گشتی در دنیای فیلمهای میشائیل هانکه
میشائیل هانکه [Michael Haneke] از بهترین کارگردانان فعلی جهان است، از آنها که واقعاً کاردرست هستند. او از آن کارگردانهایی است که خیلی فیلم نمیسازند، اما اگر بسازند خوبش را میسازند. برای آنها که با دنیای فیلمهای میشائیل هانکه آشنا نیستند، در این نوشتار به معرفی فیلمهای هانکه خواهیم پرداخت. فهرستی که در ادامه میآید به ترتیب تاریخ انتشار فیلمهای هانکه از ابتدا تا امروز [یعنی سال 1989 تا آخرینِ آنها یعنی سال 2017] است.
فیلمهای میشائیل هانکه
1- قاره هفتم (Der siebente Kontinent)
فیلم قاره هفتم، بهانگلیسی The Seventh Continent، اولین فیلم میشائیل هانکه، در سال 1989 ساخته شده است. این فیلم که بنابه گفتهی خود هانکه براساس رویدادی واقعی که او در اخبار از آن مطلع شده است، سه روز از سه سال پایانی زندگی خانوادهای سهنفره را بهتصویر کشیده که درنهایت با خودکشی دستجمعی آنها به پایان میرسد.
هانکه در فیلم قاره هفتم مانند سایر فیلمهای خود درپی نمایش بحرانهای زندگی مدرن است. او در فیلم قاره هفتم یأس روزافزون انسان در طی زندگی تکراری هرروزه را بهتصویر میکشد، میپرورد و درنهایت آن را به بهترین وجه ممکن به نهایت خود میرساند، جایی که سه عضو خانواده با هر آنچه در دست دارند تمامی دارایی و سپس خودشان را خرد، نیست و نابود میکنند.
فیلم قاره هفتم درحقیقت دارای سه بخش اصلیست، که هر یک، یک روز از زندگی خانواده را در سالهای 1987، 1988 و 1989 را روایت میکند، اما میتوان از دیدی دیگر آن را به دو بخش اصلی تقسیم کرد: بخش اول تا پیش از آگاهی بیننده از تصمیم اعضای خانواده و بخش دوم بعد از علنیشدن تصمیم برای خودکشی.
در بخش اول هانکه زندگی روزمره یک خانوادهی معمولی را به مخاطب نشان میدهد که حاوی هیچ چیز عجیب، شاخص یا غیرعادی نیست. زندگی این خانواده آنقدر عادی تصویر شده که مخاطب انتظار چنین پایانی را برایشان متصور نیست، اما با توجه بیشتر به محتوای بخش اول فیلم خواهیم دید که زندگی این خانواده، اگرچه درگیر مشکل خاصی نیست، بهشدت غرق در مشکلات یک زندگی بهطور کلی و زندگی مدرن بهطور خاص، مانند دورافتادگیهای عاطفی از دیگران، جنگ و مشکلات جهانی، هراس از حضور مرگ (مادرِ مادر خانواده و حادثهی تصادف کنار جاده)، تکرار و روزمرگی، که با تکرار صحنههای بیدارشدن از خواب، آمادهشدن، خوردن صبحانه و … نشان داده شده، و پوچی است و همینها درنهایت چنین سرانجامی را برای این خانواده رقم میزنند.
بخش دوم فیلم که شامل اقدامات عملی خانواده برای نابودی خود و داراییهایاش میشود، بهشکلی روایت شده که احساس ناخوشایند خستگی از چگونگی زندگی تا پیش از تصمیم خودکشی را همچون ضربات سهمگینی بر روان مخاطب وارد آورد.
در این بخش اعضای خانواده با تبر و ابزارهای دیگر، هر آنچه در خانه دارند را خرد و نابود میکنند و قطعاً یکی از علل اینکه هانکه این مدت زمان نسبتاً زیاد را به این سکانس اختصاص داده، القای چنین احساسی به مخاطب بوده است. اعضای خانواده حتی پیش از اقدام به خودکشی، پولهای خود را از بانک برداشت، و طی مرحلهی تخریب داراییها، آنها را هم با ریختن در توالت نابود میکنند؛ اقدامی که بهنظر خود هانکه در دنیای امروز حتی بیش از صحنهی دردآور خودکشی خانواده برای مخاطب تابو است!
