همهچیز در مورد گیاهخواری | کاملترین راهنمای وگانیسم
گیاهخواری (vegetarian) و بهعبارت بهتر وگان (vegan) بودن، بهطور خلاصه بهمعنی پرهیز از استفاده از محصولاتیست که منشأ گیاهی ندارند و به بیان سادهی دیگر، همانطور که از نام آن پیداست، تقریباً برابر با خوردن گیاهان است. گیاهخواری در نظر اول برای افراد ناآشنا با موضوع، مترادف با یک رژیم غذاییست که در آن تنها سالاد و سبزیجات خورده میشود و حتی برخی برای مسخرهکردن گیاهخواران آنها را علفخوار میدانند [که البته ما به هیچ عنوان از این حرف ناراحت یا عصبانی نمیشویم]. اما حقیقت این است که گیاهخواری مفهومی بسیار گستردهتر و ژرفتر از آنی دارد که در نظر اول مینماید. در این نوشته میخواهم مروری تا حد امکان جامع بر گیاهخواری داشته باشم و هدفام بیشتر آشناکردن افرادیست که با آن آشنا نیستند، یا آشنایی کافی، در حدی که دستکم پاسخ پرسشهایی که در این زمینه برایشان پیش آمده را بدهند، ندارند. به این منظور از بیش از ده سال تجربه و مطالعه در این زمینه و همچنین از منابع و مقالات علمی معتبر در این حوزه برای نگاشتن این نوشتار بهره بردهام.
توضیح لازم
در مقدمه تعریفی کلی از گیاهخواری دادم، اما این تعریف برای شرح مفاهیم وسیع و عمیقی که پشت واژهی گیاهخواری نهفته به هیچ وجه گویا و کامل نیست. بهتر است پیش از هر چیز روشن کنم که گیاهخواری تنها یک رژیم غذایی نیست، این مفهوم اگرچه دلالت بر یک رژیم غذایی خاص هم دارد، به این معنی خلاصه نمیشود. گیاهخواری / وگانیسم بیش از آنکه نوعی رژیم غذایی باشد، رویکردی اخلاقی دربارهی چگونگی رفتار با حیوانات است و درواقع رژیم غذایی گیاهخواری نتیجهی نگرش خاص گیاهخواران به حیوانات و حقوقشان است. کم نیست شمار افرادی که با هدف کاهش وزن، تناسب اندام و یا سلامتی درصدد کسب اطلاع دربارهی گیاهخواری برمیآیند و آن را بهعنوان رژیم غذایی خود انتخاب میکنند.
میخواهم از همین ابتدا مشخص کنم که در این نوشته به موضوع گیاهخواری برای لاغرشدن و کاهش وزن نمیپردازم. البته که یکی از جنبههای قابل توجه گیاهخواری سلامتی گیاهخواران است، اما تأکید صرف بر این جنبه بهعنوان یک رژیم غذایی برای کاهش وزن در تخصص و حیطهی اطلاعات من نیست و به همین خاطر دربارهی آن چیزی در ادامه نخواهد آمد. برای اطلاع از مزایا و معایب گیاهخواری برای کاهش وزن یا افزایش وزن باید از افراد کارشناس و متخصص در این زمینه کمک بگیرید.
گیاهخواری چیست؟
با توجه به توضیحاتی که دادم اکنون میتوانم گیاهخواری را بهتر و دقیقتر تعریف کنم. اسواساس گیاهخواری بهرسمیتشناختن حقوق حیوانات و اقدام عملی در این راستاست. ما بر این باوریم که گرفتن جان یک موجود زنده، از جمله گاو، گوسفند، گوساله، بره، مرغ، ماهی، میگو و …، برای خوردن و هر گونه استفادهی دیگر، مغایر با فرضمان، یعنی به رسمیت شناختن حقوق حیوانات، است و بههمین خاطر از مصرف هر نوع محصول حیوانی خودداری میکنیم. این کلیت نگرش اخلاقیایست که به انتخاب رژیم غذایی گیاهی منتهی میشود. بهتر است اضافه کنم که در این نوشته، همانطور که بین گیاهخوارها رایج است، از واژهی گوشت برای گوشت تمامی موجودات زنده استفاده میکنم، به عبارت دیگر منظورم از گوشت، مرغ، ماهی و … هم هست.
تفاوت گیاهخواری و وگانیسم چیست؟
همانطور که اشاره کردم افراد مختلف با اهداف متفاوتی گیاهخوار میشوند و دستهبندی رایج انواع گیاهخواری که با نامهایی مانند «اوو» یا «زردهگیاهخوار» (OVO)، «لاکتو» یا «شیر گیاهخوار» (LACTO) و … تعریف شدهاند هم در همین راستا هستند. بهعنوان مثال ممکن است فردی بر این باور باشد که خوردن گوشت و لبنیات مضر است، اما خوردن تخممرغ نه و درنتیجه به دستهی زردهگیاهخوارها بپیوندد. بهعنوان مثالی دیگر افرادی که تنها با هدف حفاظت از محیط زیست گیاهخواری میکنند یعنی «گیاهخواران زیستمحیطی»، هرکجا احساس کنند خوردن گوشت ضرری به طبیعت نمیزند گوشت یا سایر محصولات حیوانی را مصرف میکنند.
صرف نظر از این دستهبندیها که روز به روز هم با افزایش آگاهی از یکی از جنبههای مثبت گیاهخواری بیشتر میشوند، بیشتر افراد در دو دستهی «گیاهخوار» و «وگن» جای میگیرند. تفاوت بارز این دو گروه در این است که گیاهخوارها تنها از خوردن گوشت، هر نوع گوشتی، خودداری میکنند، اما با خوردن لبنیات، تخممرغ و عسل مشکلی ندارند، اما گروه دوم از استفاده از هر نوع محصول حیوانی امتناع میکنند.
برای آشنایی مفصل با تفاوتهای گیاهخواری و وگان به نوشتهی «فرق وگان و گیاهخوار چیست؟ | همهچیز در مورد تفاوت وگان و وجترین» مراجعه کنید.
بیشتر افرادی که آشنایی کامل با دامپروری صنعتی و پرورشگاههای حیوانات برای مصارف مختلفی مثل پوشاک، آزمایشات پزشکی و … ندارند، افراد گروه دوم را افراطی یا رادیکال خطاب میکنند، که از نظر من تا حدی محق هستند، چرا که افرادی که از ناآگاهی مردم در این ارتباط سود میبرند، تمایلی به نشاندادن حقایقی که خود خوب از آنها اطلاع دارند نیستند. در ادامه تلاش میکنم به جنبههای مختلف گیاهخواری، استفادههای مختلفی که انسان از حیوانات میکند و چگونگی استثمار میلیاردها موجود زنده، که به قول صادق هدایت میتوان روی خون ریختهشدهی آنها کشتیرانی کرد، بپردازم و پیشنهاد میکنم پس از مطالعهی تمام نوشته و دیدن تصاویر و ویدئوهای آن دربارهی افراطی و غیرافراطیبودن این طرز فکر قضاوت کنید.
چرا گیاهخواری عجیبغریب بهنظر میرسد؟
شاید برای شما اینطور نباشد، اما گیاهخواری برای افرادی که با مفهوماش آشنا نیستند معمولاً چیزی عجیب غریب و دور از ذهن است. چرا ما باید چیزی که همه میخورند و خودمان از همان اول و همیشه خوردهایم را تغییر دهیم؟ شاید فقط برای سلامتی، چون میگویند گیاهخواری برای لاغری خوب است و تازه گیاهخوارها سرما نمیخورند. ولی خب در ادامه میبینیم این پاسخها تقریباً پرتاند.
گیاهخواری عجیب و دور از ذهن است چرا که گوشت برای ما هیچ فرقی با نان ندارد. از همان آغاز کودکی ما گوشت را چیز نرمی دیدهایم که میتوان با آن غذاهای خوشمزه درست کرد. ما هنگام خوردن گوشت اصلاً به این فکر نمیکنیم که داریم دست، پا یا سایر اعضای بدن یک موجود زنده را میخوریم که تا همین چند روز پیش زنده بوده. ما موقع خوردن گوشت، یا هر غذایی که در آن از گوشت استفاده شده، فکر نمیکنیم که این گوشت نتیجهی آوردن حیوان به کشتارگاه، قراردادن چاقو، یا هر وسیلهی دیگری که در کشتارگاه استفاده میشود، روی گلوی او، ریختن خوناش، گرفتن جاناش، تکهتکهکردناش و سرانجام انتقال جسد تکهپارهشدهاش به قصابی و درنهایت به بشقاب ماست.
اگرچه عقل حکم میکند انسان بداند دقیقاً چه میخورد، یعنی دربارهی چیزی که میخورد فکر کند، اما باز هم میتوان گفت ما مقصر کامل این ناآگاهی نیستیم. به ما گفتهشده گوشت پروتئین دارد و برای بزرگشدن و رشدکردن باید گوشت خورد. گوشت به ما، نه یک تکه از بدن یک موجود زنده، که چیزی خوب، خوشمزه و مفید برای خوردن تصویر شده. کشتارگاهها از نظر ما دور نگاه داشته میشوند، اما در عوض تصاویر انواع کباب با تزئیناتی به اصطلاح هنرمندانه همیشه در برنامههای تلویزیونی، مجلهها، تبلیغات، در و دیوار رستورانها و … با کیفیت بالا به نمایش گذاشته میشوند تا اشتهایمان را هرچه بیشتر تحریک کنند. چه اتفاقی میافتاد اگر ما از همان کودکی به جای دیدن غذاهای تزیینشده، تصاویر واقعی، یعنی تصاویری از کشتارگاهها را میدیدیم؟ اگر تلویزیون به جای تبلیغهای کنونی، کشتارگاهها را نشان میداد و روی دیوار رستورانها هم از همین تصاویر استفاده میشد؟ اگر چنین بود، بهخصوص اگر از کودکی چنین میبود، ما دیگر گوشت را به چشم چیزی که باید خورد نمیدیدیم، بلکه آن را تکهای از بدن یک موجود زنده میدیدیم که غرق در خون خود جان داده.
بله، این بیگانگی ما با چیستی گوشت یکی از علل اصلی این است که گیاهخواری در ابتدا برایمان عجیب بهنظر میرسد. البته بدیهیست هستند بسیاری از افراد که نه تنها با حقیقت گوشت آشنا هستند، بلکه خود مجری قتل حیواناتاند. اما باز هم بر این باورم که بسیاری از این افراد هم ثانیهای به کاری که میکنند فکر نمیکنند. برای آنها کشتن یک حیوان فرقی با پارهکردن یک تکه کاغذ ندارد و من مطمئنم بسیاریشان اگر نسبت به کاری که میکنند آگاهی پیدا کنند، دست از آن میکشند.
گیاهخواری از بعد دیگری نیز عجیب و غریب است و آن اینکه استفاده از گوشت در غذاهایی که میخوریم آنقدر زیاد است که تصور نخوردن گوشت و در عین حال سیرشدن و سالمماندن واقعاً دشوار است. اعتراف میکنم لحظهای که با دیدن مستند ساکنان زمین از شبکه سوپریم مستر تصمیم گرفتم دیگر هرگز گوشت نخورم، درحالیکه روبرویام سفرهی سادهای با برنج و مرغ بود، بعد از چند ثانیه به این فکر کردم که اگر بهزودی بخاطر نرسیدن مواد مغذی بیمار شوم چه؟ متاسفانه آن زمان فرصتها و امکانات زیادی برای کسب اطلاعات در این مورد نبود و بنابراین من تا ماهها و شاید سالها، درست بهخاطر ندارم، با این فرض گیاهخوار بودم که جان یک موجود زنده از سلامتی خودم بااهمیتتر اگر نباشد، بیاهمیتتر هم نیست.
اما در حال حاضر شبکهی اینترنت گسترش زیادی پیدا کرده و بسیاری از شهروندان به اینترنت پرسرعت دسترسی دارند و این خود فرصت کسب اطلاعات کامل و گیاهخواری با چشمان باز را فراهم ساخته است. اگرچه هدفام در این نوشتار پرداختن به مبحث پزشکی گیاهخواری نیست، اما در ادامه اشارهی مختصری هم به این موضوع خواهم داشت.
برخی استدلالهای نادرست علیه گیاهخواری / وگانیسم
گیاهخواری هم مانند هر نگرش و ایدهای مخالفان خود را دارد و هستند افرادی که وگانیسم و گیاهخواری را از ابعاد مختلف به چالش میکشند. در ادامه به بعضی از دلایل رد گیاهخواری که بهنسبت بیشتر مطرح هستند میپردازم.
1- اما این قانون طبیعت است و همهی حیوانات با شکار حیوانات ضعیفتر از خودشان زنده میمانند!
بله. حیواناتی مثل شیر، ببر، پلنگ، گرگ و … با شکار حیوانات دیگر غذای خود را تأمین میکنند و زنده میمانند. اما پرسش اینجاست که آیا برابردانستن انسان با حیوانات وحشی از این نظر درست است؟ گیاهخواران بر این باورند که خیر، چرا که:
حیوانات وحشی تنها با خوردن گوشت حیوانات دیگر قادر به زندهماندن هستند؛ آنها درصورت نخوردن گوشت و یا با خوردن تنها گیاهان، قادر به ادامهی زندگی نیستند.
بدن انسان بههیچوجه شبیه بدن حیوانات وحشی نیست. این حیوانات همه در بدنشان ابزارهایی برای شکار دارند، اما انسان اینچنین نیست. پنجههای قوی، دندانهای نیش بزرگ و پاهایی که به این حیوانات فرصت دویدن سریع برای شکار حیوانات دیگر را میدهند، اصلاً در بدن انسانها دیده نمیشوند. البته درست است که انسان بدون داشتن ابزار میتواند بعضی از حیوانات را شکار کند و بکشد، اما این دربارهی بیشتر حیواناتی که میخورد صادق نیست.
بدن حیوانات گوشتخوار گذشته از پنجه، دندان نیش و … از نظر دیگری هم با حیوانات گیاهخوار فرق دارد و آن این که رودهی این حیوانات طول بسیار کمتری نسبت به رودهی حیوانات گیاهخوار دارد و بههمین خاطر گوارش کامل گوشت در بدن این حیوانات خیلی زود انجام شده و باقیماندهی آن از بدنشان دفع میشود. این درحالیست که رودهی حیوانات گیاهخوار بسیار طویل است و درنتیجه گوشت مدتها در آن باقی میماند تا جایی که در روده فاسد میشود.
انسانها در بسیاری از موقعیتها، البته بهنادرست، خود را مبری از وحشیبودن حیوانات وحشی میدانند، اما درست زمانیکه پای غذا در میان میآید، خود را برابر با حیوانات وحشیای میدانند که پیشتر پست میدانستهاند.
از سویی بیشتر انسانها قبول دارند که مدارا با ضعیفترها اخلاقیتر از استفاده از ضعفشان است. اگر این فرض را قبول کنیم به این نتیجه میرسیم که رفتار ما با حیوانات ضعیفتر از خودمان باید بیشتر دلسوزانه باشد و آنطور که صادق هدایت در کتاب «فواید گیاهخواری» میگوید، باید شبیه رفتار یک برادر بزرگ با برادر کوچکترش باشد، نه اینکه آدمی از این ضعف برای رسیدن به مقاصد خود استفاده کند.
2- نه! انسان یک موجود همهچیزخوار است و خوردن گوشت چیزی کاملاً طبیعیست.
