بیوگرافی ویتگنشتاین | حکایت زندگی فیلسوفی مرموز
لودویگ ویتگنشتاین از تأثیرگذارترین فیلسوفان قرن بیستم بود. بسیاری با خود ویتگنشتاین همعقیده هستند که پس از او فلسفهی سنتی، یعنی فلسفهای که 25 قرن پیش از وی از یونان باستان آغاز شده بود، به پایان خود رسید. ویتگنشتاین اگرچه از معدود فیلسوفانی بود که در طول زندگی خود دو فلسفهی کاملاً متمایز را ارائه دادند، خود را اهل هیچ دستهی فکریای نمیدانست و یکسره در تمامی زندگی خود از فضای مکاتب فلسفی زمانه بهدور بود. او همچنین در دوران زندگیاش آثار بسیار اندکی را به چاپ رساند و چاپ بسیاری از کتابهای وی برای نخستین بار پس از مرگاش صورت گرفته است. در نوشتهی پیشرو مختصر نگاهی به بیوگرافی ویتگنشتاین خواهیم داشت.
خانوادهی ویتگنشتاین
لودویگ ویتگنشتاین در 26 آوریل سال 1889 در قصری در محلهی اشرافنشین وین به نام آلیگاسه، یا همان آرژنتینیر شتراسه کنونی، متولد شد. خانوادهی او یکی از متمولترین و ثروتمندترین خانوادههای امپراتوری اتریش- مجارستان بود و پدرش در عمل تمامی صنعت فولاد و آهن اتریش را در تملک خود داشت. خانوادهی ویتگنشتاین در اصل یهودیتبار بوده، لیکن به دین مسیحیت پیوسته بودند و خود ویتگنشتاین نیز به سبک مسیحیان کاتولیک غسل تعمید داده شده بود.
پدر ویتگنشتاین، کارل ویتگنشتاین، فردی بسیار ثروتمند، با اعتماد به نفس و در عین حال هنردوست بود. معروف است که برامسِ آهنگساز، پس از صرف شام برای او پیانو مینواخته است. علاوه بر این وی شخصاً هزینهی نخستین نمایشگاه آثار معماری جدید وین در سال 1897 را پرداخت کرد.
ویتگنشتاین هشت خواهر و برادر داشت که ظاهراً همگی با استعداد بودهاند. سه برادر او، که همگی بسیار تیزهوش و در عین حال حساس بودهاند، اقدام به خودکشی کردند. ظاهراً ویتگنشتاین به این سه برادر خود شباهت بسیار داشته است.
یکی از دیگر برادران او نوازندهی پیانو بود، اما در طی جنگ جهانی اول یکی از دستان خود را دست داد، با این حال به سبب علاقه و استعدادش، به نوازندگی با دست چپ ادامه داد و در ادامهی فعالیتهای هنری خود توانست آثار موریس راول را بنوازد.
برادران دیگر ویتگنشتاین، که گفتیم خودکشی کردهاند، هم ساعاتی از روز خود را به نواختن پیانو اختصاص میدادهاند. همانطور که گفتیم خانوادهی ویتگنشتاین بسیار متمول و صاحب نفوذ بودهاند. یکی از نمودهای این امر این بود که خواهر ویتگنشتاین به کلیمت سفارش تکچهرهی خود را داد و در ضمن او آثار گویا را از کلکسیون خانوادگی خود کنار گذاشت!
کودکی و تحصیلات ابتدایی ویتگنشتاین
ویتگنشتاین تا 14 سالگی در منزل، تحت نظر معلمهای خانگی، به تحصیل پرداخت. پس از رسیدن به سن 14 سالگی، او برای نخستین بار در سال 1903 خانه را به قصد تحصیل ریاضیات و علوم در مدرسهی رئالشوله واقع در شهر لینتس ترک کرد. درست در همین زمان، آدولف هیتلر، که همسن ویتگنشتاین بود، در این مدرسه درس میخواند. ویتگنشتاین به مدت سه سال در این مدرسه به تحصیل پرداخت و پس از آن برای گذراندن دورهی مهندسی مکانیک وارد کالج فنی شارلوتنبورگ در برلین شد. وی در سال 1908 برای ادامهی تحصیل، و برای نخستین بار، به انگلستان سفر کرد و در دانشگاه منچستر ثبت نام کرد.