یکی از نکات جالب فیلم قاره هفتم میشائیل هانکه هنرمندی و خلاقیت او در استفادهی بدیع از فرم است. بهعنوان مثال کارگردان در حدود سی دقیقهی اول فیلم چهرهی بازیگران را به ما نشان نمیدهد و این شیوهی فیلمبرداری خود میتواند گویای این باشد که منظور هانکه روایت زندگی یک فرد یا خانوادهی خاص نیست. نگرش هانکه به دیدگاه کودکان به زندگی و مرگ، که خلاف بسیاری از باورهای رایج دربارهی ترس کودکان از مرگ و اختصاص پوچی و خودکشی به بزرگسالان است، یکی از دیگر نکات جالبتوجه این فیلم است.
میشائیل هانکه فیلمنامهی فیلم قاره هفتم را همراه با یوهانا تایشت، بهزبان آلمانی نوشته و طول مدت آن 104 دقیقه است. این فیلم اولین بار در 19 مه 1989در جشنوارهی فیلم مونیخ اکران شد و هانکه توانست با همین فیلم، بهعنوان اولین فیلم خود، در جشنوارهی فیلم کن پذیرفته شود. فیلم قاره هفتم همراه با دو فیلم دیگر هانکه به نامهای ویدئوی بنی و 71 جزء از روزشمار یک شانس به سهگانهی عصر یخبندان شهرت پیدا کردهاند.
پیشتر در نوشتاری جداگانه به معرفی فیلم قاره هفتم میشائیل هانکه پرداختهایم. برای مطالعهی بیشتر دربارهی این فیلم به نوشتار «نگاهی به فیلم قاره هفتم میشاییل هانکه | نقد زیستن در قرن بیستم» مراجعه کنید.
2- ویدئوی بنی (Benny’s Video)
ویدئوی بنی در سال 1992 بهکارگردانی و نویسندگی هانکه ساخته شد و وایت هایدوشکا تهیهکنندهی آن بود. فیلم برای اولین بار در مه همان سال در جشنوارهی فیلم کن بهنمایش درآمد و توجه بسیاری از منتقدان را به خود جلب کرد. اولریش موهه (Ulrich Mühe) از بازیگران سرشناس آلمانی و همینطور آرنو فریش که بعدها در بازیهای مسخره هم با هانکه همکاری کرد در این فیلم ایفای نقش کرده است.
خشونت سادیستی یکی از موضوعات موردعلاقهی میشائیل هانکه است و او از این مضمون در فیلم ویدئوی بنی هم استفاده کرده است. فیلم ویدئوی بنی ماجرای کشتهشدن دختری جوان بهدست پسری بهنام بنی و تلاش او و خانوادهاش برای پنهاننگاهداشتن ماجرای قتل و رفعورجوع آن است.
هانکه در فیلم ویدئوی بنی به ارتباط بین فیلم و خشونت پرداخته است؛ هم نقش فیلم در نمایش خشونت و هم جایگاه آن در شکلگیری خشونت. همانطورکه در اوایل فیلم میبینیم بنی آنقدر بهشدت درگیر فیلم است که حتی آنچه میتواند بهطور مستقیم با چشمهایاش ببیند، نمای پنجرهی اتاقاش، را هم از طریق فیلم تماشا میکند.
تأکید هانکه بر نگاهکردن بنی به دنیا از دریچهی دوربیناش، اشارهای واضح به علاقهی انسان امروزی به دیدن دنیا، حتی وقایع روزمره و معمولیاش، در فیلم دارد؛ علاقهای غریب که اینچنین باعث رشد صنعت سینما و فضای مجازی شده است. او آنقدر در دنیای فیلم غوطهور است که برایش مرزی بین دنیای مجازی و واقعی باقی نمیماند و بدون هیچعلتی دست به قتل دختر میزند.
در این بین خانوادهی بنی، بهویژه پدرش، که خود غرق در دنیای مدرن و تجارت بهسبک سرمایهگذاری هرمی است و به آن مینازد، و رابطهی بدی هم با پسرش دارد، سعی میکند بدون خارجکردن جسد دختر از خانه آن را نابود کند و برای انجام این کار بنی و مادرش را به مصر میفرستد.
