نگاهی به اینستاگرام | ازدحام تودهها و پیروی از سلبریتیها
خوزه ارگایی گاست زمانی کتابی نوشت با عنوان طغیان تودهها. در صفحات ابتدایی کتاب، بحث از پدیدهی ازدحام یا انباشتگی به میان میآید و سرآغازی میشود بر نقد گاست بر انسان تودهای و حضور تودهها در بسیاری جاها. گاست نوشت در قطار، در خیابان، در پاساژ و خلاصه در هر مکانی بهوفور انسانها وجود دارند [خوزه ارتگایی گاست، طغیان تودهها، برگردان د.منشیزاده، تهران، نشر اختران، ص 20]، اما زنده نماند تا امروز را ببیند، روزگاری که بهسبب وجود ابزاری به نام اینستاگرام چندین برابر قبل میتوان ازدحام تودهها را دید. در این نوشتار نمیخواهم عمیقاً و با ادعایی بسیار اینستاگرام را از لحاظهای فلسفی، روانشناختی، جامعهشناختی و موارد این قبیل نقد کنم، در واقع بهدنبال نقد اینستاگرام نیستم و چنین ادعایی نیز ندارم، بل آنچه که در ادامه میآید صرفاً نظریات شخصی در باب این بهاصطلاح شبکهی اجتماعی است، نظریاتی که تا حد امکان بهشکلی ساده نگاشته خواهند گردید.
اینستاگرام و حس فرد بودن
در نیمهی دوم قرن بیستم، آنهنگام که بحث در باب عدم موجودیت فردیت در انسانها فزونی گرفته بود، برخی جامعهشناسان گفتند وجود اتاق شخصی، هویت فردی و موارد این قبیل موجب گشتهاند که آدمیان بر این پندار روند که فردیتی دارند و هر یک بهتنهایی جدای از جامعه اند و جامعه با جمعشدن آنها پدید میآید و خلاصهی سخن آن که هر یک سوژهای اندیشنده اند. اما امروز اینستاگرام بهتنهایی، و آن هم با اختلافی بسیار زیاد نسبت به سایر پدیدههایی که توهم فرد بودن را پدید میآورند، در بروز حس فرد بودن در آدمیان مؤثر است.
هر انسانی در این شبکه از یک یا چند اکانت برخوردار است و نظریات خود در باب موضوعات مختلف را به اشتراک میگذارد. او از زندگی «شخصیاش» صحبت میکند، تصاویر زندگیاش را در معرض نمایش میگذارد و گاه اکانت خود را پرایوت یا شخصی کرده و آن را به آشنایان نزدیکاش محدود میکند. این حس در او بزرگ میشود که او فرد است و شخصیتی جداگانه دارد و بهمثابهی یک «فرد» این حق را دارد که در باب بسی چیزها ابراز عقیده کند. اما این شخص غافل است از این که هیچ فردیتی در پس پشت جسماش ندارد و محصولی از جامعه است و اصلاً شاخهای از درخت جامعه است که اگر از جامعه جدا شود «هیچ» است. در باب اینکه چرا او فردیتی ندارد و شاخهای از درخت جامعه است، در این مختصر نمیتوان صحبت کرد.
اینستاگرام و ازدحام تودهها | رهبری اینفلوئنسرها
فارغ از نبودنِ فرد و ارجحبودن جمع اگر باشم، باید بگویم که انسان توده هیچ از خود ندارد. او هیچ ابایی از آن ندارد که در یک جمع باشد و کاملاً رنگ آن جماعت را به خود گیرد، او از این امر متنفر نیست که شانه بالا اندازد و خود را شخصی همچون دیگران نشان دهد. انسان تودهای هیچ ککاش نمیگزد اگر پیرو باشد و فرد یا افرادی دیگر رهبری او را در دست داشته باشند. این شخص هیچ اعتراضی ندارد اگر دیگری فردی مشهور و محبوب باشد، سهل است او حتی بهعنوان هوادار یا فن [Fan] آن فرد مشهور و محبوب خود را معرفی میکند.