در همین زمان بود که او نوعی موتور جت برای هواپیما اختراع کرد و به کمک کایت در ایستگاه مطالعات بالای جو دربیشایر آزمایشهایی انجام داد. او در همین سالها، حین طراحی ملخ هواپیمای جت به ریاضیات و سپس به فلسفهی ریاضی علاقهمند شد و این اتفاقات همزمان با خودکشی سه برادر ویتگنشتاین و ابتلای پدرش به سرطان بودند.
آشنایی ویتگنشتاین با فلسفه
ویتگنشتاین در ایام جوانی کتاب «جهان همچون اراده و تصور» شوپنهاور، فیلسوف آلمانی، را خوانده بود و تحت تأثیر فلسفهی ایدهآلیستی او قرار گرفته بود. پس از علاقهمندشدن به فلسفهی ریاضیات، رو به مطالعهی آثار فیلسوف معاصر خود، برتراند راسل، آورد. ویتگنشتاین ضمن مطالعهی آثار راسل، به «پارادوکس راسل» و دعوت او از تمامی دانشجویان منطق به حل این تناقض برخورد کرد و پس از آن تلاش نمود تا راه حل خود را برای حل این مسئله ارائه دهد. او علاوه بر این، با فلسفهی رئالیستی ریاضیات فرگه، دیگر فیلسوف معاصر خود، آشنا شد و بدین ترتیب باورهای ایدهآلیستی خود را برای همیشه کنار گذاشت.
او در سال 1911 به کمبریج، محل تدریس راسل، رفت تا تحت نظر او به تحصیل فلسفهی ریاضیات بپردازد. در آن زمان راسل یکی از برجستهترین فیلسوفان اروپا به حساب میآمد و به همراه دوست و همکارش وایتهد به تازگی کتاب «مبانی ریاضیات» را منتشر کرده بود و این در حالی بود که ویتگنشتاین تنها چند کتاب معدود فلسفی خوانده بود. سرانجام راسل در سال 1912 به حدی از نبوغ او اطمینان حاصل پیدا کرد که او را وادار به ترک دانشگاه مهندسی و پیگیری تخصصی فلسفه کرد.
راسل به ویتگنشتاین علاقهی بسیار داشت و او را بسیار با استعداد میدید. خود وی در مورد ارتباطاش با ویتگنشتاین میگوید: «در پایان اولین ترماش در کمبریج نزد من آمد و گفت: «ممکن است لطفاً به من بگویید که ابلهی تمام عیارم یا نه؟». من جواب دادم: «دوست عزیزم، نمیدانم. چرا این را از من میپرسی؟». او گفت: «چون اگر ابلهی تمام عیار باشم، هوانورد خواهم شد، اما در غیر این صورت میخواهم فیلسوف شوم». به او گفتم که در طول تعطیلات دانشگاهی دربارهی موضوعی فلسفی برایام مطلب بنویسد و بعد به او خواهم گفت که آیا ابلهی تمام عیار است یا نه. در آغاز ترم بعد پیشنهاد مرا عملی کرد. پس از خواندن فقط یک جمله به او گفتم: «نه، تو نباید هوانورد شوی». و این چنین بود که ویتگنشتاین رو به سمت فلسفه آورد.
تحصیلات دانشگاهی و فعالیتهای فلسفی ویتگنشتاین
پس از آنکه ویتگنشتاین تصمیم گرفت فیلسوف شود، راسل او را در کلاس درس جانسون، که استاد برجستهی منطق در کمبریج بود، ثبت نام کرد. اما ویتگنشتاین پس از حضور در این کلاس گفت: «از همان ساعت اول، فهمیدم که جانسون مطلب قابلی برای آموختن به من ندارد». ویتگنشتاین در طول دوران تحصیل خود در کمبریج با ای.جی.مور و جی.ام.کینز دوست شد. او همچنین در حین تحصیل خود در این دانشگاه آزمایشهای درباب ریتم در موسیقی انجام داد. ظاهراً ویتگنشتاین تابع دوره قراردادی لیسانس در دانشگاه نبوده و حتی جلسات امتحانات را جدی نمیگرفته است، دیگران به او نه به چشم یک دانشجوی فلسفه، بلکه به چشم یک فیلسوف نگاه میکردهاند. حتی ظاهراً خود راسل نیز از سال 1913 دیگر به ویتگنشتاین به چشم یک شاگرد نگاه نمیکرده و حتی در مورد مسائل مرتبط با منطق از او پیروی میکرده است.