در ابتدای این فیلم شاهد صحنههای دلخراش شکنجه و کشتن یک خوک با اسلحهای هستیم که بنی با همان دختر را بهقتل میرساند و این میتواند نشانهای از ارتباط بین کشتار حیوانات و قتل باشد که بسیاری از فعالان حقوق حیوانات به آن باور دارند.
در فیلم همچنین تصاویری از جنگ صربستان و کروواسیو صحنههایی از فیلمهای اکشن از تلویزیونهای اتاق بنی درحالپخشاند. این تأکیدی بر ارتباط دوسویهی فیلم و خشونت و البته چگونگی مشارکت بینندهی فیلم در خشونت است که هانکه بعدها در سایر فیلمهای خود ازجمله بازیهای مسخره هم به آن میپردازد. هرچند ظاهراً کشتار خوک در ابتدای فیلم براساس سناریوی هانکه بوده و او برای نمایش خشونت خودْ از خشونت استفاده کرده است!
فیلم ویدئوی بنی در سال 1993 برندهی جایزهی فیپرشی (FIPRESCI) یا فدراسیون بینالمللی منتقدان فیلم شده است. این فیلم همچنین در سال قبل در جشنوارهی فیلم وین برندهی جایزه شد. ویدئوی بنی 110 دقیقه است و گفتوگوهای آن بهزبانهای آلمانی، انگلیسی، فرانسوی و عربی هستند.
3- بازیهای مسخره (Funny Games)
بازیهای مسخره – یکی از معروفترین و بهترین فیلمهای میشائیل هانکه – باز هم با مضمون خشونت سادیستی ساخته است که هانکه نویسندگی و وایت هایدوشکا تهیهکنندگی آن را بهعهده داشتهاند. این فیلم برای اولین در مه 1997 منتشر و در همان سال نامزد دریافت جایزهی نخل طلای جشنوارهی فیلم کن شد. اولریش موهه، آرنو فریش و سوزان لوتار هنرپیشههایی هستند که در بازیهای مسخرهی 1997 با هانکه همکاری کردند.
داستان فیلم دربارهی برخورد دو مرد جوان با خانوادهای سهنفره است که برای تفریح به ویلایی در کنار یک دریاچه رفتهاند. یکی از این دو مرد جوان ابتدا با رفتاری مؤدبانه و برای قرضگرفتن تخممرغ وارد ویلای این خانواده میشود، اما بهتدریج همراه با مرد دیگر ماهیت واقعی خود را نشان و اعضای خانواده را با خشونت سادیستیشان آزار میدهند. جالب اینجاست که اسامی اعضای این خانواده درست مشابه فیلمهای قاره هفتم و ویدئوی بنی، آنا و گئورگ هستند.
فیلم بازیهای مسخره با نمایش لذت از خشونت، به یکی از ویژگیهای دنیای مدرن بهطور عام و سینمای مدرن بهطور خاص میتازد. میشل هانکه در فیلم بازیهای مسخره باز، مثل فیلم ویدئوی بنی، انتقادی صریح به فیلمهایی دارد که با نمایش مکرر خشونت آن را عادیسازی کردهاند. او در این فیلم عامدانه، عکس فیلمهای هالیوودیای که موضوع انتقادش هستند، خشونتهای فیزیکی را به مخاطب نشان نمیدهد، اما توانسته با مهارت و زیرکی تمام روان بیننده را به خشنترین شکل ممکن بیازارد.
نکتهی مهم دربارهی فیلم بازیهای مسخره این است که هانکه بارها از طریق کاراکتر پل، یکی از قاتلان، به بیننده گوشزد میکند که درحال تماشای یک فیلم است و درواقع با مخاطب قراردادن بیننده او را از جایگاه بیننده خارج میکند و همانند بازیگران یک فیلم واقعی به او نقشی فعال میدهد. او هم از ساختارشکنی در فرم و هم از طریق خلق فیلمنامه به شیوهای خلاف عادت رایج مخاطبان در فیلمهای خشونتآمیز، بیننده را بهچالش میکشد تا دستآخر به او بفهماند که پیروزی خشونت، با قتل هر سه عضو خانواده، و ادامهیافتن آن، با نگاه پل به دوربین برای رفتن سرووقت خانوادهی همسایه در آخرین سکانس، درنتیجهی همراهی او و علاقهاش به خشونت است.
