توضیحی مختصر پیرامون آنیما و آنیموس از نظرگاه یونگ
در این مدت چندین نفر از علاقهمندان به بحثهای روانکاوی پیام ارسال کرده بودند و مفاهیمی از روانکاوی فرویدی و روانشناسی تحلیلی یونگ پرسیده بودند، اما واقعیت این است که مطالعات من بیش از 90 درصد پیرامون فلسفه و جامعهشناسی است و دانش بسیار زیادی در باب این موضوعات ندارم – اما ازآنجاکه پاسخگفتن به این موارد نیازمند دانشی بسیار است، بنده گزینهای مناسب برای پاسخگفتن به پرسشهای روانکاوی، روانشناسی و امثالهم نیستم؛ با این حال بد ندانستم ازاینپس بسیار مختصر گریزی به مباحث روانکاوی و روانشناسی و البته رواندرمانی داشته باشم تا لااقل دوستانی که دراین زمینهها اطلاعات بیشتری دارند، زیر مطالب نوشتههای بنده را تکمیل کنند. آنیما و آنیموس از نظرگاه یونگ موضوع نخستین نوشتار مختصر ما پیرامون آن موضوعات است.
مقدمهای کوتاه
نکتهی نخستی که در مقدمهی کوتاهام به آن میباید اشاره کنم این است که یونگ باوجودیکه در صف فروید نماند، در بسیاری موارد اندیشهاش وامدار فروید است یا لااقل در همان حوالی پرسه میزند. دوم آنکه بحث اساسی پیرامون آنیما و آنیموس نیازمند به بحثی دقیق و مفصل پیرامون خود، من، کهنالگو، ناخودآگاه جمعی و بسیاری دیگر از مبانی اندیشهی یونگ دارد و چون من نمیخواهم این موارد را توضیح دهم، لاجَرَم این نوشتار نوشتاری عمیق پیرامون آنیما و آنیموس نیست و با مطالعهاش نباید گمان کنید که این موضوع از موضوعات اندیشهی یونگ را بهخوبی فراگرفتهاید. کتاب انسان و سمبولهایاش نوشتهی کارل یونگ منبعی عالی برای بحثهای اساسی روانشناسی یونگ است.
نکتهی سوم که البته ادامهی نکتهی نخست است آنکه یونگ به ناخودآگاه اعتقاد داشت و البته همین بحث آنیما و آنیموس او هم در ارتباط با ناخودآگاه آدمیست.
آنیما و آنیموس یونگی
در بخشی از ناخودآگاه مرد، عناصری زنانه و در بخشی از ناخودآگاه زن عناصری مردانه وجود دارند. عناصر مردانهی ناخودآگاه زنان را یونگ آنیموس و عناصر زنانهی ناخودآگاه مردان را آنیما نامیدهاست.
عنصر مادینه [آنیما] هنگامی نقش مثبت میگیرد که مرد بهگونهای جدی به احساسات، خلقوخو، خواهشها و نمایههایی که از آن تراوش میکند توجه کند و به آنها شکل دهد. مثلاً بهصورت نوشتههای ادبی، نقاشی، هنرهای تجسمی، موسیقی و یا رقص. و هنگامیکه با بردباری و به مدتی طولانی چنین کرد دیگر الهامات عمیقِ برآمده از ژرفای ناخودآگاه نیز مکمل اولینها خواهد شد. [یونگ، انسان و سمبولهایاش، برگردان محمود سلطانیه، 1393، نشر جامی، ص 281]
یونگ برآن است که آنیما و آنیموس در نحوهی رفتار مرد و زن بسیار تأثیر دارند. بهعنوانمثال، و البته مثالی که خود یونگ میزند، دیکتاتور سختگیری که با ترسها و رؤیاهای درونیاش شکنجه میشود درگیر آنیما است. روشنفکری که بسیار احساساتی است درگیر آنیما است. درواقع آن دیکتاتور سختگیر صفات مردانه دارد – از جمله دیکتاتوری، قدرتمندی – اما درعینحال روانرنجور است و این صفتیست زنانه یا آنکه آن روشنفکر صفات مردانه دارد – از جمله آنکه خردمند است – اما احساساتیبودناش ناشی از شخصیت زنانهی ناخودآگاهاش است. یونگ بر این عقیده است که عنصر زنانه در مرد یا عنصر مردانه در زن میتواند بسیار قوی شود و کاری کند که مرد تقریباً زنصفت شود و زن تقریباً مردصفت. جالب آنکه یونگ بهواسطهی همین آنیما و آنیموس عاشقشدن را توضیح میدهد.
توضیح آنکه یونگ به چیزی به نام «سایه» قائل است. این سایه بخش تاریک وجود است و لزوماً نه بد است و نه خوب. افراد معمولاً خیلی کم به این سایه دسترسی دارند. زمانی که شخصی ویژگیهای سایهاش را به دیگری نسبت میدهد، به اصطلاحِ یونگ «فرافکنی» میکند. این فرافکنی زمانی که صرفاً برای آنیما یا آنیموس باشد موجبات عاشقشدن را فراهم میآورد. فیالمثل، آنیموس نمایندهی بخش تعقل و تفکر در روان زن است و این توانایی را دارد که زن را به سمت دانش سوق دهد (میبینید که عنصر تعقل از نگاه یونگ عنصری مردانه است). آنیموس در رؤیاهای زن به شکل قهرمانان، شاعران، قضات و اندیشمندان جلوه میکند و در تخیلات زن نیز بهمثابهی عناصر هوا و آتش از جمله شمشیرها یا شعلههای آتشین ظاهر میگردد. در این بین، آنیموس بر قهرمانان ورزشی، روشنفکران و امثالِ اینها فرافکنی میشود. با فرافکنی بر روی این افراد است که دستآخر زن عاشق میشود.
نکتهی جالب دیگر آنکه یونگ بر این اعتقاد بود که مردان ذاتاً و طبیعتاً چندهمسری هستند و آنیما با پدیدارشدناش در قامت یک زن مجرد یا تصویری زنانه در صدد جبران این قضیه است. او همچنین بر این باور بود که زنان ذاتاً و طبیعتاً تکهمسری هستند و آنیموس گاهی با پدیداشدن بهمثابهی گروهی از مردان درصدد جبران این ماجرا است.
نکتهی دیگری که پیرامون آنیما و آنیموس میباید ذکر شود این است که آنیما از مادر شکل میگیرد و آنیموس هم از پدر. در واقع از نظرگاه یونگ:
… این پدر است که به عنصر نرینهی دختر خود اعتقادات «حقیقی» بیچونوچرا میبخشد و به آنها جلوهای ویژه میدهد. اعتقاداتی که هیچگونه رابطهای با واقعیت دختر و مشکلات فردی وی ندارد … [پیشین، ص 287]
سخن آخر
این بحث آنیما و آنیموس که در این نوشتار آمد، صرفاً برای آنبود که ترغیبکنندهی افرادی به مطالعهی آثار یونگ باشد که حس میکنند به این موضوعات علاقه دارند.