خیر، برعکس، انسان موجودی همهچیزخوار نیست، دستکم تا جایی که شواهد علمی نشان میدهند. همانطور که گفتم سیستم بدن انسان از هر نظر بیشتر شبیه به حیوانات گیاهخوار است، نه حیوانات گوشتخوار. افرادی که میخواهند ثابت کنند که شباهتهایی بین بدن انسان و حیوانات گوشتخوار وجود دارد، اغلب از یک دستآویز استفاده میکنند و آن دندانهای نیش انسان است. البته گمانام این افراد اصلاً دندانهای نیش حیوانات گوشتخوار را ندیدهاند، وگرنه هرگز چنین مقایسهای نمیکردند. تصویر زیر بهخوبی میتواند درستی یا نادرستی قیاس دندانهای نیش انسان و حیوانات گوشتخوار را نشان دهد.
رودههای انسان و دستگاه گوارشاش شبیه حیوانات گیاهخوار است، او درست شبیه به حیوانات گیاهخوار آب میخورد، نه آنگونه که حیوانات گوشتخوار آب میخورند. دندانهای آسیای تخت و بزرگ انسان، مانند حیوانات گیاهخوار، برای جویدن و خردکردن گیاهان و دانهها مناسباند، درحالیکه دندانهای حیوانات گوشتخوار تیز و برنده هستند تا بتوانند گوشت را تکهتکه کنند و از سویی پنجههای انسان هم هیچ شباهتی با چنگال حیوانات گوشتخوار ندارند.
3- ما چه گوشت بخوریم و چه نخوریم کشتارگاهها همچنان دایر اند.
اینکه گیاهخوارشدن ما تأثیری بر فعالیت کشتارگاهها ندارد و ما چه گوشت بخوریم و چه نخوریم در نهایت حیوانات برای گوشت کشته میشوند موضوعیست که بسیاری از افرادی که به تازگی با گیاهخواری آشنا شدهاند در ذهن دارند. شاید تصور اینکه تمام انسانها یکباره خوردن گوشت را کنار بگذارند سخت باشد اما یکایک ما هستیم که با نخوردن گوشت و کاهش تقاضا برای آن تعداد حیواناتی که به این منظور جانشان را از دست میدهند کمتر میکنیم و به همین ترتیب بهتدریج افراد بیشتری به ما خواهند پیوست تا در نهایت روزی فرا برسد که در آن هیچ حیوانی توسط انسان استثمار نشود و به قول معروف «قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود». البته «ممکن است بگویید من یک رویاپردازم» اما به هر صورت هر اقدامی برای کاهش تقاضای گوشت، جان دستکم یک حیوان را نجات خواهد داد.
4- گیاهان هم درد را احساس میکنند.
یکی از پرسشهایی که در ارتباط با گیاهخواری و همچنین وگانیسم مطرح است این است که به هر حال خوردن گیاهان هم به کشتهشدنشان منتهی میشود و بدین ترتیب میتوان خوردن حیوانات را توجیه کرد. خندهداربودن چنین توجیهی تنها با مقایسهی تصویر کندن یک هویج از ریشه و بریدن سر یک گاو، در همان وهلهی اول بهخوبی احساس میشود، اما خب این امکان وجود دارد که گیاهان هم هنگام چیدهشدن بترسند، فریاد بکشند و بخواهند فرار کنند، اما ما قادر به دیدن این رفتارها نباشیم، اما حتی اگر چنین باشد باز هم خوردن حیوانات موجه نیست، چرا که ما تردیدی نداریم که حیوانات هنگام کشتهشدن چنین واکنشهایی را نشان میدهند، اما مطمئن نیستیم که گیاهان چنین باشند و از آنجا که ما میتوانیم بدون کشتن حیوانات هم زنده و سالم باشیم، عقل سلیم حکم میکند که از واردآوردن ستمی که قطعیست، یعنی کشتن حیوانات اجتناب کنیم. البته شرط صحت این سخن این است که ما نخواهیم به حیوانات ستم کنیم و از سویی واکنشها و درد حیوانات هنگام کشتهشدن را، مثل دکارت، تنها به تیکتاک یک ساعت تقلیل ندهیم.
گذشته از این تحقیقات علمی نشان از این دارند که حیوانات سیستم عصبی بسیار نزدیکی به انسانها دارند و بسیاری از احساسات انسان مثل درد، گرما، سرما و … را شاید با شدت کمتر یا بیشتری درک میکند و این در حالیست که سیستم عصبی گیاهان به هیچ وجه شبیه ما نیست. انسانها و حیوانات مغز دارند، یعنی عضوی که فرمان احساس درد را به سایر اعضای بدن از طریق یک شبکهی گستردهی عصبی ارسال میکند، اما گیاهان نه مغز دارند و نه سیستم اعصاب مرکزی برای احساس درد.
بله، گیاهان هم زنده هستند و حتی پس از جدا شدن از ریشه یا شاخه، همچنان زنده میمانند. شما میتوانید یک دانه لوبیا، یک دانه سیب، تکهای از قسمت انتهایی کاهو و کلم، دانههای درون کیوی، توت فرنگی، فلفل، کدو و هر گیاه دیگری که فکرش را بکنید بار دیگر پس از جداشدن از ریشه یا ساقه، بهشیوهی درست، در خاک بکارید و درصورت آشنابودن با چگونگی پرورششان خیلی زود شاهد جوانهزدن و بار آمدن همان میوه یا سبزی از خاک خواهید بود. سوال اینجاست که چنین کاری را با کدام نوع گوشت، شیر، تخممرغ و یا عسلی میتواند انجام داد؟ آیا درستکردن یک گاو جدید با تنها بخشی از گوشت او امکانپذیر است؟ گیاهان زندهاند و زندگی میآفرینند و ما انتظار زندگیبخشبودن از چیزی که مرده داریم. البته بگذریم از اینکه پختن گیاهان، آنها را هم میکشد و به همین خاطر است که بعضی روی به خام گیاهخواری میآورند.
5- به حیوانات داروی خوابآور تزریق کنیم و در حالی که هیچ دردی احساس نمیکنند آنها را بکشیم.
این پرسشیست که بارها و بارها از من و مسلماً از خیلی از دیگر گیاهخواران پرسیده شده و ممکن است سوال شما هم باشد. آن اوایل این سوال حقیقتاً برای من خندهدار بود، چرا که صحبت بر سر گرفتن یا نگرفتن حق حیات و جان یک موجود زنده است، نه شیوهی کشتن او. اما بعدها دیدم که این مسئله بغرنجتر از چیزیست که در ابتدا به نظر میرسد. موضوع کاهش رنج حیوانات و مخالفت کلی با هر نوع تعرضی به آنها باعث شکلگیری دو جریان عمده در ارتباط با حقوق حیوانات شدهاند.
مثلاً پیتر سینگر یکی از فیلسوفان معاصر یا سازمان پتا، یکی از فعالترین سازمانهای غیردولتی فعال در زمینهی حقوق حیوانات، بر این باور هستند که ما باید رنج حیوانات را به حداقل برسانیم و اگر جایی جلوگیری از کشتن آنها ممکن نبود، دستکم کمک کنیم درد کمتری احساس کنند. این دسته افراد اگرچه در نهایت ایدهآلی مشابه دستهی دیگر دارند، برای رسیدن به آن، انعطاف بیشتری نشان میدهند. بهعنوان نمونه بر این باورند که اگر امکان تعطیلکردن مرغداریها وجود ندارند، دستکم کاری کنیم که شرایط برای زندگی مرغها در آنها بهتر شود.
گروه دیگر اما در مقابل این گروه قرار دارند. این گروه بر این باور است که فراهمآوردن شرایط برای کاهش درد حیوانات در حالی که سرنوشت آنها چیزی جز رفتن به کشتارگاه نیست، کاری بیهوده و تلفکردن وقت است و ما باید انرژی و زمان خود را روی از بین بردن رنج حیوانات از بیخوبن متمرکز کنیم و بهعبارتی این گروه رادیکالتر از گروه اول هستند و هرگونه سازش برای کاهش درد حیواناتی که قرار است در نهایت کشته شوند را رد میکنند. البته رادیکال نه معنای افراطی یا تندرو یا هر صفتی با بار منفی، بلکه در معنای نگرشی که ریشهها و اساس یک مشکل را میجوید و درصدد حل مشکل از طریق حلوفصل آن ریشهها برمیآید.
6- اگر همه گیاهخوار شوند کارگران دامداریها کارشان را از دست میدهند.
بله، مسلماً اگر همهی انسانها گیاهخوار شوند دیگر کشتارگاهی باقی نخواهد ماند که کارگری در آن کار کند، اما این به معنی بیکارشدن کارگرانی که در کشتارگاهها کار میکنند نیست. درصورتیکه انسانها گوشت، لبنیات و تخممرغ نخورند، باید مواد غذایی مورد نیاز بدن خود را به طریق دیگری، یعنی تولید محصولات گیاهی یا بهعبارتی کشاورزی، تأمین کنند و درنتیجه کارگران دامداریها میتوانند به جای کشتارگاهها در مزارع مشغول کار شوند.
درواقع این که با تعطیلشدن کشتارگاهها کارگران کار خود را از دست میدهند، مسئلهی اصلی نیست. مسئلهی اصلی شرایط کار کنونی این کارگران در کشتارگاههاست. خیلی از گیاهخوارها فکر میکنند کارگرانی که در کشتارگاهها کار میکنند انسانهای سنگدلی هستند که بویی از انسانیت نبردهاند، اما من گمان نمیکنم همیشه اینطور باشد. بسیاری از کارگران چارهای جز کار در این کارخانهها برای امرار معاش خود ندارند، کمااینکه آمارها نشان از وضعیت بسیار بد روحی این کارگرها دارند و نشان میدهند بسیاری از این کارگرها پس از مدتی دچار مشکلات روانی شده و مجبور به ترک کار خود میشوند.
از سوی دیگر وضعیت کارگران در کشتارگاهها بدتر از دیگر کارگرها اگر نباشد بهتر از آنها نیست. ساعات کار طولانی و اضافهکاریهای اجباری، رفتوآمدهای طولانی هرروزه برای رفتن به کشتارگاه، با توجه به اینکه معمولاً کشتارگاهها خارج از شهرها ساخته میشوند، دستمزدهای کم، نداشتن امنیت شغلی و فراهمنبودن تجهیزات ایمنی از جمله مشکلاتی هستند که این کارگران با آنها مواجه هستند و بهطور خلاصه شرایط کارگران کشتارگاههای کنونی آنقدر وخیم است که بهتر است به جای نگرانی دربارهی بیکارشدنشان در آینده، فکری برای ایجاد مشاغلی برایشان در حال حاضر باشیم.
7- اگر ما گاو و گوسفندها را نخوریم خیلی زود تمام کرهی زمین را اشغال میکنند.
خطای این سخن با توجه به آنچه تاکنون گفتهام کاملاً پیداست. جمعیت حیوانات اهلی به این خاطر زیاد است که انسان در روند طبیعی تولید مثلشان دخالت میکند، چرا که میخواهد حیوانات بیشتری تولید کند تا هم تقاضای بازار را پاسخ دهد و هم با فروش بیشتر سود بیشتری کسب کند. در اکثر قریببهاتفاق موارد حیواناتی که در دامداریهای صنعتی پرورش داده میشوند با لقاح مصنوعی و بهاجبار باردار میشوند.
اگر بخواهم تصویری روشن از چنین برخوردی بدهم میتوانم گاوها، گوسفندها و خوکهای ماده را به بردههایی تشبیه کنم که بدون دریافت هیچ دستمزدی مجبور به کار در مزرعه میشدهاند تا با تولید محصولات کشاورزی بیشتر سود زمیندار را افزایش دهند و در این بین آنچه به آنها میرسیده مقداری غذای آشغال و اندکجایی برای خواب بوده، تازه اگر از سایر رفتارهای نادرست با آنها، که دربارهی حیوانات دامداریها هم صادقاند، صرفنظر کنیم. بنابراین درصورت عدم دخالت انسان در زادوولد این حیوانات، آنها مثل هر حیوان دیگری آنگونه که برایشان طبیعیست تولید مثل میکنند و به همان ترتیب هم پس از سپریکردن عمرشان میمیرند و همانطور که دنیا را مثلاً آهوها برنداشتهاند، گاو و گوسفندها هم آن را برنخواهند داشت!
واقعیاتی دربارهی استفاده از حیوانات بهعنوان غذا
اگر خوب نگاه کنیم بسیاری از غذاهایی که میخوریم حداقل شامل گوشت یک نوع حیوان هستند و اصلاً گوشت چنان جایگاهی در سفرهی ما دارد که نبود آن قابل تصور نیست و مثلاً اگر در یک مهمانیِ ناهار یا شام غذایی بدون گوشت سرو شود نشان از فقر یا خساست میزبان دارد و همین خود یکی از مشکلات پیش روی افرادیست که قصد انتخاب رژیم غذایی گیاهخواری را دارند، که البته کمی بعد خواهیم دید که چگونه تنوع غذاهایی که گیاهخواران میخورند چگونه چنین مشکلی را برطرف میکند. این که در چه غذاهایی از گوشت استفاده میکنیم بر همه پیداست، اما شاید آماری که دربارهی میزان استفاده از حیوانات بهعنوان خوراک منتشر شده است برایتان تازگی داشته باشد.
افزایش جمعیت و تغییر رژیم غذایی انسانها باعث شده میزان تولید گوشت و سایر محصولات حیوانی ظرف 10 سال بهطرز چشمگیری افزایش داشته باشد. بر اساس آمار رسمی اعلام شده توسط سازمان غذا و داروی سازمان ملل متحد (FAO)، تولید گوشت مرغ از 18 میلیارد و 300 میلیون و 491 هزار مرغ به 22 میلیارد و 847 میلیون و 62 هزار مرغ رسیده، یعنی حدود 25 درصد افزایش داشته است. آمار تعداد حیواناتی که در سالهای 2007 و 2017 کشته شدهاند و میزان افزایش آنها بهصورت زیر است:
- تعداد گاوهای کشتهشده از 1.393.366.000 در سال 2007 به 1.491.687.000 در سال 2017 رسیده یعنی حدود 7 درصد افزایش داشته است.
- تعداد گوسفندهای کشتهشده از 1.109.330.000 در سال 2007 به 1.202.431.000 در سال 2017 رسیده یعنی حدود 8 درصد افزایش داشته است.
- تعداد اردکهای کشتهشده از 1.064.505.000 در سال 2007 به 1.150.901.000 در سال 2017 رسیده یعنی حدود 8 درصد افزایش داشته است.
- تعداد بزهای کشتهشده از 868.122.000 در سال 2007 به 1.034.407.000 در سال 2017 رسیده یعنی حدود 19 درصد افزایش داشته است.
علاوه بر این شمار ماهیهای کشتهشده از 98 میلیون تن ماهی در سال 1990 به 173 میلیون تن ماهی در سال 2017 رسیده. از سال 1990 تا سال 2017 شمار ماهیهای کشتهشده در صنعت پرورش ماهی رشد قابل توجهی داشته، اما شمار ماهیهای شکارشده از دریاها و اقیانوسها تغییر چندانی نداشته است و این به این معنیست که هر چه از سال 1990 به سال 2017 نزدیک میشویم، سهم صنعت پرورش ماهی در جبران افزایش تقاضا بیشتر میشود، لیکن همچنان بیش از نیمی از کل ماهیهای کشتهشده طی این 10 سال، از دریاها و اقیانوسها شکار شدهاند و این موضوع چنان بغرنج است که بعضی از فعالان محیطزیست بر این باورند که طولی نخواهد کشید که تمامی اقیانوسها و دریاها خالی از ماهی شوند. در این بین چین، اندونزی و هند چه از نظر تعداد ماهیهای شکارشده و چه از نظر صنعت پرورش ماهی در رتبههای اول در تمام جهان قرار دارند.
