20 تا از بهترین فیلم های سیاسی | از سینمای آمریکا تا سینمای آلمان
<div id=”pos-article-display-card-82322″></div>
فیلمهای فلسفی و روانشناختی و جامعهشناختی تاریخ سینما شاید خیلی زیاد نباشند، اما فیلمهای سیاسی تاریخ سینما زیاد اند و این خبری خوب برای علاقهمندان به دنیای سینمای سیاسی است. در میان فیلمهای سینمای سیاسی، برخی فیلمها بیش از دیگر فیلمها دیده شدهاند و شهرت بیشتری دارند. برخی هم بازخوردهای بسیار بهتری دریافت کردهاند و هماره از آنها بهمثابهی بهترین فیلم های سیاسی تاریخ سینما یاد میشود. این نوشتار به معرفی بهترین فیلم های سیاسی تاریخ سینما میپردازد، فیلمهایی که مدتزمانی کوتاه یا بلند پس از اکرانشان توانستهاند نامی در دل تاریخ سینما از آنِ خود کنند و بازخوردی مثبت از کارشناسان و البته مخاطبین سینما دریافت کنند.
بهترین فیلم های سیاسی تاریخ سینما
ترتیبِ فیلمهای زیر تصادفی است:
1- همشهری کین [Citizane Kane]
سیتیزن کین یا همشهری کین بهانتخاب بنیاد فیلم آمریکا بهعنوان بهترین فیلم تاریخ سینمای جهان شناخته شده است. اورسن ولز، بازیگر و کارگردان مشهور، این فیلم را در اوایل دههی 40 میلادی ساخت، در دورانی که جنگجهانی دوم در اروپا در اوج بود.
البته همشهری کین با آنکه در ظاهر بهشدت با دنیای سیاست گره میخورد، در باطن سخنهای بیشتری از برای گفتن دارد. فیالمثل در این فیلم بهشدت بر مادیات دنیا تاخته میشود. گفتنی است که همشهری کین از آن فیلمهاییست که غرق در فلشبک اند.
همشهری کین را اورسن ولز در سال 1941 ساخت، آن هم با بودجهای 686 هزار دلاری.
2- کاندیدای منچوری [The Manchurian Candidate]
کاندیدای منچوری از بهترین فیلم های سیاسی تاریخ است. این فیلم در سال 1962 اکران شده و از آن زمان تا کنون همواره با نیکی از آن یاد میکنند. فیلم روایتگر تلاش یک قهرمان جنگیست که بهدنبال شستوشوی مغزیای که شده در پی ترور رییسجمهور آمریکاست.
نقش اول فیلم کاندیدای منچوری مربوط به سال 1962 را فرانک سیناترای خواننده ایفا کردهاست. جز این کاندیدای منچوری، یک نسخهی دیگر در سال 2004 ساخته شد که البته کلیت داستاناش مربوط به شستوشوی مغزی است، اما در برخی جزئیات متفاوت از نسخهی 1962 است.
فیالمثل در نسخهی سال 2004 نه جنگ شرق آسیا بل جنگ خلیج فارس محور ماجرا است و آن کسی که شستوشوی مغزی شده کاندیدای معاونت ریاست جمهوری است. مادر این شخص، با بازی مریل استریپ، رؤیاهای زیادی از برای آنکه پسر-اش روزی فردی بزرگ در کشور آمریکا شود در سر پرورانده و از همین رو راضی شدهاست که مغز پسر-اش را شستوشو دهند تا بتواند برای منافع عدهای خاص به سِمتِ ریاست جمهوری آمریکا برسد. هر دو نسخه فیلمهای خوبی هستند، هرچند که بهنظر-ام نسخهی مربوط به سال 1962 فیلم بهتریست.
3- کاندیدا [The Candidate]
پیتر بویل در نقش ماروین لوکاس متخصص انتخابات سیاسی است و برآن است که از برای مقابله با سناتور کالیفرنیا که عضو حزب جمهوریخواه است و اتفاقاً محبوبیتی بسیار دارد، کاندیدایی از حزب دموکرات پیدا کند. او کسی را که بتواند با قدرت در برابر این کاندیدای جمهوریخواه بایستد پیدا نمیکند – تا آنکه به نزد بیل مککی [Bill McKay] میرود.
