هیوم و علیت | بحث جنجالی هیوم در باب ارتباط علیت با عادت
دیوید هیوم از جمله فلاسفهی بزرگ تاریخ فلسفه به شمار میرود. تأثیر اندیشههای او بر کانت، میل و کل سنت فلسفهی آنگلوساکسون بر هیچ کس پوشیده نبوده و نیست. یکی از مهمترین عقاید هیوم، عقیدهی او در باب ضرورت و علیت است که تأثیر زیادی بر فلسفهی پس از او، خاصه فلسفهی کانت، نهاد. این نوشتار به طور مختصر تمرکز دارد بر بحث هیوم در باب علیت و ارتباط آن با عادت. سعیام بر آن خواهد بود که خیلی کوتاه و البته مفید در باب هیوم و علیت صحبت کنم.
چالش هیوم در باب علیت
برای بحث در باب هیوم و علیت بایستی ابتدا مقدمهای در باب نظریات هیوم در ارتباط با ایدهها و انطباعات داشت. هیوم، در کتاب کاوشی در فهم بشر، که نسخهای ویرایش شده از بخش اول رساله در باب طبیعت آدمی است، بر این نظر است که تمامی محتویات ذهن انسان یا ایده یعنی اندیشه هستند و یا انطباع. منظور هیوم از انطباع، دادههای حسی زنده است و منظور از ایده، همین دادهها هستند که در حافظه یا خیال وجود دارند. یعنی اگر من در حال حاضر، به لپتاپ مینگرم، لپتاپ برای من یک انطباع است. حال اگر چشمانام را ببندم و لپتاپی که دیدهام را به خاطر بیاورم، لپتاپ مورد نظر یک ایده خواهد بود. معیار هیوم برای مفارقت ایدهها و انطباعات، زندهبودن آنهاست. یعنی من اگر یک لواشک ترش بخورم، مزهای که احساس میکنم بسیار زندهتر و با طراوتتر از ایدهی لواشک ترش در ذهنام است. [بحث کامل در باب انطباعات و تصورات را میتوانید با کلیک روی این لینک دنبال کنید: انطباعات و تصورات از نظرگاه هیوم]
حال هیوم به این مقدمات این را نیز اضافه میکند که هیچ ایدهای وجود ندارد که ناشی از انطباعی نباشد. به زعم او، هر ایدهای به یک انطباع مسبوق است. در واقع، سخن هیوم این است که ایدهها و اندیشههای آدمی، فطری نیستند که از بدو تولد یا به صورت پیشینی در ذهن باشند، بلکه از انطباعات، یعنی از دادههای حواس بیرونی و درونی، ناشی شدهاند.
هیوم در ادامه میگوید علیت مقولهای پیشینی نیست. یعنی علیت مقولهای نیست که ما آن را فارغ از تجربه کشف کرده باشیم. همچنین هر چیزی که از تجربه آن را کشف میکنیم، تا از استدلال استقرایی تبعیت نکرده باشیم، نمیتوانیم از آن نتیجهای بگیریم. پس اگر بنیان علیت بر تجربه باشد، و بنیان تجربه هم بر استدلال استقرایی باشد، پس بنیان استدلال استقرایی بر چیست؟ بنیان استدلال استقرایی بر یکنواختبودن سیر طبیعت است. اما بنیان یکنواخت بودن سیر طبیعت بر چیست؟ ظاهراً بر تجربه!
اینجاست که هیوم میگوید این قضیه دَوری است. یعنی از یکسو تجربه بر یکنواختی سیر طبیعت استوار است و از سویی یکنواختی سیر طبیعت بر تجربه.
پس مبنای واقعی علیت چیست؟
مبنای علیت از نگاه هیوم | هیوم و علیت
هیوم برای پاسخ به پرسش فوق میگوید فرض کنید شخصی که قابلیتهای ذهنی بالایی دارد، بهیکباره وارد جهان شود و پدیدههای بسیاری را ببیند که پس از پدیدههای دیگر میآیند. البته که او نتیجه نمیگیرد که پدیدههایی که پس از پدیدههای قبلی میآیند، معلول هستند و پدیدههای قبلی، علت.
هیوم در ادامه میگوید حال فرض کنید همین شخص مدت بیشتری در این جهان به سر بَرَد، تجربهی بیشتری کسب کند و رویدادهای مشابهی را چندین و چندبار مشاهده نماید. این شخص پس از این نتیجه میگیرد که «وجود یک شئ را از ظهور دیگری استنتاج کند» [1]. در واقع او پس از این در هر ماجرا، یک چیز را علت میانگارد و یک چیز را معلول. اما اگر از او بپرسید که چرا چنین میکنی، پاسخی قاطع در چنته ندارد. اما پاسخ چیست؟ یعنی چه چیزی باعث میشود این شخص اینگونه بیندیشد؟
پاسخ هیوم این است که آن چیز و آن اصل که باعث میشود این شخص چنین نتیجهگیری کند چیزی نیست جز عادت. به زعم هیوم:
عادت یک راهنمای بزرگ زندگی بشری است. فقط آن اصل است که تجربهمان را برایمان مفید میسازد. و باعث میشود که، برای آینده، سیری از رویدادها را انتظار داشته باشیم مشابه آنها که در گذشته ظاهر شده است [2].
مهمترین اهداف من در این نوشتار یکی بحث در باب نظر هیوم در مورد علیت و دیگری اختصار متن بود. بنابراین سعی شد بسیار موجز به بحث هیوم و علیت پرداخته شود. در آینده در همین سایت مطالب بیشتر و البته مفصلتری در باب اندیشههای هیوم منتشر خواهد شد. امید است که اختصار این متن موجب کاهش بیش از اندازهی ژرفای آن نشده باشد.
- برای مطالعهی مطلب قضایای ترکیبی پیشینی از نظر کانت روی لینک کلیک کنید.
**********
[1]: دیوید هیوم، کاوشی در فهم بشر، برگردان کاوه لاجوردی، تهران، نشر مرکز، ص 49.
[2]: پیشین، ص 51.