نمونهی دیگر آماریست که نشاندهندهی مجموع حیوانات کشتهشده در سال 2013 است و بر اساس ارقام رسمی اعلامشده توسط فائو استخراج شده است:
- تعداد گاوهای کشتهشده برای گوشت: 298 میلیون و 799 هزار و 160
- تعداد گوسفندهای کشتهشده برای گوشت: 536 میلیون و 742 هزار و 256
- تعداد خوکهای کشتهشده برای گوشت: 1 میلیارد و 451 میلیون و 856 هزار و 889
- تعداد جوجههای کشتهشده برای گوشت: 61 میلیارد و 171 میلیون و 973 هزار و 510
- تعداد بوفالوهای کشتهشده برای گوشت: 25 میلیون 798 هزار و 819
- تعداد بزهای کشتهشده برای گوشت: 438 میلیون و 320 هزار و 370 هزار
- تعداد اسبهای کشتهشده برای گوشت: 4 میلیون و 863 هزار و 367
- تعداد الاغهای کشتهشده برای گوشت: 2 میلیون و 689 هزار و 800
- تعداد قاطرهای کشتهشده برای گوشت: 523 هزار و 600
- تعداد شترهای کشتهشده برای گوشت: 2 میلیون و 568 هزار و 266
- تعداد شترانهای کشتهشده برای گوشت: 675 هزار
- تعداد اردکهای کشتهشده برای گوشت: 2 میلیارد و 887 میلیون و 594 هزار و 480
- تعداد سایر پرندگان کشتهشده برای گوشت: 687 میلیون و 147 هزار
- تعداد بوقلمونهای کشتهشده برای گوشت: 618 میلیون و 86 هزار و 890
- تعداد خرگوشهای کشتهشده برای گوشت: 1 میلیارد و 171 میلیون و 578 هزار
- تعداد سایر جوندگان کشتهشده برای گوشت: 70 میلیون و 371 هزار
مجموع تعداد حیوانات زمینی کشتهشده در سال 2013 برای گوشت برابر است با 69 میلیارد و 429 میلیون و 244 هزار و 409
آمار فوق تعداد ماهیهایی که در سال بهعنوان غذا کشته میشوند را شامل نمیشود. گذشته از این اگر تعداد حیواناتی را که نه بهخاطر گوشت، بلکه به خاطر شیر، تخم مرغ و عسل هر ساله جان خود را از دست میدهند به این آمار اضافه کنیم بیشتر به عمق فاجعه پی میبریم:
- در سال 2014 تنها در آمریکا حدود 270 میلیون و 643 هزار مرغ تخمگذار به علل مختلفی از جمله پایان دورهی تخمگذاری و کشتهشدن در کشتارگاه یا تلفشدن در قفسها جان خود را از دست دادهاند.
- در سال 2014 حدود 2 میلیون و 815 هزار 600 گاو شیرده تنها در آمریکا جان خود را به علل مختلف از دست دادهاند.
- مجموع آبزیانی که در سال 2013 در آمریکا برای گوشت کشته شدهاند، حدود 106 میلیارد و 900 میلیون تا 172 میلیارد و 31 میلیون تخمین زده است.
بهگمانام همین قدر آمار برای نشاندادن آنچه ما بر سر حیوانات میآوریم کافی باشد. این تعداد باورنکردنی حیوان تنها برای سیرکردن 8 میلیارد انسان، البته اگر انسانهایی که به هر علتی گوشت نمیخورند را در نظر نگیریم، کشته میشوند!
لینک آمار زندهی کشتار حیوانات توسط انسان
**********
همانطور که گفتم هدف اصلی از گیاهخواری و شرط لازم آن، پرهیز از واردآوردن ظلم و رنجاندن حیوانات است و از نظر من اگر انسانی بدون داشتن این هدف، رژیم غذایی گیاهی را انتخاب کند، تنها شباهت اسمی با گیاهخواران دستهی اول دارد و به بیان سادهتر من آنها را گیاهخوار نمیدانم، چرا که اگرچه خوردن گیاهان و نخوردن حیوانات، شرط لازم گیاهخوار بودن، به معنی واقعی کلمه، است، در عین حال موضوع حیوانات هم شرط لازم دیگری در این بین است و مسلم است که فقدان هر یک از این دو شرطِ لازم، و البته دیگر شروط لازم دیگر، تعریف گیاهخوار را خدشهدار میکند. به بیان دیگر خوردن گیاهان شرط لازم گیاهخواری است اما شرط کافی آن نیست.
پس از این مقدمهی طولانی، بد نیست نگاهی به گیاهخواری از ابعاد دیگری به غیر از موضوع رعایت حقوق حیوانات نگاه کنیم.
گیاهخواری و محیطزیست
گیاهخواری و محیطزیست شاید برای افرادی که اطلاعات کاملی در این زمینه ندارند، حتی اگر تحصیلات دانشگاهی در رشتهی محیطزیست داشته باشند، دو موضوع بیارتباط بهنظر آیند، اما حقیقت این است که این دو موضوع کاملاً به هم پیوسته و گرهخوردهاند. اهمیت گیاهخواری در مباحث شاخصی، مثل گرمایش جهانی، آلودگی آبها، تخریب جنگلها، نابودی برخی از گونههای حیوانی و مواردی از این دست، که در حوزهی محیطزیست مطرح میشوند، آنقدر زیاد است که تصور سخنگفتن از آنها بدون اینکه هیچ اشارهای به نقش گیاهخواری در این بین شود، حقیقتاً خندهدار به نظر میرسد. برای من افرادی که با شور و انرژی بسیار دربارهی مشکلات محیطزیست حرف و برای نجاتاش دست به اقدام عملی هم میزنند، اما همچنان از رژیم غذایی گوشتخواری استفاده میکنند به هیچ وجه قابل درک نیستند. اما چرا؟
چون یکی از بزرگترین مشکلاتی که محیطزیست ما و سایر موجودات زنده با آن درگیر است گرمایش جهانیست، مشکلی که بر اثر پدیدهی گلخانهای بهوجود آمده است و بنابراین باید برای پیداکردن ارتباط بین گیاهخواری و گرمایش جهانی، ارتباط آن را با پدیدهی گلخانهای بررسی کنیم.
الف| گرمایش جهانی چیست؟
منظور از گرمایش جهانی افزایش میانگین دمای کرهی زمین طی دو بازهی زمانی، مثلاً یک سال نسبت به سال قبل، است. در حال حاضر کمتر بحثی در به چالش کشیدن گرمشدن زمین به میان میآید و تقریباً همه این حقیقت را پذیرفتهاند. آنچه موضوع بحث کارشناسان مختلف است، علت این گرمایش است. بسیاری از دانشمندان بر این باورند که گرمایش جهانی ناشی از افزایش گازهای گلخانهای در جو زمین و رخدادن پدیدهی گلخانهایست و تئوری غالب همین است. با این حال بعضی، علت گرمایش جهانی را به اتفاقات دیگری، مثل تغییراتی که در خورشید مشاهده میشود یا فعالیتهای بعضی کوههای آتشفشانی مرتبط میدانند. به هر صورت هیچ یک از این دانشمندان افزایش میزان گازهای گلخانهای در جو زمین را انکار نکردهاند.
ب| پدیدهی گلخانهای چیست؟
منظور از گازهای گلخانهای گروهی از گازهاست، که در جو کرهی زمین قرار دارند و مهمترینشان، بخار آب، کربن دیاکسید، متان و کربن مونوکسید است. این گازها به این شکل میتوانند باعث افزایش دمای کرهی زمین شوند:
اشعهی خورشید پس از ورود به جو کرهی زمین با سطح آن برخورد میکند و بخش زیادی از آن جذب میشود، اما اشعههای جذبنشده از سوی زمین، که سردتر از خورشید است، بازتابیده میشوند لیکن امواج بازتابیدهشده از سطح زمین طول موج بیشتری پیدا میکنند و درنتیجه قادر به انعکاس بهاندازهی تابش اولیه نیستند و از جو خارج نمیشوند. این امواج توسط گازهای گلخانهای موجود در جو زمین جذب میشوند و بدین ترتیب گرمای آنها در مولکولهای گازهای گلخانهای ذخیره میشوند. درصورتیکه میزان گازهای گلخانهای در جو زمین بیش از اندازه نباشد، پدیدهی گلخانهای شکل نمیگیرد، اما با افزایش گازهای گلخانهای، بهتدریج انرژی گرمایی بیشتر و بیشتری در جو کرهی زمین جمع میشود و درنتیجه دمای کلی آن افزایش پیدا میکند.
ج| ارتباط بین گیاهخواری / وگانیسم و پدیدهی گلخانهای چیست؟
ارتباط بین گیاهخواری و گرمایش جهانی در تأثیر آن بر میزان گازهای گلخانهای موجود در جو کرهی زمین است. از بین گازهای گلخانهای بخار آب، کربن دیاکسید و متان بیش از همه در گرمایش کرهی زمین نقش دارند. در این بین اگرچه بخار آب بزرگترین سهم را در پدیدهی گلخانهای دارد، سازوکار محیططبیعی کرهی زمین و اتمسفر آن بهشکلیست که میتوان اثر گلخانهای بخار آب را جبران کند. مهم اینجا گازهایی هستند که بر اثر فعالیتهای نادرست انسان در جو پراکنده شدهاند و در این میان دو گاز کربن دیاکسید و متان از همه مهمترند.
اکنون باید به ارتباط گیاهخواری به دو افزایش میزان دو گاز کربن دیاکسید و متان، که بهمیزان قابلتوجهی ناشی از برخورد نادرست انسان با محیطزیست و حیوانات است، بپردازیم تا بتوانیم به ارتباط آن با پدیدهی گلخانهای و درنهایت گرمایش جهانی پی ببریم.
د| نقش گاز متان در گرمایش جهانی و ارتباط آن با گیاهخواری چیست؟
در گذشته تصور میشد که کربن دیاکسید تأثیر بیشتری نسبت به گاز متان در افزایش گرمایش جهانی دارد، اما اکنون دانشمندان دریافتهاند که نقش گاز متان در گرمایش جهانی بسیار بیشتر از آنچه پیشتر تصور میشده است و این گاز نقش پررنگیتری نسبت به گاز کربن دیاکسید در افزایش دمای کرهی زمین دارد. طی 20 سال اخیر گاز متان 84 برابر بیشتر از کربن دیاکسید در گرمایش جهانی نقش داشته است و اکنون تأثیر آن در گرمایش جهانی حدود 40 درصد تخمین زده میشود. اهمیت گاز متان این است که تنها مقدار کمی از آن میتواند تأثیری قابلتوجه در پدیدهی گلخانهای و افزایش دمای کرهی زمین داشته باشد و گذشته از این، این گاز نزدیک به 12 سال در جو باقی میماند و مسلماً با افزایش روزافزون آن بر اثر فعالیتهای انسانی، دیر یا زود فاجعهای زیستمحیطی به بار خواهد آورد و بهتبع تمامی ابعاد زندگی بشر را تحت تأثیر قرار خواهد داد.
سازمان غذا و داروی سازمان ملل متحد در سال 2006 مقالهای دربارهی نقش مخرب افزایش گاز متان بر اثر فعالیتهای انسانی منتشر کرد. در این مقاله ذکرشده که تا آن زمان آنگونه که باید به نقش متان در پدیدهی گلخانهای و گرمایش جهانی توجه نشده و این درحالیست که تحقیقات نشان دادهاند که کل کربن دیاکسید منتشرشده در جو بر اثر استفاده از وسایل نقلیه تنها بهاندازهی 18 درصد از کل متانیست که بر اثر صنعت دامپروری تولید میشود.
تحقیقات نشان میدهند که فعالیتهای انسانی حدود 60 درصد در افزایش میزان متان موجود در جو سهم دارد و در این بین حدود 50 درصد سهم بشر در افزایش گاز متان در جو کرهی زمین ناشی از فعالیتهای پرورش حیوانات در دامداریهاست. ما مدام در تلاش برای کاهش استفاده از وسایل نقلیه برای جلوگیری از گرمایش جهانی هستیم، درحالیکه روزبهروز به تولید حیواناتی که برای کشتار پرورش داده میشوند افزوده میشود. در همین نوشته آمده که پیشبینی میشود میزان تولید جهانی گوشت از 229 میلیون تن در سال 2001 به 465 میلیون تن در سال 2050 برسد، یعنی بیش از دوبرابر! بنابراین کاملاً پیداست که، همانطور که بسیاری از کارشناسان میگویند، پرهیز از خوردن گوشت، و البته لبنیات و سایر محصولات دامی، برای نجات کرهی زمین از گرمایش جهانی ضروریست.
درحالحاضر پیوسته حیواناتی مانند گاو، گوسفند و خوک در دامداریهای صنعتی، و دامپروریهای سنتی، پروش داده میشوند و هدف از پرورششان هم چیزی جز استفاده از آنها پس از رسیدن به وزن و شرایط مناسب برای غذا، پوشاک و … نیست. فرض کنیم تمامی انسانها گیاهخوار باشند، در این شرایط هیج تقاضایی برای گوشت نخواهد بود و دامداریهای صنعتی غیرفعال خواهند شد. در این شرایط این تعداد از حیواناتی که پیوسته در حال تولید مثل، معمولاً از طریق لقاح مصنوعی، هستند و جمعیتشان روزبهروز بیشتر میشود، به حالت تعادل خود میرسند.
ارتباط بیابانزایی و تخریب جنگلها با گیاهخواری
همانطور که گفتم افزایش جمعیت کرهی زمین و افزایش میل ساکنان آن به مصرف گوشت، که مسلماً تحت تأثیر تبلیغات رسانهای هم هست، از سویی و میل افزایش سود دامداران از سوی دیگر باعث شدهاند تا شمار دامهایی که به قصد کشتار پرورش داده میشوند، روزبهروز بیشتر شود. در این بین صنعت دامداری برای اینکه بتواند دامهای بیشتری پرورش دهد به غذای بیشتری برای تغذیهی این دامها احتیاج دارد و از سویی باید فضای بیشتری هم برای نگهداری از دامها داشته باشد. راهکار صنعت دامپروری برای مهیاساختن شرایط برای گسترش فعالیتهای خود این بوده است:
تخریب جنگلها به اشکال مختلف و از بینبردن درختان برای بهدستآوردن زمینهای کشاورزی بیشتر برای کشت محصولاتی که بهعنوان غذای دام مورد استفاده قرار میگیرند.
امروزه بخش بسیار بزرگی از جنگل آمازون، که بزرگترین جنگل بارانی کرهی زمین است، بهخاطر فعالیتهای صنعت دامپروری تخریب و نابود شده است. حتی آن قسمتی از جنگل آمازون که بهنظر میرسد بهخاطر آتشسوزی نابودشده، درحقیقت با هدف تخریب درختان و غنیکردن خاک پس از آتشسوزی برای کشاورزی، دچار آتشسوزی عمدی و در نهایت نابود شده است. بسیاری بر این باورند که تعلل مسئولان کشور برزیل در خاموشکردن آتشسوزی در بخشی از جنگل آمازون در سال 2019 عمدی و درست با هدف بهدستآوردن زمینهای زراعی بیشتر بوده است.
آمار تکاندهندهی زیر میتواند شما را بهخوبی با عمق فاجعه آشنا کند:
- نزدیک به 70 درصد از جنگلهای بارانی آمازون از بین رفتهاند و اکنون بهعنوان مزارعی برای کشت محصولات کشاورزی مورد استفاده قرار میگیرند و در این نسبت سهم محصولات کشاورزیای که برای دامها کشت میشوند به محصولاتی که برای مصرف انسان کشت میشوند 14 به 1 است.
- میزان تخریب جنگل آمازون از 415 هزار کیلومتر مربع در سال 1991 به 587 هزار متر مربع در سال 2000 رسید و عاملی که بیش از همه این جنگلزدایی را سرعت بخشید صنعت دامداری بود.
- از سال 1970 حدود 70 درصد از قسمتهای جنگلزداییشدهی جنگل آمازون و همچنین 91 درصد از قسمتهای جنگلزداییشدهی تمامی کرهی زمین برای دامپروری به کار گرفته شدهاند.