رابرت ردفورد نقش بیل مککی را ایفا میکند، کسی که پسر جوان فرماندار سابق است، لیکن هیچ شانسی از برای بردن ندارد. او درصدد برمیآید هرآنچه که در ذهن دارد را بگوید و کمپین انتخاباتیاش را با تمام قدرت و بدون هیچ مانعی اجرا کند. گفتن برخی چیزهایی که شاید ناگفتنی به نظر میرسند، جنجالهای زیادی بهپا میکند.
کاندیدا محصول سال 1972 است. نویسندگیاش را جرمی لارنر و کارگردانیاش را میکل ریچی بر عهده داشته است.
4- جیافکی [JFK]
جیافکی محصول سال 1991 و از بهترین فیلمهای سینمایی هالیوود است. فیلم حول ترور جانافکندی رییسجمهور آمریکا و وقایع پس از آن است. کارگردان فیلم اولیور استون است و موسیقی متن فیلم را جان ویلیامزِ مشهور ساختهاست.
5- مالکوم ایکس [Malcolm X]
مالکومِ کوچک یا مالکوم ایکس نقشی مهم در تاریخ معاصر آمریکا و مبارزه علیه نژادپرستی در این کشور دارد. مالکومِ کوچک فعال سیاسی سیاهپوستی بود که بهواسطهی مسلمانشدناش بهشدت در پی برابری انسانها برآمد و مبارزات بسیاری در این زمینه کرد. او ابتدا با الیجا محمد، دیگر سیاستمدار مسلمانِ آمریکایی، همراه و همرأی بود، لیکن بهتدریج از او جدا شد و خط فکری خود را پیش گرفت.
فیلم مالکوم ایکس محصول سال 1992 فیلمِ بهتری از فیلم مالکوم ایکس محصول سال 1972 است. فیلم مالکوم ایکس سال 1992 را اسپایک لی ساختهاست. نقش مالکوم را در این فیلم دنزل واشنگتن ایفا میکند. برای ساخت این فیلم از زندگینامهی خودنوشت مالکوم بهره گرفتهاند و در کل فیلم ستایشی از مالکوم است و چندان به نقد او نمیپردازد.
6- سگ را بجنبان [Wag the Dog]
سگ را بجنبان هم یکی دیگر از بهترین فیلم های سیاسی است. داستین هافمن و رابرت دنیرو – دو تن از بهترین بازیگران تاریخ هالیوود – در این فیلمِ محصول سال 1997 نقشآفرینی کردهاند. رابرت دنیرو نقش یک اسپینداکتر را ایفا میکند. این شخص کسیست که در برهههای حساس سیاسی میبایست حواس ملت را از موضوعاتی که بهشدت مورد بحث قرار میگیرند منحرف کند.
در پی رسوایی جنسی رییسجمهور آمریکا، رابرت دنیرو جنگی جعلی را در آلبانی پیاده میکند. جالب آنکه یک ماه پس از آنکه فیلم سگ را بجنبان به اکران درآمد، رسوایی جنسی بیل کلینتون – رییسجمهور وقت ایالاتِ متحده – بر سر زبانها افتاد و در این دوران بهیکباره آمریکا اقدام به بمباران عراق کرد و همین موجب شد که میان این ماجرا و ماجرای بهظاهر خیالی فیلم سگ را بجنبان مقایسههایی انجام شود و در نتیجه شهرتی فراگیر نصیب این فیلم گردد.
7- رقیب [The Contender]
رقیب فیلمی به کارگردانی راد لوری و محصول سال 2000 است. فیلم با بودجهی 10 میلیون دلاری ساخته شد، ولی 22 میلیون و 300 هزار دلار فروخت.
در فیلم رقیب – بهعنوان یکی از بهترین فیلم های سیاسی – معاون رییسجمهور به قتل میرسد و رییسجمهور باید فردی جدید را به جای او بگذارد. در حالی که همه فکر میکنند او “جک هاتاوای”، فرماندار ویرجینیا، را بهجای معاون قبلی میگمارد، در اقدامی ناگهانی رییسجمهور یک سناتور زن به نام Laine Hanson با بازی جو آلن را انتخاب میکند.