اینستاگرام پر است از انسانهای تودهای، انسانهایی که بهمثابه هوادار یا فن بهدنبال «فالو کردن» مطالب سطحی افرادی اند که خود نام سلبریتی بر آنها نهادهاند. اینستاگرام محلی است برای جمعشدن انسانهای توده و دستورالعملگرفتن یا به قول خودشان الگو گرفتن از سلبریتیهای سطحی و عامی.
هر سلبریتی بهشکلی میلیونی فالوور دارد. این سلبریتیها که در اغلب موارد یا بازیگر اند، یا فوتبالیست، یا خواننده، یا مدل و یا یک دلقک جوکگو، در باب شرایط سیاسی و اجتماعی ابراز نظر میکنند، دیگران را به رأیدادن به فلانی ترغیب میکنند و گاه به فالوورها یا پیروانشان بهصورتی تلویحی انجام فلان کار و بهمان کار را دستور میدهند و در این بین با احساس تکبر و خودبالابینی صرفاً چند بهاصطلاح کامنت را میخوانند و گهگاه نیز منت میگذارند و پاسخ یک یا دو کامنت را میدهند.
اینستاگرام و خود-روشنفکر-پنداری
اما موردی دیگر که در اینستاگرام هست و بسی بر روی بدن جهت قیکردن تأثیرگذار است، از تخم سربرآوردن افراد خود-روشنفکر-پندار است، کسانی که چند کتاب را بهشکلی سطحی خواندهاند و میآیند و در باب بسیاری چیزها از خود دانایی نشان میدهند و با کتابیسخنگفتن و استفاده از چند واژهی بالاتر از حد ذهن یک انسان عامه سعی در خود را «خیلی بلد» نشاندادن میکنند. مشکلات اجتماعی، مسائل روز و گاه وضعیت بد علم و فلسفه در ایران از جمله مواردی اند که اینان روی آنها مانور میدهند. بدِ قصه اینجاست که این افراد از یک سری انسان سطحی همچون خود بهاصطلاح «لایک» دریافت میکنند و اینسان اعتمادبهنفسشان نیز فزونی میگیرد. این اعتمادبهنفس کسبشده از دنیای مجازی رفتهرفته در ذهن این افراد لانه میگزیند و خلاصه کاری با آنها میکند که در دنیای واقعی نیز دیگران را به چیزی نگیرند و خود را تافتهای جدابافته حس کنند و بر این پندار روند که داناتر از دیگران اند و مدام به نقد این و آن و به ذم ایران و ایرانی بنشینند.
خود را عاشق نیچه و شوپنهاور و راسل و هدایت و دیگر اندیشمندان مشهورشده در اینستاگرام نشان میدهند و گهگاه نیز جملاتی از این افراد نقل میکنند، جملاتی که اگر ازشان بپرسی معنی این جمله چیست نتوانند پاسخ دهند. این افراد از لایک و کامنتهای مخاطبین خود بازخورد مثبت دریافت میکنند و تا زمانی که تلنگری دریافت نکنند به اعتمادبهنفس و خودباوریشان و از همه مهمتر به خود-روشنفکر-پنداریشان اضافه میشود. شوربختانه این افراد در اینستاگرام بسی در حال افزایش اند.
اینستاگرام و مشهورشدن انسانهای پست
طفره اگر نروم باید بگویم از نگاه من اکثر انسانها روانی پست دارند، اما بدِ قصه اینجاست که اینستاگرام موجب مشهور شدن و محبوبشدن و ثروتمندشدن افرادی شده که بهمراتب از انسانهای عامیِ پست نیز پستتر اند، افرادی که بهسبب دلقکبازیهایشان یا بهسبب لختشدنهایشان توانستهاند توجه افراد عامی را جلب کنند و نگاهها را به سمت خود آوَرَند و در این بین با انجام تبلیغات پولی به جیب بزنند.