فیلم بازیهای مسخره اولین بار در 14 مه 1997 اکران شد و در همان سال نامزد دریافت جایزهی نخل طلا از جشنوارهی فیلم کن شد. هانکه فیلمنامهی بازیهای مسخره را بهزبان آلمانی نوشت، اما در سال 2007 بار دیگر آن را بهزبان انگلیسی، با همکاری بازیگران و عوامل پشتصحنهی دیگر، بازسازی کرد. بازیهای مسخره 1997، 109 دقیقه و بازیهای مسخره 2007، 111 دقیقه هستند.
4- کد مجهول (Code inconnu: Récit incomplet de divers voyages)
کد مجهول با درونمایهای مشابه با فیلم پنهان نمایشگر اختلافات طبقاتی، خشونت و بیعدالتی بین شهروندان متولد یکی از مدرنترین شهرهای اروپا، پاریس، و مهاجرانیست که در آن زندگی میکنند. کد مجهول با نام کامل کد مجهول: قصههای ناتمام چند سفر اولین بار در نوامبر سال ۲۰۰۰ اکران و در جشنوارهی فیلم کن همان سال نامزد دریافت جایزهی نخل طلا شد که درنهایت آن را به «رقصنده در تاریکی» اثر لارنس فون تریر باخت.
کد مجهول از آن دسته فیلمهاییست که دارای چند خط داستانی ظاهراً نامربوط به هماند، اما در جایی از داستان به هم میرسند و یک داستان واحد را شکل میدهند. موضوع اصلی فیلم نحوهی برخورد گروهی از شهروندان متولد پاریس با مهاجران است که در پرتکردن زباله توسط یکی از کاراکترهای فیلم یعنی ژان به زنی مهاجر که زندگی خانوادهاش را با گدایی تأمین میکند ماریا نمود پیدا میکند.
در این بین آمادو که خود از مهاجران است و به ناشنوایان موسیقی درس میدهد به دفاع از ماریا برمیخیزد، اما همراه با ماریا دستگیر میشود. درنهایت آمادو بعد از تحمل بدرفتاری در بازداشتگاه آزاد و ماریا به کشورش رومانی بازگردانده میشود.
فیلم ۱۱۷ دقیقه است، قسمت عمدهاش در پاریس ضبط شده و دیالوگهای آن به زبانهای فرانسوی، آلمانی، رومانیایی، انگلیسی و عربی هستند و البته از زبان اشارهی انگلیسی ناشنوایان هم در آن استفاده شده است.
5- معلم پیانو (La Pianiste)
فیلم معلم پیانو، بهانگلیسی The Piano Teacher، برای نخستین بار در جشنوارهی کن سال ۲۰۰۱ اکران شد و هم در آن فستیوال و هم در سایر فستیوالهای سینمایی نقدهای مثبت بسیاری را دریافت کرد. این فیلم در کن ۲۰۰۱ جایزهی گران پری یا جایزهی بزرگ را از آن خود کرد و ایزابل هوپر و بنوا ماگیمل هم بهترتیب برندهی بهترین بازیگر نقش اول زن و بهترین بازیگر نقش اول مرد شدند.
هانکه فیلم معلم پیانو را براساس داستانی بهنام پیانیست اثر آلفرده یلینک ساخته که در سال ۲۰۰۶ جایزهی نوبل ادبیات را از آن خود کرده است. ایزابل هوپر در فیلمهای عشق و زمانه گرگ هم با هانکه همکاری کرده است.
داستان فیلم معلم پیانو روایت درگیریهای روانی زنی بهنام اریکا است که پیانو تدریس و با مادر سختگیرش زندگی میکند. او نهتنها با مادرش که با هیچکس رابطهی گرم و خوبی ندارد و بهویژه برخوردی کینهجویانه با مردان از خود بروز میدهد. اما حقیقت اینجاست که او علیرغم رفتارهای سختگیرانه و بیتفاوتی نسبت به مردان، بهشدت خواستار برقراری رابطه با آنان است و این نکته از شکلگیری رابطهاش با والتر بهخوبی پیداست.