اما براساس اصلاحیهی 25 قانون اساسی برای آنکه Laine Hanson بتواند به سمت معاونت رییسجمهوری آمریکا برسد، به تصویب دو مجلس کنگره نیاز است. فیلم ماجرای کشاکشهای رقیبان خانم هانسون برای پایینآوردن او از قدرت را به تصویر میکشد.
8- وی مثل وندتا [V for Vendetta]
وی مثل وندتا یکی دیگر از بهترین فیلم های سیاسی تاریخ سینما ست. فردی با نام “وی” [V] در برههای از بریتانیای آینده، در زمانی که استبداد بیداد میکند، علیه استبداد برمیخیزد و درصدد برمیآید که با حکومت دیکتاتوری مبارزه کند. در این بین او در همان ابتدای فیلم دختری را [با بازی ناتالی پورتمن] از دست نیروهای پلیس مخفی نجات میدهد و به این ترتیب یک یار و یاور از برای خود در مسیری که خواهان پیمودناش است پیدا میکند. فیلم روایت کشاکش “وی” با حکومت دیکتاتوری است.
وی مثل وندتا در سال 2006 با بودجهی 54 میلیون دلاری ساخته شد و فروشی حدود 154 میلیون دلار داشت. نویسندگان آن برادران واچوفسکی (همان کسانی که سهگانهی ماتریکس را ساختند) و کارگردان آن جیمز مکتیگو است. جالب آنکه وی مثل وندتا نخستین فیلمی است که جیمز مکتیگو ساختهاست.
9- آخرین پادشاه اسکاتلند [The Last King of Scotland]
آخرین پادشاه اسکاتلند نیز از بهترین فیلم های سیاسی تاریخ سینماست. فیلم درواقع همچون بسیاری از فیلمهای سیاسی برگرفته از رمانی با همین نام است. این فیلم روایتگر قصهای بهظاهر خیالی اما در باطن واقعیست. شخصیتی تخیلی با نام دکتر گاریگان مأمور میشود که به اوگاندا برود. او در ابتدا – آن هم زمانی که هیچ فکر-اش را هم نمیکرد – پزشک شخصیِ دیکتاتورِ اوگاندا در دههی 70 میلادی، یعنی عیدی امین، میشود.
دکتر گاریگان در روزهای نخست مسحور قدرت عیدی امین و البته غرق القابیست که از عیدی امین دریافت میکند، اما رفتهرفته چشماش بر جنایاتی که عیدی امین بهمثابهی یک دیکتاتور نظامی انجام میدهد باز میشود و در این هنگام است که دکتر گاریگان درصدد برمیآید راهی از برای خروج از آن وضعیت پیدا کند.
فیلم محصول سال 2006 است. کارگردانی آن را کوین مکدونالد بر عهده داشته است. بد نیست بدانید که فارست استیون ویتاکر [Forest Steven Whitaker] که نقش عیدی امین را در این فیلم بازی میکند، بهواسطهی بازی فوقالعادهاش توانست جایزهی بهترین بازیگر نقش اول مرد گلدن گلوب و همچنین اسکار سال 2006 را دریافت کند.
10- فیلم زندگی دیگران [The Lives of Others]
پیرامون جو استبدادی آلمان شرقی فیلمهای زیادی ساخته شده، اما فکر میکنم اغلب کسانی که فیلمهای مربوط به آلمان شرقی را دیدهاند موافق باشند که فیلم زندگی دیگران بهترین فیلم در این زمینه است. زندگی دیگران فیلمی غیرانگلیسیزبان است. این فیلم در سال 2006 ساخته شده و ماجرای پلیس ارشد امنیت آلمان شرقیست که وارد زندگی فردی بهنام گئورگ دریمن میشود.