هرآنچه سخت و استوار است دود میشود و به هوا میرود
مارکس که زمانی گفت «هرآنچه جامد و منسجم است تبخیر میشود و به هوا میرود» [مارکس و انگلس، مانیفست کمونیست، برگردان مسعود صابری، تهران، نشر طلایه پرسو، 1392، ص 41] اگر زنده میماند و میدید که سنتهای یک منطقهی جغرافیایی و ارزشهای فرهنگی آن چگونه توسط یک ابزار با نام اینستاگرام در مدتزمانی کوتاه نیست و نابود میشوند و ارزشهایی دیگر در ذهن مردمان آن سرزمین لانه میگزینند بر این جملهی خود صدها بار تأکید میکرد. در سرزمین ما، درست یا نادرست، حریمی وجود داشت، افراد بسیار کمی بودند که از بهنمایشدرآمدن زندگیشان باکی نداشتند، اما در حال حاضر بسیاری از افراد زندگیشان را، بدنشان را، اندامهای جنسیشان را، زیباییشان را و در کل تمامیت موجودیتشان را به نمایش میگذارند تا مگر چند موجود سطحیتر از خودشان لایکشان کنند و برایشان کامنت بنویسند و آنها نیز از لحاظ روحی ارضا شوند.
اینستاگرام و تقلید موجودات بردهصفت
موجودات بردهصفت و پست در هر جامعهای بهوفور یافت میشوند، اما در اینستاگرام امکان دیدهشدن این افراد فراهم است. این موجودات عاشق تقلیدکردن اند، عاشق پیرویکردن، عاشق پشتسر یک نفر حرکتکردن. این افراد اگر گاه به اشتباه در کوچهای افتند و دریابند که در آن کوچه کسی نیست لرزه بر اندامشان میافتد و سریع بهدنبال جایی میگردند که کلی آدم باشد و اینان نیز بتوانند در مسیر همان انسانها حرکت کنند. اگر روزی دریابند که جنبشی به راه افتاده و اینان در آن جنبش حضور نیافتهاند توگویی بخشی از وجودشان کم است و به هر دری میزنند تا خود را در آن جنبش حاضر کنند.
در اینستاگرام، حاضرشدن افراد بردهصفت در جنبشهای عمومی بسیار سهل صورت میپذیرد. چالشی راه میافتد و یک مشت انسان پَست در آن شرکت میکنند. اگر یکیشان بفهمد که چنین چالشی بوده و او تا کنون از آن خبر نداشته، اضطراب سراپایاش را میگیرد و گمان میکند که کاروان رفته و او در بیابانی بزرگ، بیرهبر و رییس، تنها مانده و از این روست که کاری میکند تا بتواند او نیز شخصی در میان اشخاص شرکتکننده در چالش باشد.
اینستاگرام و کنش مجازی
زمانی ارنستو چگواراها وجود داشتند، باکونینها، کروپتکینها و بسیاری کَسان دیگر که آنچه «هست» را قبول نداشتند و بهدنبال براندازی نظم موجود بودند. این افراد از طریق کنشهای سیاسی خود اعتراضاتشان را به نظم موجود ارائه میکردند. اما امروز در اینستاگرام کم نیستند افرادی که از برای خود احساس چگوارا بودن دارند، احساس معترضبودن و کنش سیاسی داشتن. این افراد با دو پست اینستاگرامی و چند کامنت اعتراضآمیز آن حس قدرتی که بایستی در دنیای قدرتها بهشان دست بدهد را در خود احساس میکنند. چای مینوشند و خیار پوست میگیرند و در زیر پتو و کنار بخاری به اعتراض سیاسی میپردازند و نظم موجود را مورد نقد قرار میدهند و شب بههنگام خواب به این فکر میکنند که فردا چه پستی منتشر کنند که چند انسان سطحیتر از خودشان آن را لایک کنند و او ارضا شود.
اینسان است که رفتهرفته این افراد حس سیاسیبودن بهشان دست میدهد و میبینیم که دیگر کسی باکونین نمیشود.