- بین سالهای 2000 تا 2009 در هر سال نزدیک به 32 میلیون هکتار از جنگلهای بارانی نابود شده است.
- تا سال 2018 حدود 17 درصد از جنگلهای بارانی آمازون نابوده شدهاند و تنها با نابودی 3 تا 8 درصد دیگر از آن، جنگل بهوضعیت غیرقابلبرگشت خواهد رسید.
- زمین مورد نیاز برای تأمین غذای یک وگان در یک سال حدود 6500 متر مربع است، این مقدار برای گیاهخواران سه برابر و برای گوشتخواران 18 برابر است.
- از حدود 6000 متر مربع زمین میتوان حدود 16700 کیلوگرم غذای گیاهی تولید کرد، اما از همان مقدار زمین تنها 170 کیلوگرم غذای گوشتی بهدست میآید.
نتیجهی جنگلزدایی برای گسترش زمینهای کشاورزی جهت تأمین غذای دامها تنها نابودشدن تعداد زیادی درخت نیست. جنگلها، بهویژه جنگل بارانی آمازون، زیستبوم حیوانات مختلفی هستند که درصورت تخریب محیط زندگیشان آنها هم نابود میشوند. جنگل آمازون دارای بیشترین تنوع زیستی در میان تمامی زیستبومهای کرهی زمین است. در این جنگل حدود 1294 گونه پرنده، 2200 گونه آبزی، 427 گونه پستاندار، 287 گونه خزنده، 2 میلیون و 500 هزار حشره و 428 گونه دوزیست زندگی میکنند که بعضی از آنها در هیچ جای دیگر دنیا دیده نمیشوند و با تخریب جنگل آمازون نسل این حیوانات هم در معرض انقراض قرار گرفته است.
گذشته از این تخریب جنگلها، باز هم بهخصوص جنگل آمازون که بهعنوان ریهی کرهی زمین شناخته میشود، چرخهی کربن دیاکسید در طبیعت به هم میخورد، چرا که با کاهش درختان کربن دیاکسید کمتری جذب و اکسیژن کمتری تولید میشود. گذشته از این درختان خود دارای مقادیر زیادی کربن دیاکسید هستند و درصورت قطعشدن این کربن دیاکسید را در فضا منتشر میکنند و مسلماً اگر تعداد درختان قطعشده زیاد باشد، مجموع کربن دیاکسید منتشرشده از آنها قابل توجه و مضر برای زمین خواهد بود. همانطور که گفتم کربن دیاکسید یکی از مهمترین گازهای گلخانهایست و نقش مهمی در بالارفتن دمای کرهی زمین دارد.
ارتباط گرسنگی جهانی با گیاهخواری
ممکن است این پرسش پیش آید که به هر حال جمعیت انسانها رو به افزایش است و ما در هرصورت باید زمینهای کشاورزیمان را گسترش دهیم. اگر بازدهی زمینهای کشاورزیای که برای کشت غذای دامها مورد استفاده قرار میگیرند، بهاندازهی بازده زمینهای کشاورزیای بود که در آنها گیاهانی کشت میشوند که مستقیماً غذای انسانها هستند، این ایراد وارد بود، اما چنین نیست و تفاوت بازدهی این دو شیوهی کشاورزی آنقدر زیاد است که حتماً از شنیدناش متعجب خواهید شد.
در سال 2011 بیش از 2 میلیارد و 500 میلیون تن غلات در تمامی جهان برداشت شد، اما نصف این غلات صرف تغذیهی دامها شدند. در یک هکتار زمین میتوان حدود 15000 کیلوگرم هویج، 20000 کیلوگرم سیبزمینی یا 25000 کیلوگرم گوجهفرنگی تولید کرد و این در حالیست که بازدهی یک هکتار زمین تنها حدود 125 گرم گوشت است. علت این همه اختلاف این است که هر دام برای اینکه بهخوبی رشد کند و بهوزن ایدهآلی برسد که کشتن او برای دامدار بهصرفه باشد، باید مقدار زیادی غذا بخورد، اما مقدار غذایی که دامها میخورند بهمراتب کمتر از غذاییست که پس از کشتنشان بهدست میآید. بهطور میانگین برای هر کیلو گوشت بین 3 تا 20 کیلوگرم پروتئین گیاهی مصرف شود.
بهعبارت سادهتر میتوانیم دامها را به کارخانههایی تشبیه کنیم که مواد اولیه، یعنی خوراک دام، را میگیرند و پس از پردازش، محصول نهایی، یعنی همان گوشت، را تحویل میدهند، اما این کارخانه سودده نیست، بلکه زیانده است، چرا که ارزش محصول نهایی، گوشت، کمتر از ارزش مواد اولیهی استفادهشده، یعنی خوراک دام، است. اکنون اگر این تشبیه را به کل صنعت دامپروری تسری دهیم میبینیم که این صنعت در مجموع زیانده است. گفتم درمجموع زیانده، چرا که همانطور که میدانید این صنعت سود بسیاری برای مالکان خود دارد و درواقع ضرر این صنعت متوجه فقرا و افرادی که با کمبود غذا مواجهاند میشود.
در حال حال حاضر نزدیک به 1 میلیارد نفر از جمعیت کرهی زمین دچار مشکل کمبود غذا هستند و این افراد در سرتاسر دنیا، حتی در کشورهای بسیار پیشرفته و مرفهی مثل آمریکا، پراکنده شدهاند و عوامل مختلفی باعث کمبود غذای آنها شدهاند.
بسیاری بر این باورند که اگر انسانها دست از خوردن محصولات حیوانی بردارند و روی به گیاهخواری و وگانیسم آورند و در نتیجه تمامی زمینهای کشاورزی را به کشت گیاهانی اختصاص دهند که مستقیماً برای خوراک انسان بهکار میروند، میتوان آنقدر غذا تولید کرد که تمامی انسانهای کرهی زمین سیر شوند. بعضی حتی بیان میکنند که درصورتیکه تنها مردم ایالات متحدهی آمریکا یک سال از خوردن محصولات حیوانی امتناع کنند غذای کافی برای تأمین 10 میلیارد نفر فراهم خواهد شد.
بنابراین با پرهیز از خوردن محصولات حیوانی، یعنی با گیاهخواری، میتوان مشکل گرسنگی جهانی را برطرف کرد. کم نیستند افرادی که با دیدن کودکان کشورهای فقیری که دچار سوءتغذیهاند و در وضعیتی رقتبار زندگی میکنند ناراحت شده و اشک ریختهاند، اما این نهایت کاریست که ما برای این کودکان میکنیم، که البته سودی هم به حالشان ندارد. حداقل کاری که میتوانیم برای نجات گرسنگان در تمامی جهان انجام دهیم این است که با پیروی از رژیم گیاهخواری تقاضا برای گوشت را کاهش دهیم. البته همانطور که گفتم این حداقل کاریست که میتوانیم بکنیم و همانطور که در نوشتهی دیگری با عنوان «گیاهخواری و آنارشیسم» توضیح داده شده، پرهیز از مصرف محصولات حیوانی شرط لازم برای مبارزه با گرسنگی جهانی هست اما شرط کافی نیست.
ارتباط بحران آب با گیاهخواری / وگانیسم
کمتر کسی هست که عبارت «بحران آب» را نشنیده باشد. به خاطر دارم که در یکی از کتابهای دبیرستان این مشکل بهعنوان مشکلی معرفی شده بود که منجر به جنگ سوم جهانی میشود. درست یا غلط، بحران آب یک بحران جدیست و بسیاری از انسانها و حیوانات را تهدید میکند. شاید در نگاه اول ارتباطی بین گیاهخواری و بحران آب وجود نداشته باشد، اما در حقیقت چنین نیست و گیاهخواری یکی از مؤثرترین راهکارها برای نزدیکشدن به رفع مشکل جهانی آب است.
بخش عمدهی منابع آب شیرین کرهی زمین در کشاورزی و دامپروری استفاده میشود. بر اساس آمار ارائهشده از سوی USDA Economic Research Service در سال 2016، 80 تا 90 درصد آب کرهی زمین برای مصارف کشاورزی و دامپروری مورد استفاده قرار میگیرد. باقیماندهی آب شیرین توسط صنایع دیگر و مقدار کمی از آن هم برای مصارف خانگی مورد استفاده قرار میگیرند. همانطور که گفتم تقریباً همهی ما با بحران آب آشنا هستیم و بهویژه با تبعیت از تبلیغاتی که برای کاهش مصرف آب برای جلوگیری از بیآبی میشوند، سعی داریم تا حد امکان در مصرف آب صرفهجویی کنیم. اما صرفهجویی ما در مصرف آب خود را تنها با کاهش مدت زمان مسواکزدن یا حمامکردن نشان میدهد و این درحالیست که همانطور که اشاره کردم تنها بخش کوچکی از منابع آب شیرین کرهی زمین برای مصارف خانگی استفاده میشود. برای اینکه بتوانیم در مصرف آب صرفهجویی مؤثر و قابلتوجهی داشته باشیم باید بیش از تلاش برای کاهش زمان حمامکردن روی به گیاهخواری بیاوریم. اما چرا؟
دامپروری بخش عمدهی منابع آب شیرین، یا بهاصطلاح آبِ آبی، کرهی زمین را مصرف میکند و این درحالیست که با استفاده از همان میزان آب میتوان گیاهان بسیار بیشتری را پرورش داد. اینکه برای تولید هر کیلوگرم گوشت چه مقدار آب مورد نیاز است، بستگی به تعریف ما از آب و روش اندازهگیری آن دارد، اما از هر جهت که نگاه کنیم مصرف آب برای تولید یک کیلوگرم گوشت بهمراتب بیشتر از آب مورد نیاز برای تولید یک کیلوگرم از گیاهان خوراکی برای انسان است.
مثلاً یک تحقیق در سال 2010 نشان داد که برای تولید یک کیلوگرم سبزیجات حدود 322 لیتر آب نیاز است و برای تولید یک کیلوگرم میوه حدود 962 لیتر آب لازم است و این درحالیست که برای تولید یک کیلوگرم مرغ 4325 لیتر، برای تولید هر کیلوگرم گوشت خوک 5988 کیلوگرم، برای تولید هر کیلوگرم گوشت گوسفند 8763 و برای هر کیلوگرم گوشت گاو 145145 لیتر آب مورد نیاز است. گذشته از این برای تولید 1 گالن شیر 1000 گالن آب، برای تولید نیم کیلوگرم تخممرغ 477 گالن آب و برای تولید نیم کیلوگرم پنیر حدود 900 گالن آب لازم است.
همانطور که گفتم در مقایسهی میزان آب مورد نیاز برای تولید هر کیلوگرم از انواع مختلف گوشت باید به تعریف آب و روش اندازهگیری و بعضی فاکتورهای دیگر هم توجه داشت، اما منظور من از آوردن این مثال ملاحظهی اختلاف فاحش آب مورد نیاز برای تولید گیاهان در مقابل آب مورد نیاز برای تولید گوشت بود و حتی اگر در تحقیقات دیگر این اعداد تغییر کنند، باز هم آب مورد نیاز برای تولید گیاهان و آب مورد نیاز برای تولید گوشت همچنان اختلاف زیادی با هم خواهند داشت.
اخلاق و گیاهخواری
در ابتدای نوشته گفتم که یکی از شروط لازم برای اینکه بتوانیم یک فرد را گیاهخوار بدانیم این است که یکی از اهدافاش برای امتناع از خوردن گوشت توجه به حیوانات و احقاق حقوق آنها باشد. اما انسان تنها حق حیات حیوانات را از آنها سلب نمیکند، او تا آنجا که میتواند از حیوانات استفاده میکند تا خود زندگی راحتتر و لذتبخشتری داشته باشد. در ادامه به مهمترین موضوعات اخلاقی که دربارهی نقض حقوق حیوانات مطرح هستند میپردازم.
الف | استفاده از دامها بهعنوان غذا و نقض حق حیات دامها
تصویری که از همان کودکی از گاوها و گوسفندها به ما داده شده حیوانات شادی هستند که در مزرعهای سرسبز و زیر نور آفتاب در حال چِرا هستند. اگر خوب دقت کنیم با دیدن همین تصویر هم باید گرفتن جان حیواناتی را که جان دارند، از خورشید لذت میبرند، از کودکانشان مراقبت میکنند و رنج را احساس میکنند، تقبیح کنیم، اما ظاهراً ما فکر میکنیم آن حیوانات همچنان در مزرعهی زیبای خود هستند و چیزی که در بشقاب ماست از آسمان آمده!
به هرصورت حقیقت این است که اکثر قریببهاتفاق حیواناتی که صنعت دامپروری از آنها برای تولید گوشت، شیر، چرم و … استفاده میکند، در شرایطی واقعاً رقتانگیز نگهداری میشوند. شرح دقیق زندگی این حیوانات از ابتدای تولد تا پایان زندگی آنگونه که حق مطلب ادا شود کاری بسیار دشوار است و زمان بسیار زیادی میبرد. شاید بهتر باشد بهجای استفاده از کلماتی که ناتوان از توصیف این حقیقت وحشتناکاند بخشهایی از فیلم «ساکنان زمین» را ببینیم. من درست بعد از دیدن این فیلم بود که دیگر نتوانستم گوشت بخورم و باور این برای من سخت است که کسی آن را «ببیند» و باز هم بتواند گوشت بخورد.
ب| استفاده از دامها برای تولید لبنیات و بهرهکشی از گاوهای ماده
«ولی اینا دیگه خیلی تندرو، افراطی و رادیکالن». این جملهای است که طی این ده سال زیاد هر بار که بحث از نخوردن لبنیات میشود زیاد شنیدهام. برای ما خوردن لبنیات کاری کاملاً بدیهیست و اینجا هم همان تصویر زیبا از حیوانات مزرعه، با کمی تغییر و با اضافهکردن انسانی مهربان که مشغول دوشیدن شیر گاوهاست، به ما نشان داده شده است. اما حقیقت این است که گاوهای شیرده زندگی رقتبارتری را نسبت به گاوهای گوشتی تجربه میکنند. این گاوها، که مسلماً همه ماده هستند، درطول زندگی خود بارها بهصورت مصنوعی تلقیح میشوند تا همیشه شیر داشته باشند. سود دامپروری که گاوهای شیرده نگهداری میکند با فروش شیر محقق میشود، همان شیری که درحقیقت غذای گوسالهی اوست و برای اینکه این شیر به گوساله نرسد و دامپرور بتواند استفادهی بهتری از گوساله بکند، از همان ابتدا او را از مادرش جدا میکند.
گاوهای شیرده بر اثر زایمانهای مکرر و دوشیدن بیش از اندازهی شیرشان به بیماریهای مختلفی مبتلا میشوند و در نهایت هم پس از آنکه دیگر توانایی شیردادن نداشتند، برای استفادههای دیگر کشته میشوند. تصاویر زیر باز هم بخشی از فیلم «ساکنان زمین» در ارتباط با صنعت تولید لبنیات است و بهتر از هر نوشتهای میتواند آنچه در این صنعت رخ میدهد را شرح دهد.
ج| استفاده از مرغها برای تولید تخممرغ
شاید پیش خودتان فکر کنید که یعنی حتی تخممرغ هم نخوریم؟ تخممرغ که ضرری به حیوانات نمیرساند. مسلماً تولیدکنندگان تخممرغ حقیقت آنچه در مرغداریها اتفاق میافتد را نشان من و شما نمیدهند، چرا که خوب میدانند با نشاندادن واقعیت تا چه حد ضرر مالی خواهند داشت. مرغهایی که برای تولید تخممرغ در مرغداریها نگاه داشته میشوند در قفسهای بسیار تنگی جای داده میشوند، بهطوری که بعضی از آنها زیر دستوپای بقیه له میشوند و میمیرند و آنهایی که زنده میمانند در فضولات خود و سایر مرغها زندگی میکنند. مرغهای تخمگذار در مرغداری متولد میشوند و طی دو سال زندگی کابوسوار با انواع شکنجهها دستوپنجه نرم میکنند. آنها هرگز نور آفتاب را نمیبینند، زمانهای زیادی را در تاریکی سپری میکنند و برای چند هفتهی متوالی غذاهای کمکالری، یعنی با کالری کمتر از حد نیازشان، میخورند، برای اینکه چرخهی تخمگذاریشان آنگونه باشد که مرغدار میخواهد.