مهاجرت به نروژ
ویتگنشتاین پس از 5 ترم تحصیل در کمبریج به نروژ مهاجرت کرد و تا آغاز جنگ جهانی اول (1914) در یک کلبه در نزدیکی هاردانگر فیورد در تنهایی بهسر برد. پیشتر نیز او به همراه دوستاش، دیوید پینسنت، سفری به اسکیولدن نروژ داشته بود. ظاهراً در این زمان بوده است که وی متوجه همجنسگرایی خود شده و کمی بعد به این باور رسیده بود که به زودی خواهد مرد. اطمینان او از مرگ خودش به اندازهای بوده که در مورد آن با پینسنت صحبت میکرده و حتی از راسل درخواست کرده بود که با وی ملاقاتی داشته باشد تا بتواند علت اشتباهاتی را که باعث به بیراهه رفتن راسل شده بودند، پیش از مرگاش، با او در میان بگذارد. به هر روی ویتگنشتاین در این سفر نمُرد!
ویتگنشتاین در زمان اقامت در نروژ پیشرفتهای بسیاری در زمینهی منطق کرد و یادداشتهای او در این زمان، اساسی برای اولین اثر بزرگاش یعنی «رسالهی منطقی- فلسفی» شدند. این کتاب سرانجام در حین خدمت برای ارتش در جنگ جهانی اول تکمیل شد و با مقدمهای از راسل به چاپ رسید. «رسالهی منطقی – فلسفی» یا «تراکتاتوس» یکی از پیچیدهترین کتابهای فلسفیست و شاید کمتر کسی بتواند ادعا کند حتی پس از چندین بار مطالعه آن را به صورت کامل فهمیده است.
شرکت داوطلبانه در جنگ
پس از شروع جنگ جهانی، ویتگنشتاینی که حاضر نبود روستای دورافتادهای در نروژ را ترک بگوید و به محیط دانشگاهی و زندگی مرفه شهری بپیوندد، به صورت داوطلبانه وارد ارتش اتریش شد. دوست او پینسنت نیز در ارتش ثبت نام کرده و در جنگ همرزم او بود. ظاهراً او در خط مقدم شجاعتهای بسیاری از خود نشان میداده است و مدالهای بسیاری را از این بابت دریافت داشته است.
برخی بر این باور هستند که ویتگنشتاین در این مرحله از زندگی خود قصد خودکشی داشته اما جنگ را بهترین روش برای مردن و در عین حال خودکشی نکردن یافته است. او در مورد زندگی میگوید که زندگی «مسئلهای فکری و وظیفهای اخلاقی» است و به هر صورت ویتگنشتاین در حین فعالیت در ارتش اتریش در مواقع نه چندان کمی فکر خودکشی داشته است. گذشته از این در همین سالها او با خواندن خلاصهای از انجیل نوشتهی تولستوی، به مسیحیت علاقهمند شد و باورهای دینی در او تقویت شدند. ویتگنشتاین در حین جنگ به یادداشتبرداری در مورد منطق ادامه داد. او در سال 1918 به اسارت ایتالیاییها درآمد و در همین سال بود که دوست او پینسنت در جنگ کشته شد.
پس از پایان جنگ
پس از پایان یافتن جنگ جهانی اول، و انتشار رسالهی منطقی- فلسفی، ویتگنشتاین بهدنبال زمینهی جدیدی برای فعالیت بود. او در ابتدا تصمیم داشت که به عنوان یک راهب وارد صومعه شود، اما به علت رفتار نامناسب راهبان از این تصمیم منصرف شد. سرانجام او، در حالیکه ثروت خانوادگیاش بیش از پیش شده بود، به باغبانی زمینهای صومعه مشغول شد. او در این زمان از وکیل خانوادگی خود خواسته بود که او را از شر ثروت خانوادگی خود خلاص کند و برای اطمینان از انجام شدن درست این کار خود سفری به وین داشت! در نهایت این ثروت بین خواهران او تقسیم شد.
پس از مدتی، در سال 1920 ویتگنشتاین تصمیم گرفت که در منطقهای دوردست آموزگار شود و به همین خاطر به روستای تراتنباخ اتریش رفت. اما ظاهراً بسیاری از عادات و خصلتهای او به مذاق اهالی روستا خوش نیامدند و سرانجام پس از شش سال مجبور به بازگشت به وین شد. مهمترین فعالیتی که در ابتدای مراجعت به وین مشغول آن شد، ساخت خانهای برای خواهرش بود. این فعالیت بدین سبب شهرت بسیار پیدا کرده است که ویتگنشتاین در ساخت آن وسواس بسیار زیادی به خرج داده است.