قرار است او به هر طریقی جرمی برای این دریمن دستوپا کند تا بتوانند جلوی فعالیتهای او را بگیرند. به همین سبب است که تیم او «شنود» را ابزاری عالی میبینند و از طریق آن درصدد سردرآوردن از افکار و کارهای دریمن برمیآیند. پلیس ارشد امنیت آلمان شرقی، با بازی درخشان اولریش موهه، در ابتدا بسیار به حکومت سوسیالیستی آرمان شرقی باور دارد، اما در طی زیرنظرداشتن دریمن است که با واقعیاتی در باب حکومت دیکتاتوری آلمان شرقی آشنا میشود و از این رو باورهایاش بهیکباره فرو میریزند.
قابلذکر است که فیلم زندگی دیگران برندهی جایزهی اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسیزبان شد.
11- در چرخه [In the Loop]
در چرخه یکی دیگر از بهترین فیلم های سیاسی تاریخ سینماست. این فیلم محصول سال 2009 به کارگردانی آرماندو یانوچیِ بریتانیاییست. 612 هزار پوند انگلیس خرج ساخت این فیلم شد و توانست 4 میلیون و 871 هزار پوند فروش داشته باشد.
ماجرای فیلم حول خاورمیانه و ارتباط آن با بریتانیا و آمریکاست. یک وزیر انگلیسی که البته فرد سادهدلیست، بدون درنظرگرفتن جوانب در مصاحبهای در رادیو سخن از جنگی در خاورمیانه به میان میآورد. همین موضوع موجب میشود که در کشور جنجالی درگیرد.
فیلم درونمایههای کمدی دارد. در کل آثار آرماندو یانوچی عمدتاً رگههای کمدی دارند.
12- بانوی آهنی [The Iron Lady]
فیلیدا لوییدِ بریتانیایی کارگردان فیلم بانوی آهنی است. این فیلم محصول سال 2011 و روایت زندگی مارگارت تاچر – نخستین نخستوزیر زن تاریخ بریتانیا – است.
مریل استریپ، در نقش مارگارت تاچر، در این فیلم بازی راضیکنندهای ارائه میدهد. فیلم روایتگر ازفرشبهعرشرسیدن مارگارت تاچر است – روایتگر اینکه تاچر بهچهسان از یک زندگی فقیرانه به یکی از بالاترین مقامهای سیاسی سرزمین بریتانیا نائل میشود.
فیلم از لحاظ اقتصادی بسیار موفق بود. با بودجهی 14 میلیون دلاری ساخته شد اما فروشی نزدیک به 115 میلیون دلار داشت. در ضمن مریل استریپ برای بازی در این فیلم هم جایزهی بهترین بازیگر نقش اول زن اسکار و هم بهترین بازیگر نقش اول گلدنگلوب را از آنِ خود کرد.
13- نه [NO]
فیلم “نه” محصول سال 2012 بهکارگردانی پابلو لارائینِ شیلیایی و با بازی گائل گارسیا برنال است. فیلم پیرامون همهپرسیای است که آگوستو پینوشه، دیکتاتور شیلی، برگزار میکند و در آن شکست میخورد.
آگوستو پینوشه از دیکتاتورترین دیکتاتورهای تاریخ است و روایت واکنش او به شکست در همهپرسی و اقداماتی که پس از آن انجام میدهد، در فیلم «نه» بهخوبی تصویر شدهاست.
ماجرا از این قرار است که پینوشه پس از کودتایی که در سال 1973 انجام داد قدرت را بهدست گرفت و از همان زمان دیکتاتوریای شدید و سرکوبگر در کشور شیلی به راه انداخت. 15 سال بعد، بر اثر فشارهایی که از جاهای مختلف بر پینوشه وارد آمد، قرار شد که از برای آنکه او بتواند 8 سال دیگر سمت ریاستجمهوری را در دست داشته باشد، یک همهپرسی برگزار شود. در واقع در همین سال بود که سیستم دیکتاتوری شیلی به سیستم انتخاباتی تغییر شکل داد. به هر صورت، مخالفان پینوشه که تعدادشان هم زیاد بود، بهدنبال آن بودند که مردم را راضی کنند که در انتخابات به پینوشه «نه» بگویند تا او نتواند برای 8 سال دیگر سکان کشور را در اختیار بگیرد.