از آنجا که مرغها کاملاً چسبیده به هم در قفس زندگی میکنند، احتمال اینکه به هم نوک بزنند وجود دارد و به همین خاطر کمی پس از تولد، نوک این مرغها چیده میشود که خود باعث دشوارشدن خوردن غذا و نوشیدن آب برای آنها میگردد. پس از اینکه یک مرغ دیگر توانایی تخمگذاری نداشت، یا بهاصطلاح خودشان «مصرف شد» برای کشتار به کشتارگاه فرستاده میشود، البته با رفتاری وحشیانه بهطوری که بسیاریشان هنگام بارگیری میمیرند یا دچار شکستگی بالها و پاها میشوند. این موجودات بیچاره آنقدر در زندگی خود مورد بهرهکشی قرار گرفتهاند که چیزی از گوشتشان باقی نمانده و کمیت و کیفیت آن آنقدر پایین است که تنها بهعنوان خوراک حیوانات دیگر فروخته شده و البته گاهی هم به افرادی که پول برای خرید گوشت باکیفیت ندارند عرضه میشوند.
یکی از دیگر فجایعی که در صنعت پرورش مرغهای تخمگذار رخ میدهد شیوهی برخورد با جوجههای نر است. از آنجا که این جوجهها سودی برای این صنعت ندارند، باید به طریقی نابود شوند. این جوجهها به اشکال مختلف مثل زندهزنده چرخشدن، زندهبهگورشدن گروهی، کشتهشدن با گاز و … از بین میروند. در هر دورهی تخمگذاری مرغها، به منظور تولید مرغهای تخمگذار جدید، تعداد زیادی جوجهی نر به دنیا میآیند که به سرنوشتی که گفتم دچار میشوند. مثلاً در سال 2014 حدود 289 میلیون و 780 هزار جوجهی نر بدین شکل متولد و نابود شدند و تنها با گیاهخواری است که میتوان مقابل چنین فاجعههای دلخراشی ایستاد.
د| استفاده از حیوانات برای آزمایشهای پزشکی
زمانی که سخن از آزمایشهای پزشکی میشود، تصویر چند موش آزمایشگاهی به ذهن متبادر میشود که از آنها برای امتحانکردن داروهای جدید و اطمینان از سالم و بیخطربودنشان برای انسانها استفاده میشود. اگرچه همین هم خود قساوتی انکارنشدنیست، ستم انسانها به حیوانات بهمنظور آزمایشهای پزشکی به این مقدار محدود نمیشود. این تنها موشها نیستند که برای آزمایشهای پزشکی شکنجه و کشته میشوند، حیوانات دیگر مثل سگها، میمونها، خوکها، همسترها، قورباغهها، خرگوشها، گربهها و … هم به شکلی گسترده برای آزمایشهای پزشکی بهکار گرفته میشوند.
شمار دقیق حیواناتی که در سال برای انجام آزمایشهای پزشکی استفاده میشوند مشخص نیست، و نباید هم باشد، چرا که اگر انسان برای وجودداشتن یا وجودنداشتن این حیوانات اهمیت قائل بود از آنها برای آزمایشهایی که در اکثر قریببهاتفاق موارد به مرگ دردناک حیوان منتهی میشوند استفاده نمیکرد. با این حال شمار حیوانات مهرهداری که در هر سال برای آزمایشهای پزشکی مورد استفاده قرار میگیرد 100 میلیون تخمین زده شده است و شمار حیواناتی که مهرهدار نیستند و برای آزمایشهای پزشکی استفاده میشوند مشخص نیست.
منظور از آزمایشهای پزشکی تنها آزمایشهایی برای امتحانکردن داروهای جدید نیست. آزمایش روی حیوانات در موارد متعددی مانند آزمایش لوازم آرایشی، سیگار، تحقیقات روانشناسی، تحقیقات ژنتیکی، عصبشناسی، مطالعهی بیماریهای مختلفی مثل ایدز، هپاتیت، سرطان، امتحان انواع سموم و … هم انجام میشوند. بعضی از این حیوانات در پرورشگاهها به همین منظور تولید میشوند، اما بعضی از محیط طبیعی شکار میشوند. یکی از دیگر کاربردهای رایج حیوانات در این ارتباط استفاده از آنها برای آموزش مفاهیم زیستشناسی، جانورشناسی، پزشکی و امثال آنها به دانشجوهاست. در بسیاری از موارد استفاده از حیوانات برای آموزش بهشکل جراحی آنها در حالیست که حیوان هنوز زنده است. این روش، یعنی زندهشکافی، آنقدر طبیعی و بدیهی بهنظر میرسد که حتی در مدرسهها از آن برای آموزش اجزای بدن موجودات زنده استفاده میشود.
ه| استفاده از حیوانات برای سرگرمی و ورزش
1- باغوحش
یکی از کاربردهای حیوانات برای انسانها استفاده از آنها برای تفریح و سرگرمیست. بعضی از انسانها حیوانات مختلفی مانند شیر، میمون، زرافه، عقاب، طاووس و … را از محیط طبیعی زندگی خود میگیرند و به قفسهایی تنگ و آزاردهنده میبرد تا بدینترتیب چیزی برای سرگرمکردن انسانهای دیگر بهدست آورند و با گرفتن پول از آنها، این حیوانات را، که اکنون مالکشان هستند، به معرض نمایش بگذارند. در بیشتر مواد حیوانات باغوحشها وضعیت خوبی ندارند، قفسهایشان تنگ است و از نظر تغذیه و بهداشت هم آنگونه که باید مورد رسیدگی قرار نمیگیرند. حتی اگر فرض کنیم که یک باغوحش بهترین شرایط را برای زندگی حیوانات خود فراهم آورد، باز هم او را از جنگلی بسیار بزرگ به محیطی بسته، که برایاش بیگانه است برده. البته از این نظر باغوحش هیچ تفاوتی با باغ پرندگان و آکواریومها ندارد.
2- سیرک
گذشته از این بعضی از انسانهای بهاصطلاح ماهر و هنرمند با شکار حیوانات، آنها را به مکانهایی انتقال میدهند تا بتوانند در آن با روشهای مختلف بهصورتی تربیتشان کنند که کارهایی که آنها میخواهند را انجام دهند، کارهایی که همنوعانشان قادر به انجامشان نیستند، و سپس آنها را در اجرایی به نام سیرک به نمایش میگذارند. متاسفانه این افراد برای تربیتکردن این حیوانات از روشهای بیرحمانه و گاه وحشیانهای استفاده میکنند که شاید اگر تماشاگران از آنها مطلع میبودند دیگر سیرک برایشان خندهدار نمیبود. تحمیل گرسنگی بسیار بر حیوانات و کتکزدنهای مکرر، کارهایی رایج برای تربیت حیوانات وحشی برای اهلیشدن و انجامدادن کارهای بهاصطلاح بامزه است.
3- دلفیناریوم
یکی از گونههایی که بسیار مورد توجه انسان بهعنوان اسباب سرگرمی قرار میگیرد دلفین است. دلفینها موجوداتی بهشدت باهوش، حساس و اجتماعیاند و در اقیانوسها بهصورت گروهی در کنار خانوادههایشان زندگی میکنند. دلفیناریومها یکی از پرطرفدارترین سیرکها و از کثیفترینشان هستند. چیزی که ما در نمایشهای دلفیناریوم میبینیم دلفینهای بامزه و خندانی هستند که مشغول اجرای برنامههای فوقالعادهاند و رابطهای بسیار خوب با بهاصطلاح مربیان خود دارند. اما این تنها ظاهر ماجراست و واقعیت دلفیناریومها اینقدر قشنگ و جذاب نیست.
برای راهافتادن و ادامهی فعالیت دلفیناریومها در سرتاسر جهان، همهساله هزاران دلفین، به ویژه در جزایر فارو و خلیج تایچی در ژاپن، صید میشوند. در هر بار صید شمار زیادی از دلفینها به تور شکارچیان میافتند و از بینشان جوانترها برای کار در دلفیناریومها به کشورهای مختلف فرستاده میشوند. باقی دلفینها برای استفاده بهعنوان غذا یا برای مصارف دیگر کشته میشوند. دلفینها بهطور طبیعی در محیط زندگی خود حتی تا 90 سال هم عمر میکنند و این درحالیست که پس از رفتن به استخرهای کوچک دلفیناریوم تنها 25 سال زنده میمانند. عمر کوتاه دلفینها باعث میشود که همیشه تقاضا برای دلفینهای جوان وجود داشته باشد و بدینترتیب این صنعت پیوسته فعال و پررونق باقی میماند.
برای اینکه دلفینها بتوانند نمایشهای بامزهای برای تماشاچیها اجرا کنند باید تربیت شوند و تربیتشدنشان با تحمیل گرسنگی زیاد صورت میگیرد. بهطور کلی تربیت هر حیوانی بر اساس سیستم پاداش و تنبیه انجام میشود. دلفینها برای اینکه بتوانند غذا بخورند باید کاری که مربی از آنها میخواهد را انجام دهند، اما پس از انجام یک کار، تمام غذا را دریافت نخواهند کرد، چون اگر سیر شوند دیگر آن کارها را تکرار نمیکنند. بنابراین به دلفینها غذا داده نمیشود، مگر کارهایی که ازشان خواسته میشود را انجام دهند.
گذشته از این در بسیاری از موارد تنها میتوان با استفاده از تنبیه دلفینها را مجبور به انجام یک کار خاص کرد و معمولاً تنبیه و تشویق همراه هم بهکار گرفته میشوند. حیوان کارهای مختلفی را انجام میدهد و هربار که این کارها چیزی نیست که تربیتکننده میخواهد تنبیه میشود، اما اگر یکی از کارهای او همانی باشد که باید انجام دهد با غذا تشویق میشود و بدینترتیب بهتدریج طی فرایند شرطیشدن میداند که باید چکار کند تا تشویق شود.
همانطور که گفتم دلفینها حیوانات باهوش و اجتماعی هستند و اینکه در دلفیناریومها گاهی رابطهی خوبی با انسانها برقرار میکنند بهمعنای راضیبودن از شرایطشان نیست. بسیاری از دلفینها پس از جداشدن از خانواده و محیط طبیعی زندگیشان افسرده شده و به بیماریهای جسمی مختلفی مبتلا میشوند.
معمولاً ادارهکنندگان دلفیناریومها ادعا میکنند که با دلفینها با مهربانی رفتار میکنند، به آنها گرسنگی نمیدهند و از سویی میگویند که با نگهداری از این موجودات به حفظ نسلشان کمک میکنند و حتی بعضی تا جایی پیش میروند که حیوانآزاری خود را بهشکل یک حیواندوستی تمامعیار جلوه دهند. آنها با منتشرکردن ویدئوهایی از تربیت دلفینها نشان میدهند که چقدر با آنها مهربان هستند و آنها چقدر مربیان خود را دوست دارند و به این شکل خود را دوستدار حیوانات جا میزنند. اما تمام اینها تبلیغ برای کسب پول بیشتر است و هیچ.
4- اسباببازی
حیواناتی مثل جوجهها، لاکپشتها، خرگوشها، همسترها و … هم از جمله موجوداتی هستند که برای تفریح انسان استفاده میشوند و در بسیاری از موارد در عمل هیچ تفاوتی با یک اسباببازی برای بچهها ندارند. بچهها با دیدن دستفروشانی که این حیوانات را، مثل سایر کالاهایی که برای دستفروشی بساط میشوند، بهفروش میرسانند و والدین کودکان هم آنها را برای کودکشان میخرند، بدون اینکه اندکی به کاری که میکنند فکر کنند، درواقع چه برای آنها و چه برای کودکانشان این حیوانات فرقی با اسباببازیهای پلاستیکی و عروسکهای پارچهای ندارند.
جوجههای رنگیای که تنها متقاضی آنها، مگر در موارد معدود، کودکان هستند، باقیماندهی جوجههای متولدشده در کارخانههای تولید مرغ تخمگذار هستند. همانطور که اشاره کردم این کارخانهها تنها دنبال جوجههای ماده هستند تا بتوانند تخمهای آنها را بهعنوان یکی از ضروریترین موادغذایی مورد نیاز بدن (!) بفروشند و جوجههای نر برایشان هیچ سود و درنتیجه هیچ اهمیتی ندارند. به همین خاطر است که بسیاری از این جوجهها بهشکل گروهی، زندهزنده، چرخ میشوند تا بهعنوان غذای حیوانات دیگر مورد استفاده قرار بگیرند و بعضی هم برای رنگآمیزی به افراد دیگر فروخته میشوند تا درنهایت به دست بچهها برسند.
گذشته از این خرگوشهایی که در کارتنهای دستفروشان به فروش میرسند، معمولاً ابزارهایی برای افرادی هستند که تلاش میکنند با لقاح مکرر خرگوشهای ماده، خرگوشهای جدید پرورش دهند و با فروششان سودی بهجیب بزنند. شرایط زندگی خرگوشها برای افرادی که با هدف کسب سود، خرگوش پرورش میدهند هیچ اهمیتی ندارد و این حیواناتِ حساس و باهوش در بدترین شرایط ممکن نگهداری شده و بهخاطر بارداریهای مکرر بیمار میشوند و در نهایت میمیرند.
همانطور که گفتم خرگوشها حیوانات حساس و باهوشی هستند و نگهداری از آنها مستلزم داشتن اطلاعات کافی برای فراهمساختن شرایط مناسب برای زندگیشان است. اگرچه این حیوانات بیشتر بهعنوان اسباببازی، نه یک حیوان خانگی و بهعنوان عضوی از خانواده، خریداری میشوند، بهطور کلی همدم خوبی برای کودکان نیستند، چرا که برخلاف سگها و گربهها علاقهای به نوازش و بغلکردن ندارند و حتی درصورتی که لمس شوند یا از سطح زمین بلند شوند با استرس زیادی مواجه میشوند. مراقبت دائمی، واکسنزدن بهموقع، تأمین غذاهای مناسب و بسیاری موارد دیگر از جمله ضروریات سلامتی خرگوشها هستند که متأسفانه کمتر خریداری به آنها توجه میکند.
5- اسبسواری
اگرچه اسبسواری بهعنوان یک ورزش، آن هم یک ورزش لوکس که در حال حاضر نمادی از تمول اسبسوار است، شناخته میشود، در پس آن چیزی جز ستم به یک موجود زنده نیست. اسبها حیواناتی هستند که بهصورت گلهای و با خانوادهی خود زندگی میکنند و احتمالاً تصاویر آنها را که در طبیعت در حال دویدن هستند دیدهاید. ممکن است بگویید آنها اسبهای وحشی هستند اما اسبهایی که برای اسبسواری مورد استفاده قرار میگیرند اهلیاند. درواقع گرچه همین اهلیشدن این اسبها هم کار ما انسانهاست، این حرف باز هم توجیه خوبی برای اسبسواری نیست.
در اسبسواری این ما هستیم که تعیین میکنیم اسب چه موقع بدود، چقدر بدود، کی ندود و … . ما از اسب برای تفریح خودمان استفاده میکنیم و هیچ سودی به آنها نمیرسانیم. دویدن رفتار طبیعی اسبها و حق آنهاست، اما دویدن آنگونه که خود میخواهند، نه آنگونه که افسارشان بهدست ما باشد و با برنامهریزی ما بدوند. ما بعد از اینکه تفریحمان تمام شد اسب را در یک اتاق کوچک نگه میداریم تا منتظر این باشد که چه زمان بار دیگر هوس تفریح میکنیم و سراغشان میآییم.