هانکه در فیلم معلم پیانو به خشونت این بار در زمینهی رابطهی جنسی و تمایلات مازوخیستی زن پرداخته است. عقدههای جنسی، که نمودهایی از نظریات بزرگان روانکاوی بهویژه یونگ و فروید هستند و نقش هنر و اعمال قدرت در مواجهه با این عقدهها از موضوعات محوری فیلم معلم پیانوی هانکهاند.
فیلمبرداری فیلم معلم پیانو از ۲۱ آگوست ۲۰۰۰ شروع شد و در ۲۸ اکتبر همان سال بهپایان رسید. مدت زمان فیلم ۱۳۱ دقیقه است و گفتگوهای آن بهزبانهای فرانسوی و آلمانی هستند.
6- زمانهی گرگ (Le temps du loup)
زمانهی گرگ، بهانگلیسی Time of the Wolf، با نویسندگی خود هانکه و تهیهکنندگی وایت هایدوشکا، میشائل کاتز و مارگارت منگوز در سال 2003 ساخته شد و برای اولین بار در مه همان سال در جشنوارهی فیلم کن بهنمایش درآمد.
داستان زمانه گرگ دربارهی بیخانمانشدن ناگهانی یک خانوادهی چهارنفره است. این خانواده که کمی بعد با کشتهشدن پدر خانواده سهنفره میشود بعد از تجربهی بهقتلرسیدن مرد بهدنبال کمک دستبهدامن همشهریهایشان میشوند، اما فاجعهای در شهر رخ داده که روابط بین انسانها را تغییر داده و دیگر کسی به دیگری کمک نمیکند. بعد از مدتی آنها متوجه میشوند که میتوانند در ازای رساندن منافعی به مردی بهنام کوسلووسکی از حمایتاش بهرهمند شوند و باقی داستان به تلاش انسانها برای زندهماندن میپردازد.
بسیاری فیلم زمانه گرگ را پیشبینی هانکه دربارهی سرنوشت نهایی بشر میدانند، هرچند آنچه در دنیای امروز جاریست هم فاصلهی کمی با جامعهی فیلم زمانه گرگ ندارد. زمانه گرگ 113 دقیقه است و بهزبانهای فرانسوی و رومانیایی ساخته شده است.
7- پنهان (Caché)
میشائیل هانکه فیلم پنهان، بهانگلیسی Hidden، را در سال 2005 ساخت و برای ساخت این فیلم برندهی جایزهی بهترین کارگردانی در جشنوارهی فیلم کن شد و همچنین توانست جایزهی انجمن منتقدان فیلم شیکاگو را نیز از آن خود کند.
داستان فیلم پنهان دربارهی گناهیست که مردی فرانسوی بهنام جورج لارنت در کودکی مرتکب شده و در زمان وقوع، با دریافت فیلمهایی که از طریق یک دوربین ثابت در محل زندگی او و خانوادهاش ضبط شدهاند، بار دیگر برایش مطرح میشود. این فیلمهای بینامونشان دم در محل سکونت مرد قرار داده میشوند و بعد از مدتی باعث میشوند او به محل زندگی مردی الجزایری بهنام مجید، که در کودکی گناهی را در حق او مرتکب شده، کشیده شود.
پدر و مادر جورج مجید را، که تقریباً همسن پسر خودشان است، در کودکی به فرزندخواندگی میپذیرند، اما جورج که از حضور مجید ناراحت است، با بهتانزدن به او، والدینش را مجاب میکند که او را از خانه بیرون کنند و این همان گناهیست که جورج از طریق ویدئوها بار دیگر با آن مواجه میشود و خواهناخواه مجبور به واکنش نسبت به آنچه در گذشته انجام داده میگردد.