اینستاگرام و خود-بزرگ-پنداری
تودهای که تا چند قرن پیش علناً به حاکماش و درباریان حاکم، به ارباب قبیلهاش و … نخود و باقلا و گندم و میوه باج میداد، امروز مکانی در اختیار دارد که بهراحتی در آن «من» «من» میکند و از رشادتهایاش میگوید. تودهای که در درون خود هیچ در چنته ندارد امروز مکانی در اختیار دارد که در آن از داناییهایاش میگوید و بحثهای اجتماعی میکند. انسان تودهای امروز بهراحتی میتواند در زیر پستهای صفحات اجتماعی نظراتاش در باب جامعه و کشور را بیان کند و بهعنوان یک «انسان برابر با دیگران» حکم دهد که از نگاه او چه باید باشد و چه نباید باشد.
اینستاگرام است که چنین فضایی را برای این افراد فراهم کرده و این حس را در آنان به وجود آورده که آنان نیز حق اظهار رأی دارند.
اینستاگرام مکانی برای گولزدن عوام
زمانی بایستی تبلیغات بسیاری با روشهایی پرهزینه صورت میگرفت تا یک برند، یک حزب سیاسی، یک حکومت و در کل هر چیزی که با مخاطب عام در ارتباط است میتوانست مغز مردم را کار گیرد و استفادهای که باید از آنان کند را انجام دهد؛ اما بهسبب اینستاگرام دیگر این کار بهسهولت قابلانجام شده: یک صفحه بزن و از طٌرُق مختلف برای آن فالوور جمع کن و از طریق عکس و متن کوتاه و ویدئو مغزشان را کار بگیر و ارزشهایات را بر آنها تحمیل کن.
این کار توسط برندها و کسبوکارها با عنوانهای «بازاریابی اینستاگرام»، «بازاریابی شبکههای اجتماعی» و «اینفلوئنسر مارکتینگ» انجام میپذیرد و برای حکومتها و اپوزیسیونها با عنوان «آگاهکردن». اما این کار چیزی جز مغزشویی نیست که متأسفانه در اینستاگرام بهخوبی در حال انجام است.
اینستاگرام و سطحیتر شدن افراد سطحی
اینستاگرام همچون توییتر و برخلاف فیسبوک شبکهای است که اجازهی درج متون طولانی را نمیدهد. این مکان جایی برای گردآمدن افرادی است که سالبهسال کتاب نمیخوانند چون اصلاً حوصلهی متون طولانی را ندارند، افرادی که عادت به دیدن تصویر و ویدئو [آن هم ویدئوهایی کمتر از دو دقیقه و آن هم با کلی جلوههای بصری] کردهاند. همین امر است که موجب میشود – همانطور که در بالا بحث کردم – برخی با خواندن یکی دو کتاب حس اینشتینبودن داشته باشند. این افراد چون میبینند که اطرافیانشان مشتی انسان سطحی هستند اما خودشان یکی دو کتاب خواندهاند خود را دانا میپندارند.
خلاصه آنکه در اینستاگرام ملت عادت به متون چند خطی با نام «کپشن» و تصاویر و ویدئوهایی با جلوههای زیبا کردهاند و همین امر موجب شده که همان چند درصد احتمالی که ممکن بود روزی یک کتاب در دست گیرند و بخوانند نیز از بین رود.
سخن آخر
اینستاگرام مکانی عالی برای افراد عام و تودهای است. درعینحال مکانی عالی برای حضور افراد بهاصطلاح سلبریتی نیز هست تا بتوانند از توجهی که این افراد عام و تودهای همواره به آنها داشتهاند بهشکلی مستقیم بهره بَرَند و محبوبیت و شهرت و ثروتشان افزایش یابد.
اینستاگرام ابزاری عالی برای آمریکایی و اروپاییکردن جهان نیز هست، ابزاری که غربیها توانستهاند بهواسطهی آن بسیاری از سنتهای ریشهدواندهی سرزمینهای دیگر را «دود کنند» و فرهنگ خود را جای آن گذارند. بسیاری از متولدین دههی 70 و 80 و 90 در ایران در جغرافیای ایران به دنیا میآیند اما با فرهنگ غرب پرورش یافته میشوند.