ارتباط با حلقهی وین
در حدود سال 1927 بود که موریس شلیک «رسالهی منطقی – فلسفی» را خواند و از ویتگنشتاین درخواست کرد که در جلسات حلقهی وین شرکت کند. ویتگنشتاین، اگر چه ارتباطاتی با اعضای حلقهی وین داشت، در بسیاری از موارد با آنان اختلاف نظر داشت. به هر صورت شاید حسنی که ارتباط با حلقهی وین برای او داشت این بود که کم کم باعث حضور مجددش در عرصهی دانشگاهی فلسفه شد.
در این زمان او به «اشتباهات فاحش» خود در کتاب اولاش پی برد. همانطور که گفتیم ویتگنشتاین از جمله معدود فیلسوفانی است که در طول زندگی خود دو فلسفهی کاملاً متمایز را ارائه کردهاند و از همین زمان بود که او فلسفهی دوم خود را پایهریزی کرد.
بازگشت به کمبریج
ویتگنشتاین در سال 1929 به تشویق فرانک رمزی دوباره به کمبریج بازگشت. او در ابتدا به عنوان دانشجوی محقق وارد کمبریج شد، لیکن پس از ارائهی تراکتاتوس توانست به درجهی دکتری برسد و به عنوان استاد در کمبریج مشغول کار شود. ویتگنشتاین در نهایت عضو هیئت علمی ترینیتی کالج شد و در حدود 18 سال در این دانشگاه به تدریس پرداخت. وی در این دانشگاه درسگفتارهایی را ارائه داد که شاگرداناش از آنها یادداشتبرداری کردند و این یادداشتها پس از مرگ او با نامهای کتاب زرد، کتاب آبی و کتاب قهوهای منتشر شدند.
ظاهراً کلاسهای درس او فضای خاص خود را داشته است و بسیاری از دانشجویان او از رفتار استاد خود در حین تدریس متعجب میشدهاند. سلطهطلبی او چه در کلاسهای درس و چه در سایر فعالیتهای کمبریج به خوبی مشاهده میشده است. برخی بهسوالبستن یک دانشجو را از جانب او به تفتیش عقاید قرون وسطی تشبیه میکنند.
ویتگنشتاین با چند تن از روشنفکران جوان باب دوستی نزدیک را گشود. او بسیاری از آنان را، که بعضاً بسیار با استعداد بودهاند، به رهاکردن فعالیت دانشگاهی و زندگی ساده تشویق میکرده است. بسیاری از افرادی که با ویتگنشتاین رابطهی صمیمانه برقرار کردند دچار آسیبهای مادی و معنوی زیادی شدند.
سالهای پایانی زندگی ویتگنشتاین
پس از شروع جنگ جهانی دوم ویتگنشتاین، که اگرچه مسیحی اما در اصل یهودیتبار بود، به کمک دوستان با نفوذ خود تبعیت انگلستان را گرفت و بدین ترتیب او از آسیب نازیها در امان ماند. او در سال 1944 در کمبریج مشغول آماده کردن دستنویس جدید خود برای چاپ بود که بعدها در سال 1953 با عنوان «پژوهشهای فلسفی» به چاپ رسید.
ویتگنشتاین سالهای پایانی زندگی خود را در کلبهای دورافتاده در ایرلند گذراند. او سرانجام همانند پدر خود به سرطان مبتلا شد و در نهایت در 29 آوریل سال 1951 در 62 سالگی در کمبریج درگذشت.
زماننگاری وقایع مهم در زندگی ویتگنشتاین
- 1889 تولد ویتگنشتاین
- 1906 سفر به برلین برای تحصیل در رشتهی مهندسی
- 1908 ثبت نام در دانشگاه منچستر
- 1912 پذیرفته شدن برای تحصیل در رشتهی منطق در دانشگاه کمبریج
- 1914 شرکت داوطلبانه در جنگ برای ارتش اتریش مجارستان
- 1918 اسارت توسط ارتش ایتالیا
- 1920 پذیرفتن شغل آموزگاری در تراتنباخ
- 1921 چاپ رسالهی منطقی – فلسفی
- 1927 شرکت در جلسات حلقهی وین
- 1929 بازگشت به کمبریج
- 1930 عضویت در هیئت علمی دانشکدهی ترینیتی
- 1939 کسب کرسی دائمی استادی فلسفه در کمبریج
- 1940 کار به عنوان باربر در بیمارستان
- 1947 استعفا از استادی و مهاجرت به ایرلند
- 1951 مرگ به علت سرطان
بیشتر بخوانید: بهترین کتابها در راستای غور در آثار ویتگنشتاین