فیلم پنهان ظاهراً سبکی معمایی و پلیسی دارد و همین باعث میشود بسیاری از مخاطبان بیش از هر چیز، بهویژه پس از پایان فیلم، بهدنبال پاسخ این پرسش باشند که چه کسی فرستانندهی فیلمها بود؟ این درحالیست که خود هانکه بر این باور است که کسی که این را موضوع و پرسش اصلی فیلم میداند، اصلاً موضوع اصلی فیلم را نفهمیده است. درحقیقت پرسش اصلی این نیست که چه کسی فیلمها را فرستاده، بلکه پرسش اساسی این است که چگونه باید با بار گناهی که در گذشته مرتکب شدهایم زندگی کنیم و چه واکنشی باید نسبت به آن نشان دهیم و البته این گناه نه لزوماً یک گناه شخصی، که گناه جمعی است، درست مثل گناهی که زمانی فرانسویها در حق الجزایریها مرتکب شدند.
فیلم پنهان 5 اکتبر 2005 اکران شد. این فیلم بهزبان فرانسه و در این کشور ساخته شده و 117 دقیقه است. پنهان علاوهبر آنچه گفته شد نامزد نخل طلای جشنواره کن و جایزهی انجمن منتقدان فیلم لندن هم بود و همچنین تنها بهعلت عدمتطابق زبان فیلم با زبان رسمی کشور ارسالکننده برای دریافت جایزهی آکادمی اسکار پذیرفته نشد.
8- روبان سفید (Das weiße Band)
روبان سفید، بهانگلیسی The White Ribbon، یکی از بهترین فیلمهای میشائیل هانکه است. این فیلم در سال 2009 ساخته شده و هانکه برای ساخت آن موفق به دریافت نخل طلای جشنوارهی فیلم کن و فیلم در همان سال برندهی جایزهی بهترین فیلم خارجی گلدن گلوب شد. روبان سفید گذشته از این در هشتاد و دومین جشنوارهی اسکار نامزد جایزهی بهترین فیلم خارجی بود و در سال 2010 هم جوایز بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و بهترین بازیگر مرد جشنوارهی فیلم آلمان را بهخود اختصاص داد و در یک نظرسنجی بیبیسی در رتبهی هجدهم فهرست صد فیلم برتر قرن بیست و یکم، بالاتر از فیلمهای پنهان و عشق که بهترتیب در رتبههای بیست و سوم و چهل و دوم جای دارند، قرار گرفت.
داستان روبان سفید از زبان پیرمردی که بخشی از دوران جوانی خود را بهعنوان معلم مدرسه در روستایی بهنام ایچوارد، سپری کرده روایت میشود. این دوره از زندگی روای شامل وقایعی عجیب و ناراحتکننده است که بنا به گفتهی خود راوی از افتادن پزشک روستا از اسب بر اثر یک نقشهی ازپیشطراحیشده با بستن طناب جلوی پای اسب، شروع میشود و با رخدادهای دیگری مانند مرگ زن روستایی در کارخانهی چوببری، آتشسوزی انبار غله ارباب روستا، گمشدن پسر ارباب روستا، رفتارهای کشیش روستا با فرزنداناش و گمشدن پسر معلول ماما ادامه پیدا میکند. درنهایتِ داستان راوی در روزی که قرار است برای عقد با دختری که با او آشنا شده به کلیسا برود، برای همیشه روستا را ترک میکند و آنطور که روایت میکند کمی بعد از رفتناش جنگ جهانی اول بهصورت رسمی آغاز میشود.
هانکه در پایان فیلم به پرسش اصلیای که در ذهن مخاطب شکل میگیرد، پاسخ نمیدهد و مشخص نمیکند که چه فرد یا افرادی باعث وقوع آن اتفاقات در روستا بودهاند و روستا بدون حلوفصل مشکلات رها میشود.
9- عشق (Amour)
عشق، پرافتخارترین فیلم هانکه، در سال 2012 ساخته شد و برای اولین بار در سپتامبر همان سال در آلمان بهنمایش درآمد. هانکه برای ساخت این فیلم برای اولین و آخرین بار جایزهی اسکار در بخش بهترین فیلم خارجیزبان را از آن خود کرد. این فیلم همچنین برندهی جایزهی نخل طلای جشنوارهی فیلم کن، برندهی جایزهی بهترین فیلم خارجیزبان گلدنگلوب، برندهی جایزهی بهترین فیلم خارجیزبان بفتا و برندهی جایزهی بهترین فیلم جشنوارهی فیلم اروپا هم شد. علاوهبراین امانوئل ریوا جوایز بهترین بازیگر نقش اول زن فیلم بفتا و جشنوارهی فیلم اروپا و ژان لویی ترنتینیان جایزهی بهتری بازیگر مرد جشنوارهی فیلم اروپا را برای ایفای نقش در فیلم عشق دریافت کردند.