بله اسبها ارتباط خوبی با انسانها برقرار میکنند، اما آیا این ارتباط خوب باید با ارتباط خوب پاسخ داده شود یا با بهرهکشی؟ اسبهایی که پرورشیافتهی ما هستند شاید نتوانند در طبیعت زندگی کنند، اما این به این معنی نیست که ما اشتباهی که مرتکب شدهایم را ادامه دهیم و از آنها بهرهکشی کنیم. ما باید مسئولیت کاری که کردهایم، اهلیکردن اسبها، را برعهده بگیریم و برای این حیوانات، که چارهای جز زندگی با ما ندارند، شرایط زندگی مناسب حالشان را فراهم کنیم.
6- حیوانات خانگی
یکی از بغرنجترین موضوعاتی که در ارتباط با حقوق حیوانات و گیاهخواری مطرح است موضوع حیوانات خانگیست. از سویی بیشتر افرادی که حیوان خانگی دارند او را نه بهعنوان عضوی از اعضای خانوادهی خود، که بهعنوان یک وسیلهی سرگرمی میبینند و به همین خاطر پس از مدتی او را در خیابان یا طبیعت رها میکنند و از آنجا که در اکثر شرایط این حیوانات قادر به زندگی بیرون از محیط خانه نیستند، خیلی زود به علل مختلف میمیرند.
گذشته از این افرادی که به کار پرورش حیوانات خانگی مشغول هستند در اکثر قریببهاتفاق موارد تنها به دنبال کسب سود بیشتر هستند و به همین خاطر تا میتوانند از ماشین تولید محصول خود، یعنی گربهها، سگها و … ماده که پس از بارداری بچهگربههای بامزهای که خوشایند همین دسته افرادی هستند که گفتم، کار میکشند. این گربهها در بدترین شرایط نگهداری میشوند، بهخاطر بارداریها و زایمانهای مکرر و جدایی از فرزندان خود به بیماریهای مختلفی مبتلا میشوند و اگر هم اندک مراقبتی دریافت کنند تنها بهمنظور توانایی در ادامهی تولید مثل، یا همان تولید محصول، است.
علاوه بر این حیواناتی که برای فروش بهعنوان حیوان خانگی نگهداری میشوند در وضعیتی واقعاً نابهسامان زندگی میکنند. تنها کافیست این بار با دقتی بیشتر به پتشاپها نگاه کنید تا قفسهای تنگی که این حیوانات در آنها نگهداری میشوند را ببینید. پتشاپها معمولاً فروشگاههای شکیل و لوکسی هستند، اما با این وجود در آنها حیواناتی که برای فروش نگهداری میشوند شرایط خوبی ندارند، چه رسد به تولیدیهایی که معمولاً در نقاط پرت و دور افتادهی شهر هستند و هیچ نیازی به توجه به بهداشت و رفاه این حیوانات برای حفظ ظاهر هم که شده ندارند.
از سوی دیگر بسیاری از حیوانات خانگی گوشتخوار هستند و برای تغذیهی آنها باید از گوشت حیوانات دیگری که ما نمیخواهیم به آنها ستم کنیم استفاده شود. این که راه حل دقیقاً چیست نمیدانم، اما گمان میکنم بهترین کار عقیمکردن حیوانات خانگی برای کاهش جمعیت آنها و ایجاد شرایطیست که این حیوانات بتوانند دوباره به طبیعت اولیهی زندگی خود بازگردند و در آنجا زندگی و شکار کنند و در نهایت مثل هر موجود زندهی دیگری بمیرند. بدون عقیمکردن حیوانات خانگی آنها همچنان بیشتر و بیشتر خواهد شد و درنتیجه تعداد حیواناتی که بدون هیچ سرپرستی در خیابانهای شهر با انواع خطرات مواجه هستند و در بهترین حالت به پناهگاه حیوانات انتقال داده میشوند هم افزایش خواهد یافت.
بدیهیست که هیچ یک از حامیان واقعی حقوق حیوانات برای داشتن یک حیوان خانگی پولی پرداخت نمیکند، بلکه سرپرستی حیواناتی که بدون سرپرست رها شدهاند را قبول میکند تا بدین ترتیب علاوه بر این که به یک حیوان درمانده پناه داده باشد، تقاضای تولید حیوانات خانگی از سوی سودجویان را هم کمتر کند.
7- پرندههای خانگی
شاید عجیب به نظر آید اما شمار معاملات برای خرید و فروش پرندگان فاصلهی چندانی با تعداد معاملات گربهها و سگها ندارد و این بهویژه در ایران که بسیاری همچنان با سرپرستی حیواناتی مانند سگها و گربهها مشکل دارند و روی به نگهداری از پرندهها در قفس میکند کاملاً صدق میکند. باور این سخت است که بعضی از پرندگان برای قفس ساخته شده باشند. افرادی که پرنده در قفس نگاه میدارند استدلال میکنند که حتی اگر در قفس را باز کنند آن پرنده بیرون نمیرود، پس او برای قفس ساخته شده، اما ممکن است نرفتن آن پرنده، که البته بهندرت اتفاق میافتد، نه بهخاطر علاقه به محبوسشدن، که بهخاطر ناتوانی در خروج از قفس به علت نداشتن تجربه برای آنچه باید بیرون از آن انجام دهد باشد.
از این که بگذریم در حال حاضر بسیاری از پرندههایی که بهخاطر بهاصطلاح دستیبودن و توانایی سخنگفتن در قفس نگهداری میشوند، متعلق به آبوهوای گرمسیری هستند و بسیاریشان بهصورت قاچاقی وارد کشورهایی مثل ایران میشوند. این پرندگان زمانی که هنوز جوجه هستند از مادرشان ربوده میشوند، بالهای پروازشان چیده میشوند و دیگر هرگز قادر به پروازکردن نیستند و بسیاری هم طی مسیر غیرقانونی انتقال از طریق دریا جان خود را از دست میدهند، تا بعدها با قیمتهای زیاد به فروش روند تا انسانها از شنیدن چند جمله از زبانشان کیف کنند.
شاید بگویید ما در قفس از این پرندگان بهتر محافظت میکنیم و آنها اگر در طبیعت بودند خیلی زود خوراک گونهی دیگری میشدند. نمیدانم این استدلال تا چه حد میتواند درست باشد، اما میدانم هیچ دوست ندارم کسی به بهانهی اینکه در زندان بهتر از من مراقبت میکند زندانیم کند.
8- ماهیهای زندانی در آکواریوم
شاید به ذهن کمتر آکواریومداری برسد که ماهیای که داخل آکواریوم او مدام در محیطی بسته میچرخد خوشحال و راضی نیست. بسیاری از این ماهیها از محیط طبیعی زندگی خود، یعنی دریاها و اقیانوسها ربوده شدهاند و نمیتوانند آنگونه که قبلاً در آن محیط زندگی میکردهاند در آکواریوم هم زندگی کنند. خیلی از ماهیها موجوداتی اجتماعی هستند و بهصورت گروهی زندگی میکنند و جداکردن آنها از هم برایشان خوشایند نیست. بسیاری حتی فکر میکنند که ماهیها درد را احساس نمیکنند و چندان نسبت به محیط اطراف آگاهی ندارند، در حالیکه حقیقتاً چنین نیست. گذشته از تمامی اینها، جداکردن ماهیها از محیط طبیعی نوعی دستکاری در طبیعت و به هم زدن تعادل زیستبوم آنهاست و میتواند تبعات قابل توجه زیادی مثل بهخطر افتادن سایر آبزیان منطقه و یا گیاهان آن داشته باشد. ماهیهای گرانقیمت معمولاً ماهیهای کمیابی هستند و خرید و فروش آنها میتواند احتمال انقراض نسلشان را بسیار زیاد کند.
9- شکار و ماهیگیری
از دیگر اشکال استفاده از حیوانات بهعنوان سرگرمی، و بهقول بعضی ورزش، شکار و ماهیگیری هستند. شکار مستلزم استفاده از یک اسلحه، از هر نوع، برای هدف قراردادن یک موجود زنده و کشتن او است. شاید بتوان تیراندازی را نوعی ورزش بهحساب آورد، اما تیراندازی با هدف گرفتن جان یک موجود زنده که بیخبر در محیط طبیعی خود زندگی میکند با چه تعریفی از ورزش، ورزش خوانده میشود؟ تصوری که از شکار در ذهن ماست این است که شکارچی با اسلحه یک حیوان را میزند، آن حیوان میمیرد و سپس سگ شکارچی برای آوردن شکار بهسمتاش میدود، اما فرایند شکار بسیار وحشیانهتر از اینهاست. بسیاری از حیوانات بلافاصله بعد از اصابت گلوله یا تیر نمیمیرند، بلکه مدتی نسبتاً طولانی در رنج غیرقابل تصوری دستوپا میزنند. در بسیاری از مواد شکارچیان اصلاً دنبال حیوانی که هدف قرار دادهاند نمیروند و این حیوانات اگر در جا جان خود را از دست ندهند، گذشته از رنج زیاد ناشی از مجروحشدن، بهخاطر ناتوانی در پیداکردن غذا از گرسنگی میمیرند.
گذشته از این شکارچیان بیشتر اصرار دارند تا حیوانات بزرگتر را شکار کنند تا بتوانند از پوستشان کفپوش و از سرشان دکوری درست کنند و همین باعث میشود شدت اختلال در ساز و کار طبیعت در نتیجهی شکار دوچندان شود.
تعداد شکارچیانی که در تمامی نقاط کرهی زمین مشغول گرفتن جان حیوانات بهعنوان ورزش هستند بسیار بیشتر از چیزیست که آمارهای رسمی اعلام میکنند، چرا که این آمار تنها شکارچیانی را برمیشمارد که در فصل قانونی شکار در زمینهای مجاز به شکار میپردازند. بهعنوان مثال با توجه به آمار رسمی حدود 5 درصد از کل جمعیت آمریکا شکار میکنند، اما از بسیاری از شکارچیان از زمینهای خصوصی برای شکار استفاده میکنند و بنابراین در شمارش رسمی بهحساب نیامدهاند. منظور از شکار در سرزمینهای خصوصی، شکار با پرداخت مبلغی بهعنوان ورودی برای ورود به محیطیست که حیوانات مختلف توسط انسان به همین منظور به آنجا انتقال داده شدهاند.
ماهیگیری درست نوعی شکار، اما نه شکار پستانداران، که شکار آبزیان است. ماهیگیری به روشهای مختلفی انجام میشود، اما با هر روشی که آبزیان را از آب جدا کنیم در نهایت آنها را کشتهایم. یکی از پرکاربردترین روشها برای ماهیگیری استفاده از قلاب است که باعث پارهشدن دهان و گلوی ماهی میشود و بنابراین در این روش زمانی که ماهیگیر او را از قلاب جدا میکند و روی زمین، بیرون از آب، میاندازد، علاوه بر رنج نبود اکسیژن درد این پارگی را هم تحمیل میکند. شاید گمان کنید که آبزیان توانایی احساس رنج و درد را ندارند، اما چنین نیست و تحقیقات مختلف نشان از توانایی آبزیان برای رنجکشیدن دارند.
اینکه گرفتن یک ماهی از رودخانه، دریا، دریاچه و … چگونه ورزشی بهحساب میآید را نمیدانم، اما بعضی با اصرار بر ورزشبودن ماهیگیری میگویند که ماهیها را پس از گرفتن، به آب بازمیگردانند. اما تصور اینکه درصورت بازگرداندن ماهیها به آب آسیبی به آنها وارد نخواهیم آورد اشتباه است، چرا که این حیوانات با جداشدن از محیط طبیعی زندگی خود دچار تنش و تغییراتی در بدنشان میشوند که میتوانند مانع از زندگی همانگونه که تا پیش از شکارشدن بود شوند. گذشته از این بعضی از ماهیها دارای لایهای محافظ روی بدنشان هستند که با لمسشدن توسط انسان از بین میرود و ماهی را مستعد بیماریهایی مثل عفونت میکند.
در اینجا بد نیست اشارهای هم به ماهی قرمز، که خرید و فروش آن در ماههای اسفند و فروردین رواج زیادی دارد، داشته باشم. این ماهیها در محیط طبیعی زندگی خود عمر درازی، حدود 10 سال، دارند، اما حتماً خود دیدهاید که بسیاریشان بیشتر از یکی دو هفته در تُنگ دوام نمیآورند. شکار این ماهیها برای آراستن سفرهی هفتسین، برابر با گرفتن جان یک موجود زنده برای قشنگکردن سفرهایست که به مناسبت شروع سال جدید چیده میشود و گمان نمیکنم چنین کاری از دید هیچ کس درست باشد، اگرچه اصلاً ماهی در سفرهی هفتسینی که در ایران باستان چیده میشده جایی نداشته است.
10- به جان هم انداختن حیوانات
یکی دیگر از تفریحات عجیب و غریب انسانها، که ریشه در سوءاستفاده از حیوانات دارد، استفاده از بعضی از حیوانات مثل خروسها، سگها و گاوها برای جنگیدن و مبارزه است. مهمترین هدف از به جان هم انداختن حیوانات اثبات قویتربودن طرف برنده است و صاحب حیوان برنده، البته اگر زنده بماند، طوری به قدرت حیوان بیچاره افتخار میکند گویی خودش مبارزه کرده، بارها ضربه خورده و زخمی شده است. با این حال این تنها هدف برگزاری نمایشهای جنگ حیوانات نیست. در جنگ حیوانات افراد بسیاری مشغول شرطبندی روی یکی از دوطرف میشوند و بدینترتیب در این قمار پول زیادی رد و بدل میشود و علاوه بر این در مواردی نهچندان کم مبارزهی حیوانات به نزاع و درگیری بین دو طرف هم میرسد و تبعات قابل پیشبینی خود را دارد.
بیشتر افرادی که حیوانات را برای مبارزه آماده میکنند، این چنین توجیه میآورند که این بازی تاریخ کهنی دارد و انسان از قرنها قبل این کار را انجام میداده است. نمیدانم این استدلال میتواند درست باشد یا خیر، چرا که انسان قرنها پیش خیلی کارها را انجام میداده که ما اکنون انجام نمیدهیم و خیلی کارها را انجام نمیداده و ما اکنون انجام میدهیم. یکی از وحشیانهترین نبردهای حیوانات، رسمی به نام «ورزا جنگ» است که در شهرهای شمالی کشور رواج داشته و همچنان علیرغم غیرقانونیبودن برگزار میشود. در ورزا دو طرف گاوهای مستعد را از هنگام تولد برای این کار تربیت میکنند و طی یک مراسم آنها را جان هم میاندازند.
11- بالش
بیشتر افراد بالش پر قو را بهترین و راحتترین بالش برای خواب میدانند و سعی میکنند حتی با پرداخت پول بسیار بیشتر، از این بالشها برای داشتن خوابی آسوده استفاده کنند، اما شاید این افراد با مطلعشدن از چیزی که روی آن سر میگذارند آنچنان هم آسوده نباشند. درواقع برای تولید بالش پر قو، نه از پر قو، که از پرهای حیوانات دیگر بهویژه غازها استفاده میشود. غازهای سفید در طول زندگی خود بارها مورد تجاوز پرچینها قرار میگیرند و پرهای خود را از دست میدهند و البته در این بین با مشکلات و بیماریهایی مثل شکستن بال و پاها بهخاطر تلاش برای فرار از پرچینی و عفونت بر اثر رخمهای ناشی از چیدن پرها هم دستوپنجه نرم میکنند و پس از تجربهی چندین نوبت پرچینی در نهایت برای کشتار به کشتارگاه فرستاده میشوند.