در این بین، گروهها و حزبهای مختلف کمپینهای گوناگونی راه انداختند تا این فرصت را غنیمت شمارند و از دست پینوشهی مستبد رهایی یابند. بالأخره این گروهها موفق شدند و 55 درصد از رأیدهندگان به پینوشه «نه» گفتند. فیلم ماجرای همین نهگفتن و وقایع پس از آن است.
این فیلم نامزد دریافت جایزهی اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسیزبان شد.
14- برفشکن [Snowpiercer]
برفشکن فیلمی از کارگردان موفقِ کرهای بونگجونهو است، همان کارگردانی که با ساختن «انگل» توانست نهتنها جایزهی اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسیزبان سال 2020، بل جایزهی اسکار بهترین فیلم را هم ببرد. بونگجونهو اما پیش از آنکه انگل را بسازد – در سال 2013 – یک شاهکار دیگر نیز ساخته بود: برفشکن.
کرهی زمین را یخبندانی سخت گرفتهاست و عدهی معدودی توانستهاند از این یخبندان رهایی یابند و درون قطاری که با سرعت روی ریلی مدور حرکت میکند گرد آیند. اما درون قطار بهشدت طبقاتی شدهاست. عدهای آن انتهای قطار در بدبختی دستوپا میزنند و عدهای در قسمتهای جلویی قطار زندگی بسیار بهتری دارند.
سکاندار قطار کسیست که قطار را ساخته و حوادث را برنامهریزی کردهاست. یکی از اعضای انتهایی قطار رهبری گروهی را بر عهده میگیرد تا علیه افراد جلوی قطار شورش کنند. شورش اتفاق میافتد، اما در این بین ماجراهایی رخ میدهند که برای بسیاری از بینندگان غیرقابلپیشبینی اند.
اشتباه نکنید، موضوع فیلم در ظاهر کلیشهای است، اما در باطن متفاوت است. فیلم در کل حرفهای بسیاری برای گفتن دارد. این فیلم تنها فیلم بونگجونهو است که اغلب بازیگران آن غیرکرهای هستند. توصیه میکنم حتماً این فیلم را ببینید.
15- کمون (پاریس، ۱۸۷۱)
فیلم کمون (پاریس، ۱۸۷۱) پیتر واتکینز – چنانکه از ناماش پیداست – دربارهی انقلاب فرانسه و تشکیل کمون پاریس در نیمهی دوم قرن نوزدهم است؛ انقلابی که بهعنوان یکی از انقلابهای مادر شناخته میشود و از نظر عمق و گسترهی اثرگذاری بر وقایع آتی کممانند است.
کمون (پاریس، ۱۸۷۱) از بسیاری جهات با سایر فیلمهایی که دربارهی این انقلاب ساخته شدهاند متمایز است و از سوی دیگر با استانداردهای فیلمهای کلیشهای هالیوودی فاصلهای بسیار دارد. یکی از نکتههای مهمی که فیلم را از دیگر فیلمهای ساختهشده پیرامون انقلاب فرانسه متمایز میکند، کارگردانی آن است. کمون (پاریس، ۱۸۷۱) حالتی مستندگونه دارد، اما مستند نه به این معنی که بیننده را با تصاویری مربوط به حوادث آن دوران و البته روایت روایای که تاریخ را بر ذهناش دیکته میکند رها کند، بل واتکینز بیننده را به بطن انقلاب میبرد و او را تشویق به درک موقعیت گروههای مختلف درگیر در انقلاب میکند.
هدف واتکینز این بوده که حوادث آن دوران را بعد از بررسیهای دقیق و همهجانبه بازسازی کند. دراینبین او حتی بهجای استفاده از هنرپیشگان، از نابازیگرانی کمک گرفته که به رویدادهای اجتماعی و سیاسی علاقه دارند و حتی خودشان به او دربارهی تحقیق پیرامون حوادث رخداده در انقلاب فرانسه و بهخصوص نقشی که خود بر عهده داشتهاند کمک کردهاند.