فیلم عشق دربارهی رابطهی یک زوج مسن است که باز هانکه باز برای نامیدنشان از اسمهای آن و ژرژ استفاده کرده است. ابتدای فیلم درحقیقت انتهای ماجرای این زوج است، جایی که آتشنشانان برای پیداکردن جسد یک زن، همان آن، در خانه را میشکنند و او را خوابیده روی تخت غرق در گلها پیدا میکنند.
آن که یک معلم پیانو است، روز بعد از شرکت در کنسرت یکی از شاگردهایش، دچار سکتهی مغزی و بهتدریج آنقدر بیمار میشود که قدرت راهرفتن و کمی بعد قدرت حرکتکردن را از دست میدهد. دراینبین ژرژ تمامی تلاش خود را برای کمک به آن میکند، اما پس از مدتی بعد از تعریفکردن خاطرهای از کودکیاش، او را با بالش خفه میکند. در ادامه با پیداشدن جسد آن روی تخت میفهمیم که گلهایی که ژرژ در اواخر فیلم میخرد، همان گلهای اطراف زن است و بوگرفتن جسد آن بهمعنی ترک خانه از سوی ژرژ است.
فیلم عشق 127 دقیقه است و بهزبان فرانسوی ساخته شده است. پیشتر در مجلهی لوکئوم بهطور مفصل به معرفی فیلم عشق پرداختهایم و شما میتوانید برای مطالعهی آن نوشتار به «نگاهی به فیلم عشق هانکه | ما همهمان تنها ایم – نباید گول خورد» مراجعه کنید.
10- پایان خوش (Happy End)
فیلم پایان خوش در سال 2017 ساخته شده و درحالحاضر بهعنوان آخرین فیلم مشائل هانکه شناخته میشود. این فیلم برای اولین بار در اکتبر 2017 در فرانسه اکران شد و مارگارت منگوز تهیهکننده و خودِ هانکه نویسندهی آن هستند. ژان لویی ترنتینیان و ایزابل هوپر که قبلاً در فیلم عشق همبازی بودهاند در پایان خوش هم ایفای نقش کردهاند و نقشهایشان بهنوعی دنبالهی همان فیلم است.
داستان فیلم پایان خوش روایت زندگی خانوادهای مدرن و متمول است که با مشکلات زندگی مدرن مانند خیانت، اختلالات جنسی، اعتیاد و مشغلههای کاری درگیرند. هانکه در فیلم پایان خوش به بسیاری از مضامین فیلمهای قبلی خود نظیر علاقه به نگاهکردن به دنیا از دریچهی دوربین، بدرفتاری با حیوانات، رفتار بد با مهاجران و رابطههای سرد در خانواده پرداخته است. او در این فیلم هم مانند ویدئوی بنی و قارهی هفتم جایگاه کودکان را کلیدی و سرنوشتساز تصویر کرده و خلاف بسیاری، آنها را تنها به حواشیای برای خالینبودنعریضه تبدیل نکرده است.
هانکه در انتخاب اسم فیلم پایان خوش درست از ترفندش در انتخاب اسم فیلم عشق استفاده کرده است. در پایان فیلم پرسشی که مخاطب خود را با آن مواجه مییابد این است که آیا بهراستی این پایان خوش بود یا هانکه قصد نشاندادن آنچه پایان خوش نیست را داشت. درست مثل فیلم عشق که در انتها این پرسش برای مخاطب پیش میآید که آنچه دید عشق بود یا فقدان عشق؟
فیلم پایان خوش میشائیل هانکه بدون شک یکی از بهترین فیلمهای اوست و او توانسته بسیاری از دغدغهها و دلمشغولیهایاش دربارهی دنیای مدرن را بهاستادانهترین وجه در آن بگنجاند. فیلم 107 دقیقه است به زبانهای انگلیسی و فرانسوی ساخته شده است.
- همچنین بخوانید: بهترین فیلمهای لوییس بونوئل