البته بسیاری از تولیدکنندگان پر ادعا میکنند که از پرهای غازهای زنده استفاده نمیکنند، اما مسلم است که شمار پرهایی که از غازهای زنده بهدست میآیند، بسیار بیشتر از آمار این تولیدکنندگان است، چرا که پرهای بهدستآمده از غازهای کشتهشده کیفیت پرهای تازه را ندارند. گذشته از این حتی اگر تمام پرها از غازهای کشتهشده بهدست آیند، باز هم نتیجهی یک عمر شکنجهی این حیوانات و کشتار آنها بهخاطر یکی دو وعده غذا هستند و درواقع این موضوع در اصل ماجرا چندان تفاوتی ندارد و تنها میتواند رنج حیوانات را کمتر کند.
12- عاج
اشیای تزئینیای که با استفاده از عاج فیل ساخته میشوند قیمت بسیار زیادی دارند و کالاهایی کاملاً لوکس هستند. لوکس به معنی واقعی کلمه یعنی تجملاتی و غیرضروری، با این وجود همیشه تقاضا برای این بخش از بدن فیلها، و البته حیوانات دیگری مثل کرگدنها و اسبهای آبی، زیاد بوده و هنوز هم هست. روزانه حیوانات عاجدار زیادی بهخاطر عاجشان کشته میشوند و اگرچه در سالهای اخیر قوانین بازدارندهی متعددی در این زمینه وضع شدهاند، فعالیتهای قاچاقچیهای فعال در این صنعت کثیف آنقدر زیاد است که حال و روز این حیوانات چندان فرقی با پیش از این قوانین نکرده. برای استفاده از عاج حیوانات اغلب آنها را با شیوههای مختلفی میکشند و پس از جداکردن عاج از آنها اشیایی لوکسی برای پولدارهایی که جز خود برای هیچ کس اهمیتی قائل نیستند درست میکنند، اما کم نیستند مواردی که عاج این حیوانات را در حالیکه هنوز زنده هستند از جا میکنند، مثل تصویر زیر:
13- لباس
چرمِ اصل! این عبارت بهعنوان یک صفت بسیار خوب برای تبلیغ محصولاتی مانند کیف و کفش استفاده میشود و برای اثبات باکیفیتبودن این کالاها فروشنده تنها کافیست ثابت کند که از چرم طبیعی اصل برای دوختشان استفاده شده است. آنچه درمورد گوشت گفتیم اینجا هم درست است. برای ما چرم یک تکه از پوست حیوانی که با ترس بسیار سر بریده شده و پس از سلاخی پوست کندهشدهاش برای تولید کیف و کفش مورد استفاده قرار گرفته نیست. چرم برای ما فرقی با پارچه ندارد و تنها تفاوت آن با پارچه این است که چرم مقاوم بیشتری دارد و کیف و کفشهای ساختهشده با آن چیزهای خوبی از آب درمیآیند. همین!
استفاده از حیوانات برای تولید پوشاک به این محدود نمیشود و دلخراشترین فاجعه در این ارتباط هنگامی بهوقوع میپیوندد که شکارچیان با هدف استفاده از پوست حیواناتی مانند روباه و فک به شکارشان میروند، بنابراین نمیخواهند پوست آنها بر اثر شلیک گلوله، یا دریدهشدن با چاقو آسیب ببیند و به همین خاطر با جسمی سخت آنقدر به سر این حیوانات ضربه میزنند تا بمیرند. پوست این حیوانات پس از این جنایت برای تولید پوشاک لوکس به کارخانههای مالک برندهایی مانند لویی ویتون، گوچی، باربری، روبرتو کاوالی و امثال آنها میروند و تبدیل به لباسها و کیف و کفشهای سلبریتیها میشوند.
استفاده از نخ ابریشم که حاصل نابودکردن کرم ابریشم در پیلهی بافتهشده، با قراردادن آن در آبجوش، است هم نمونهی دیگری از سوءاستفادهی انسان برای تولید لباس است. البته ابریشم کابردهای دیگری، مثلاً در بافت فرش هم دارد و استفاده از آن در هر کجا که باشد مورد تأکید قرار میگیرد، چرا که ابریشم مقاومت زیادی دارد، حالا با هر روشی که تولید شده باشد.
14- ابزار هنر
یکی دیگر از موارد استفاده از حیوانات توسط انسان بهکارگرفتن اجزای مختلف بدن حیوانات برای تولید ابزارهای مختلف هنری، از قلمو و کاغذ و بوم گرفته تا ساز، است. بیشتر افراد سمور را بهعنوان حیوانی میشناسند که با استفاده از موهای او قلمو ساخته میشود، اما حقیقت این است که گونههای بسیار بیشتری از حیوانات در این راستا مورد سوءاستفاده قرار میگیرند و جالب اینجاست که در بسیاری موارد تولیدکنندگان در عمل از موهای گونهای دیگر استفاده میکنند، اما تولیدات خود را با نام موی حیوان دیگری معرفی میکنند. این کار بیشتر به این منظور انجام میشود که خیلی از حیواناتی که برای استفاده در ساخت قلمو کشته میشوند بهصورت غیرقانونی شکار شدهاند و تولیدکنندگان، کارهای غیرقانونی خود را با این روش لاپوشانی میکنند.
قلموهای تولیدشده با موی حیوانات معمولاً با برچسب موی راسوی سیبری (Mustela sibirica) عرضه میشوند، اما در بسیاری از موارد بهجای خز این حیوان، از خز حیوانات دیگری مانند سمور دله و مینک استفاده میشود. گزار، بز، شتر، اسب، گاو و سنجاب نمونههایی از حیوانات دیگری هستند که برای تهیه قلمو از خز و موی آنها استفاده میشود. نکتهی مهم اینجاست که تولیدکنندگان موهای لازم برای قلمو در بسیاری از موارد این حیوانات را در شرایط بسیار بدی نگهداری میکنند و درصورت شکار با آنها بیرحمانهترین برخورد ممکن را دارند. سالانه تعداد زیادی از این حیوانات پس از طی زندگیای رقتانگیز کشته میشوند تا با مو و خز آنها قلمو تولید شود و این دربارهی قلموهای آرایشی هم صادق است.
گذشته از این انسان از حیوانات برای ساخت سازهای مختلفی مثل آرشهی ویولن و بعضی از دیگر سایزهای زهی، دف، تار و … استفاده میکند. برخلاف باور معمول موهای استفادهشده برای تولید سیمهای آرشهی ویولون با احترام کامل و به آرامی از دم اسبها چیده نمیشوند، تولید انبوه آرشه برای سازهای مختلف زهی، وجود مقدار زیادی موی دم اسب را میطلبد و تأمین این مقدار مو با رفتارهای دوستانه ممکن نیست. بسیاری از این موها با کشتن اسبها بهصورت پنهانی و غیرقانونی در کشورهایی مثل چین، مغولستان و کانادا تولید میشوند.
بعضی از سازهایی که نواختن آنها در ایران هم رایج است، مثل دف و تار با استفاده از پوست و سایر اعضای بدن حیوانات ساخته میشوند. پوست دف بیشتر پوست حیواناتی مثل گوسفند، بز و آهوست، پردههای تار، رودههای گوسفند، خرک آن شاخ بز و پوست آن پوست بره است. بعضی از این سازها جایگاه عرفانی دارند و توسط عرفا در مراسم سماع مورد استفاده قرار میگیرند و تعجب میکنم چطور صدای تولیدشده از قطعهای از بدن یک موجود زنده، که مرده شده، میتواند عرفانی باشد.
امروز خوشبختانه بسیاری از قلموها و سازها با استفاده از مواد مصنوعیِ جایگزین تولید میشوند و میتوان با کمی تحقیق لوازم هنری وگان را پیدا کرد.
15- لوازم آرایشی و بهداشتی
تولید لوازم آرایشی و بهداشتی یکی دیگر از استفادههاییست که انسان از حیوانات مختلف میکند و متأسفانه این استفاده آنقدر گسترده است که هم بسیاری گونهها و هم حیوانات بسیار زیادی از هر گونه را درگیر کرده است. البته این جدا از استفاده از حیوانات برای آزمایش لوازم آرایشی و بهداشتیست. موارد زیر از جمله موادی هستند که در لوازم آرایشی و بهداشتی مورد استفاده قرار میگیرند، اما معمولاً مصرفکنندگان از منشأ آنها ناآگاه هستند. دربارهی هر یک از این مواد نامهای دیگری را هم که ممکن است در بین مواد تشکیلدهندهی یک محصول ببینید ذکر کردهام.
-
کراتین (keratin)
کراتین نوعی پروتئین است که از سُم، بال، مو، خار و سایر قسمتهای بدن حیوانات برای استفاده از لوازم آرایشی و بهداشتی گرفته میشود. کراتین بیشتر در شامپوها و محلولهای مخصوص موهای مجعد و آسیبدیده استفاده میشود.
-
روغن حلزون (snail cream)
روغن حلزون یا helix aspersa muller glycoconjugates از حلزونهایی گرفته میشود که به همین منظور پرورش داده میشوند و پس از استخراج این ماده جان خود را از دست میدهند. از روغن حلزون برای تولید کرمها و لوسیونها استفاده میشود.
-
عنبر (ambergris)
عنبر مادهی مومیشکل و در حقیقت اسپرمهای نهنگ عنبر است که از طریق دهان یا مدفوع او خارج میشود و به سطح اقیانوس میرود و پس از جمعآوری بهعنوان مادهی تثبیتکننده در عطرها و حتی غذاها مورد استفاده قرار میگیرد.
-
روغن کبد کوسه (shark liver oil)
روغن کبد کوسه یا squalene مستقیماً از کبد کوسه پس از شکار و کشتناش به دست میآید و در دئودورانتها، لوسیونها و کرمها کاربرد دارد.
-
جفت (afterbirth)
جفت یا placental polypeptide یا placenta همان «جفت» است که در زمان زایمان همراه با جنین از رحم مادر خارج میشود. از جفت در کرمهای پوست، شامپوها و ماسکها استفاده میشود.
-
گربهی زباد (civet)
نوعی ترشح روغنیست که با آسیبرساندن به غدههای این حیوان بهدست میآید و در تولید عطرها کاربرد دارد.
-
مشک (musk)
مشک نوعی ترشح است که از دستگاه تناسلی حیواناتی مانند گوزن، آهوی کوهی، سگ آبی، موش آبی، گربهی زباد، و سمور دریایی، پس از بهدامانداختن و کشتن این حیوانات به دست میآید و در تولید انواع عطر و روغن مورد استفاده قرار میگیرد.
-
روغن مینک (mink oil)
روغن مینک از مینک، نوعی راسو، که بیشتر بهمنظور استفاده از خز پرورش داده میشود استخراج میشود و در لوازم آرایشی و بهداشتی مختلف کاربرد دارد.
-
تخممرغ (egg)
تخممرغ یا mayonnaise که دربارهی آن در قسمت صنعت تولید تخممرغ توضیح دادهام، در لوازم آرایشی و بهداشتی مختلفی استفاده میشود.
-
اوره (urea)
اوره یا کاربامید (carbamide) که از فضولات حیوانات گرفته میشود، برای تولید دئودورانت، دهانشویه، رنگ مو، کرم، لوسیون، شامپو و … مورد استفاده قرار میگیرد.
-
سدیم هیدروکسید (sodium hydroxide)
-
عسل (honey)
عسل که شهدیست که توسط زنبورهای کارگر بهعنوان آذوقه تولید میشود در بسیاری از محصولات آرایشی و بهداشتی مورد استفاده قرار میگیرد.
-
موم عسل (beeswax)
موم عسل یا cera alba یا cera flava حاصل کار مداوم زنبورهای کارگر برای ذخیرهی عسل است و در انواع لوازم آرایشی مانند لوسیون، ریمل، رژ لب، کرم و … استفاده میشود.
-
کارمین (carmine)
کارمین، کاریسمون (crimson)، قرمز شرابی (cochineal)، قرمز طبیعی یا رنگ قرمز 4, C.I. 75470, E120 از لهکردن نوعی حشره به نام قرمزدانهی مکزیکی (cochineal) به دست میآید که بهعنوان رنگ قرمز در لوازم آرایشی مختلف از جمله رژ لب و رژگونه کاربرد دارد.
-
لانولین (Lanolin)
لانولین، الکلهای آلیفاتیک (aliphatic)، کلسترول (cholesterin)، لانت (laneth)، Lanogene، لانسترول (lanosterol)، استرولها (sterols) و الکلهای تریتیپین (triterpene alcohols) و ترکیباتی با نامهای مشابه از چربی روی پوست گوسفندان به دست میآید و برای تولید محصولاتی مانند کرمهای موبر، لوسیون، پاککنندههای آرایش و رژ لب مورد استفاده قرار میگیرد.
البته مسلماً استفاده از اجزای مختلف بدن حیوانات برای تولید محصولات آرایشی و بهداشتی به این موارد محدود نمیشوند و موارد متعدد دیگری هستند که در فهرست به آنها اشاره نشد. خوشبختانه در حال حاضر برندهای متعددی انواع لوازم آرایشی و بهداشتی وگان تولید میکنند و بسیاری از آنها در ایران هم قابل تهیه هستند. تنها کافیست سری به پیجهای اینستاگرامی مربوط به این فروشگاهها در ایران بزنید.
حیوانات موذی
موش، سوسک، پشه، مگس و … موجوداتی هستند که به نام حیوانات موذی معرفی میشوند و تلاش برای کشتنشان آنقدر بدیهیست که تبلیغات تلویزیونی نابودیشان را بهشوخی میگیرند و به قدرت خود برای قلع و قمعکردن این حیوانات افتخار میکنند. درست است که بسیاری از این حیوانات ناقل میکروبهایی هستند که در بدن انسان ایجاد بیماری میکنند، اما این بهمعنی داشتن حقی مسلم برای کشتن این حیوانات، آن هم با روشهای وحشیانه و سنگدلانهای مثل چسب موش، نیست.
کره زمین محل زندگی تمامی موجودات زنده است و این انسانها هستند که گمان میکنند هر یک بخشی از آن، یعنی خانهی خود، و در مجموع تمام آن را صاحباند. در این بین حیوانات بهاصطلاح موذی هم بهعنوان موجوداتی جاندار در کرهی زمین با ما و سایر گونهها شریکاند. اینکه آیا افزایش جمعیت این حیوانات تحت تأثیر فعالیتهای انسان بوده یا نه و اینکه محیط و شرایط طبیعی زندگیشان به چه شکلیست، خارج از دایرهی اطلاعات من است، اما چیزی که میدانم این است که اقدام برای نابودکردن آنها روش مناسبی برای برخورد با خطر ابتلا به بیماریها بر اثر حضورشان در محیط زندگی ما نیست.
بسیاری از حشرهکشها حاوی مواد سمی مضر برای انسان هستند و با باقیماندن در فضا میتوانند خود مسبب بیماری شوند. از سویی کشتن فیزیکی این موجودات باعث برجاماندن بقایای اندامهای این حیوانات در محیط زندگی ما میشود و در این شرایط همچنان احتمال بیمارشدن وجود دارد. شاید بهترین راهکار برای مقابله با این حیوانات جلوگیری از ورودشان به منزل، محل کار و … باشد، این کار اگرچه ممکن است کمی هزینهبر باشد، هزینهای بیشتر از جان یک موجود زنده برنخواهد داشت. گذشته از این در حال حاضر دستگاههایی برای دفع این حیوانات از محیطهای زندگی و کار انسان طراحی شدهاند که استفاده از آنها میتواند یک راهکار مناسب دیگر باشد. البته دستگاههایی که در حال حاضر در ایران در دسترس هستند معمولاً کارایی لازم را ندارند، اما به هر صورت انسان موفق شده چنین دستگاهی بسازد و میتواند با گسترش تولید آن به تمام جهان، از کشتهشدن روزانه میلیونها حیوان بهاصطلاح موذی جلوگیری کند.
گیاهخواری و سلامتی
همانطور که اشاره کردم کم نیست تعداد افرادی که با هدف کاهش وزن و سلامتی روی به گیاهخواری / وگانیسم میآورند و گفتم که اگرچه ارتقاء سلامتی هم یکی از نتایج گیاهخواریست، هدف اصلی آن بهشمار نمیآید. با این حال طبیعیست که افرادی که با هدف حمایت از حیوانات گیاهخوار یا وگان میشوند، در ابتدا از اینکه با نخوردن گوشت نتوانند مواد غذایی مورد نیاز بدنشان را تأمین کنند و پس از مدتی بیمار شوند و حتی بمیرند، بترسند چون که به ما گفته شده که خوردن گوشت برای سلامتی ضروریست و بدون آن پروتئین کافی به بدن انسان نمیرسد.
این درحالیست که تحقیقات علمی بسیار زیادی پیرامون سلامتی و رژیم غذایی گیاهی انجام شده است و بسیاری از آنها گویای تأثیر مثبت گیاهخواری بر سلامت بیشتر انسان هستند. خلاف باور عام گیاهخواران تمامی مواد مغذی مورد نیاز برای زنده و سالمماندن را با خوردن گیاهان دریافت میکنند.
هر رژیم غذاییای که انتخاب کنید لازم است برای اطمینان از سلامت خود تحقیقات کاملی دربارهی آن داشته باشید و این برای رژیم غذایی گیاهی هم صادق است. تحقیقات بسیاری در این زمینه در معتبرترین مراکز تحقیقاتی جهان انجام شده که میتوانید برای کسب اطلاعات کافی به آنها مراجعه کنید، اما پرداختن به این موضوع با توجه به گستردگی زیاد و نیاز به اطلاعات تخصصی، در این نوشتار میسر نیست و من تنها به پاسخ چند تا از رایجترین پرسشهایی که دربارهی سلامتی و گیاهخواری مطرح میشوند اکتفا میکنم. در پایان نوشتار میتوانید فهرست مراجعی که میتوانید برای کسب اطلاع بیشتر دربارهی موضوع سلامتی به آنها مراجعه کنید را ملاحظه کنید.
آیا رژیم گیاهخواری مشکل کمبود پروتئین بهدنبال دارد؟
خیر. باور عام این است که انواع گوشت و لبنیات منبع اصلی تأمین پروتئین بدن انسان هستند و این چیزیست که از زمان کودکی به ما گفته شده و هنوز هم گفته میشود، تا جایی که در فروشگاههای آنلاین نام دستهبندی مربوط به گوشت، لبنیات، تخممرغ و … «محصولات پروتئینی» است و بسیاری از قصابیها، مرغفروشیها و … از نام پروتئین روی تابلوی مغازهی خود استفاده میکنند. یکی از بزرگترین تحقیقات پزشکی در طول تاریخ درست به همین موضوع اختصاص داده شده است. این تحقیق که با عنوان «China–Cornell–Oxford Project» شناخته میشود، دربارهی ارتباط بین مصرف پروتئین حیوانی با انواع بیماریها، از جمله انواع سرطان، دیابت و بیماریهای قلبیست.
این تحقیق شامل بررسی 20 سالهی تغذیه، شیوهی زندگی و بیماریهای 6500 نفر در 65 استان کشور چین است. این تحقیق با همکاری دانشگاه کرنل، دانشگاه آکسفورد و آکادمی پزشکی چین انجام شد و یکی از مدیران اصلی اجرای آن پروفسور کالین کمبل (T. Coli Campbell) بعدها براساس تحقیقات خود در این پروژه کتابی به نام «پروژهی چین» را منتشر کرد، که اکنون با عنوان فرعی «تردید در جایگاه اسطورهای پروتئین حیوانی» توسط آرش حسینیان ترجمه شده است.
پروفسور کالین کمبل دارای مدرک دکترای بیوشیمی، تغذیه و میکروبیولوژی از دانشگاه کرنل است. در بیوشیمی به مطالعهی فرایندهای شیمیایی و تغییرات شیمیایی در موجودات زنده و همچنین به بررسی دیانای و پروتئین و ساختارهای سلولی آنها پرداخته میشود و اینها درست موضوعاتی هستند که در تحقیق چین روی آنها کار شده است.
کمبل در کتاب پروژهی چین جایگاه سنتی پروتئین حیوانی را به چالش میکشد و با ذکر موارد متعدد ارتباط بین مصرف پروتئین حیوانی و بیماریهای مختلف، بهترین نوع پروتئین را که ضمن تأمین مواد مغذی بدن از بیمارشدن انسان هم جلوگیری میکند، پروتئین گیاهی میداند. این کتاب یکی از پرفروشترین کتابها در زمینهی تغذیه در آمریکاست و همانطور که گفتم بر اساس بزرگترین پروژهی تحقیقاتی دربارهی تغذیه در جهان نوشته شده، پس پیشنهاد میکنم برای آشنایی بیشتر با ارتباط پروتئین حیوانی و بیماریها و همچنین چگونگی کفایت پروتئین گیاهی برای بدن انسان این کتاب را حتماً مطالعه کنید.
پروفسور کمبل بعدها همراه با پسرش برنامهای به نام «چنگال بهجای چاقو» را در همین ارتباط تولید کرد که دیدن آن هم خالی از لطف نخواهد بود.
آیا گیاهخواران ضعیف میشوند؟
این که آیا یک فرد بعد از تغییر رژیم غذایی خود ضعیفتر یا قویتر از قبل میشود بستگی به عوامل مختلفی دارد و نمیتوان گفت تمام یا حتی اکثر افرادی که روی به رژیم گیاهخواری میآورند ضرورتاً ضعیف میشوند. همانطور که خوردن غذاهای نامناسب در رژیم غذایی گوشتی میتواند یک فرد را ضعیف کند، خوردن غذاهای نامناسب گیاهی هم ممکن است باعث ضعیفشدن فرد شود. به بیان سادهتر میتوان گفت رژیم گیاهخواری بهخودیخود باعث ضعیفشدن یک فرد نمیشود و آنچه ممکن است او را دچار ضعف کند ناآشنایی با این است که باید پس از گیاهخوارشدن چه چیزهایی بخورد و چطور از این پس غذا درست کند. البته خوشبختانه امروزه دستورغذاهای گیاهی آنقدر زیادند که دیگر مشکلی از این بابت وجود ندارد.
گذشته از این بد نیست نگاهی داشته باشیم به بعضی از قویترین و بهترین ورزشکاران گیاهخوار جهان:
- پاتریک بامبوئیان (Patrik Baboumian) برندهی عنوان قویترین مرد آلمان در سال 2011 و دارندهی مقام قهرمانی اروپا در رشتهی پاورلیفتینگ
- کارل لوئیز (Carl Lewis) قهرمان دو و میدانی دارندهی 9 مدال طلا و یک مدال برنز المپیک
- راب بیگوود (Rob Bigwood) قهرمان مچاندازی (arm-wrestling)
- الکساندر دارگاتز (Alexander Dargatz) قهرمان بدنسازی
- الکس مورگان (Alex Morgan) فوتبالیست برندهی جایزهی کفش نقرهای در سال 2019
- جیمز ساوثوود (James Southwood) قهرمان ساواته یا بوکس فرانسوی، قهرمان جهان در سال 2014، 3 مدال طلای اروپا
- دنیس میخایلف (Denis Mikhaylove) دونده، دارندهی رکوردهای مختلف جهانی مثل رکورد جهانی 12 ساعت دوی بدون وقفه روی تردمیل
- داستین واتن (Dustin Watten) والیبالیست تیم ملی آمریکا و تیمهای لیگ والبیال در برزیل و فرانسه
- و …
تعداد ورزشکاران سرشناس گیاهخوار در رشتههای مختلف ورزشی بسیار بیشتر از اینهاست و مواردی که در این فهرست آمدند تنها نمونهای برای اثبات این سخن بود که گیاهخواری به خودیخود باعث ضعیفشدن فرد نمیشود.
آیا گیاهخواری / وگانیسم باعث کاهش وزن میشود؟
همانطور که اشاره کردم افراد زیادی با هدف کاهش وزن روی به رژیم غذایی گیاهی میآورند یا تصمیم به تحقیق دربارهی گیاهخواری میکنند. حقیقت این است که گیاهخواری به خودیخود تأثیری بر چاقشدن یا لاغرشدن انسان ندارد. چاق یا لاغرشدن انسان بستگی به عوامل مختلفی دارد که میزان کالری رسیده به بدن و میزان کالری مصرفشده در فعالیتهای بدنی و ذهنی از مهمترینشان هستند. این تصور که گیاهخوارشدن تضمین میکند که کالری کمتری را با خوردن غذا به بدنتان برسانید تصوری نادرست است و درصورت نداشتن تغذیهی مناسب با هدفتان، حتی ممکن است با گیاهخواری چاقتر هم بشوید. با این حال درصورت داشتن یک تغذیهی درست گیاهی، ضمن داشتن فعالیتهای بدنی مناسب و سبک زندگی صحیح میتوانید بیشتر به تناسب اندام و سلامتی نزدیک شوید.
آشپزی و گیاهخواری
بیراه نیست اگر بگویم نود درصد افرادی که میخواهند گیاهخوار شوند این پرسش را در ذهن دارند و یا مطرح میکنند: «غذا چی بخوریم» یا «برنامه غذایی گیاهخواری به چه صورت است»؟
حقیقت این است که با گیاهخوارشدن تقریباً هیچ غذایی را از دست نخواهید داد، حتی کباب و دیزی! با کمی جستوجو در وبسایتهایی که دستورپخت غذاهای گیاهخواری منتشر میکنند میتوانید غذاهای زیادی پیدا کنید، حتی غذاهایی که شاید تا پیش از این نمیشناختید. گیاهخواران برای تقریباً همهی غذاهای معمول مثل قورمهسبزی، قیمه، انواع کباب، دیزی، فسنجان، کوفته، که معمولاً در آنها از گوشت استفاده میشود، دستورپختهایی ابداع کردهاند که با استفاده از آنها درست طعم سابق همین غذاها را خواهید چشید. تعداد کتابها، وبسایتها و اپلیکیشنهای که به موضوع دستور غذاهای گیاهی اختصاص داده شده بیشتر از چیزیست که فکر میکنید.
گذشته از این در حال حاضر محصولاتی مثل انواع سوسیس، کالباس، برگر، گوشت گیاهی، پنیر توفو و مانند آنها در فروشگاههای گیاهی عرضه میشوند که با استفاده از آنها هم میتوانید غذاهای خیلی خوشمزهای درست کنید. همچنین اگر از آن دسته افرادی هستید که اهل رفتن به رستوران و کافیشاپ هستند، میتوانید در بسیاری از شهرها رستورانهای گیاهی پیدا کنید و در محیطی بهدور از ستم بر حیوانات غذاهای سالم و گیاهی بخورید. در ادامه فهرستی از این رستورانها و فروشگاهها را میبینید:
- رستوران زمین: تهران، شهرک غرب
- رستوران آنادا: تهران اختیاریه
- رستوران خانهی هنرمندان: تهران، طالقانی
- رستوران درخت بانیان: تهران، شریعتی
- پیتزا گیاهی جوانه: کرج، میدان معلم
- رستوران نوای غذای پاک: تهران، پارک بهشتی
- رستوران زندگی سبز: تهران، ستارخان
- رستوران غذای سبز: کرج، گوهردشت
- کافه رستوران مهر میترا: تهران، لواسان
- رستوران وگشیم: تهران، سعادتآباد
- رستوران زیما: اصفهان، هشت بهشت
- فست فود ریحان: اصفهان، الولحسن اصفهانی
- رستوران خانه: مشهد
- رستوران زعفرانیه: تهران، رعفرانیه
- رستوران کاج: هرمزگان
معرفی چند شخصیت شناختهشدهی گیاهخوار
- پیتر سینگر: فیلسوف
- جرج برنارد شاو: نویسنده
- لئوناردو داوینچی: هنرمند (نقاش) و مخترع
- مایکل جکسون: هنرمند (خواننده)
- صادق هدایت: نویسنده
- پل مککارتنی: هنرمند (موسیقی)
- جان لنون: هنرمند (موسیقی)
- واکین فینیکس: هنرمند (بازیگر)
- رونی مارا: هنرمند (بازیگر)
- استیون موریسی: هنرمند (موسیقی)
- ناتالی پورتمن: هنرمند (بازیگر)
- تام ریگان: فیلسوف
- پیتر دینکلیج: هنرمند (بازیگر)
- لئوناردو دیکاپریو: هنرمند (بازیگر)
- ماهاتما گاندی: سیاستمدار
- فیثاغورس: فیلسوف
- بودا: پیشوای بودیسم
- ولتر: فیلسوف
- هنری دیوید ثورو: فیلسوف
- آلبرت انیشتین: فیزیکدان
- فرانتس کافکا: نویسنده
- لئو تولستوی: نویسنده
- جیم جارموش: هنرمند (کارگردان)
- کریستین بیل: هنرمند (بازیگر)
- توماس ادیسون: مخترع
- ابوالعلا معری: فیلسوف
- لوئیس همیلتون: ورزشکار (راننده)
مستند ساکنان زمین
همانطور که گفتم کشتار حیوانات و رفتارهایی که با آنها میشوند، به علل مختلف دور از چشمان ما نگاه داشته میشوند و البته در بسیاری از موارد هم این رفتارها آنقدر برایمان عادی هستند که دیگر نمیبینیمشان. بهگمانام هیچ سخنی نمیتواند به اندازهی دیدن واقعیتِ آنچه بر حیوانات میگذرد گویا باشد. یکی از بهترین مستندهایی که در ارتباط با وگانیسم و حقوق حیوانات تولید شده مستند «ساکنان زمین» (EARTHLINGS) به کارگردانی شان مونسون، با صدای واکین فینیکس و موسیقی مویی است و پیشنهاد میکنم برای دیدن چیزی که ما به نام «گوشت» میشناسیم حتماً آن را ببینید.
بد نیست اشاره کنم که در این مستند از فیلمهایی استفاده شده که با دوربینهای مخفی ضبط شدهاند، چرا که در بسیاری شرایط، مثلاً در کشتارگاهها، همراهداشتن دوربین مجاز نیست و همچنین آنچه در فیلم میبینید، همانطور که در ابتدای خود فیلم مورد تأکید قرار میگیرد، تنها مواردی استثنا نیستند، بلکه رفتارهایی هستند که همه روزه در تمامی جهان با حیوانات میشوند.
علاوه بر این مستند، مستندها و فیلمهای دیگری با موضوع گیاهخواری و حقوق حیوانات ساخته شدهاند. برای مشاهدهی فهرستی از این فیلمها و آشنایی مختصر با آنها میتوانید به نوشتهی «معرفی 17 فیلم دربارهی گیاهخواری و حقوق حیوانات» مراجعه کنید.
پ.ن
در این نوشته بیشتر از واژهی گیاهخواری استفاده کردهام و همانطور که توضیح دادم در حال حاضر گیاهخوار یا vegetarian به فردی گرفته میشود که تنها گوشت نمیخورد، اما به فردی که از مصرف هر محصول حیوانی دیگر مثل لبنیات، تخممرغ، عسل، خز، چرم، پشم، پر و … هم اجتناب میکند بهعنوان وگان یا vegan شناخته میشود. در این نوشته من از واژهی گیاهخوار به جای وگان استفاده کردم چرا که فکر کردم این واژه برای افرادی که به تازگی با این موضوع آشنا میشوند رساتر است، لیکن به گمان من و بسیاری دیگر تنها یک دسته گیاهخوار وجود دارد و آن هم وگانها هستند. در آینده در نوشتهای جداگانه با تفصیل بیشتری در این ارتباط توضیح خواهم داد.