واتکینز با استفاده از این نابازیگران و سایر عوامل فیلم رویدادهای آن زمان را بازسازی کرده و البته عنصری کلیدی و بسیار اثرگذار که انقلاب فرانسه فاقد آن بوده و در دوران ما وجود دارد، یعنی تلویزیون را به تاریخ افزودهاست. کارگردان تلاش کرده حین بررسی و بازسازی انقلاب فرانسه، به این بپردازد که اگر آن زمان تلویزیون بود چه چیزهایی نشان میداد و چگونه میتوانست انقلاب را تحت تأثیر بگذارد. تلفیق عنصری مدرن – تلویزیون – با فضا، لباسها و رخدادهای سال ۱۸۷۱ این فیلم را آنقدر جذاب کرده که بیننده بتواند بدون احساس ملال حدود ۶ ساعت پای آن بنشیند.
فیلم کمون (پاریس، ۱۸۷۱) مورد توجه منتقدان قرار گرفت و اگرچه با هزینهی بالایی ساخته شد و بهعلت طولانیبودن و فاصلهداشتناش با سلیقهی عام فروش چندانی نداشت، اغلب در فهرست بهترین فیلم های سیاسی جای داده میشود.
16- فیلم ۱۹۸۴
فیلم ۱۹۸۴ بهکارگردانی مایکل ردفورد براساس رمانی مشهور بههمین نام اثر جورج اورول ساخته شدهاست. رمان ۱۹۸۴ مانند اثر دیگر نویسنده یعنی رمان قلعهی حیوانات از بهترین رمانهای سیاسی جهان است و اقتباسهایی که از این دو داستان شدهاند توانستهاند نظر مساعد مخاطبان را از آن خود کنند.
این فیلم در بسیاری از فهرستهای معتبر بهترین فیلم های سیاسی دیده میشود و توانسته بهخوبی مفاهیم موردنظر نویسنده در داستان را بهتصویر بکشد و به مخاطب نشان دهد.
داستان و فیلم ۱۹۸۴ دربارهی تسلط یک حکومت توتالیتر خیالیست که در آینده نهتنها بر زندگی انسانها، بلکه بر باورهایشان مسلط میشود، تا جایی که حتی شهروندان شورشی را هم به پرستش ناظر بزرگ که حکم رهبر را دارد و دوستداشتناش اجباریست، متقاعد میکند.
این فیلم محصول سال 1984 است و بازیگرانی همچون جان هارت، ریچارد برتون، سیریل کوساک و سوزانا همیلتون در آن ایفای نقش کردهاند.
17- حرامزادههای لعنتی
حرامزادههای لعنتی، بهانگیسی Inglourious Basterds، از آثار کوئنتین تارانتینو است و در سال 2009 اکران شدهاست. داستان فیلم در جریان جنگ جهانی دوم و در زمان تسلط آلمان نازی یا رایش سوم اتفاق میافتد و اگرچه در بطن این رویداد واقعی روایت میشود، داستان و دستآخر پایانی خیالی دارد.
در ابتدای فیلم شاهد برخورد بیرحمانهی نازیها در قتل عام یک خانواده و از سویی واکنش بهمراتب خشونتآمیز مخالفان هیتلر برای شناسایی و نابودکردن نازیها هستیم. در دنبالهی فیلم ماجرای زنی مطرح میشود که در ابتدا ارتباطی با آنچه روایت شده ندارد و بهتدریج ارتباطاش با کل داستان روشن میشود.
این زن زمینهساز نابودی دراماتیک هیتلر و اطرفیاناش است. تارانتینو در حرامزادههای لعنتی بهخوبی چهرهی کریه خشونت و جنگ را به مخاطب مینمایاند و بعد از اینکه با نمایش این قساوتها بهاندازهی کافی بیننده را عجین رنج قربانیان جنگ کرد، با تصویر پایانی باشکوه دلاش را خنک میکند!
در این فیلم برد پیت، مایکل فاسبندر، الی راث، ملانی لوران و کریستف والتس ایفای نقش کردهاند. کریستف والتس برای بازی در این فیلم برندهی جایزهی بهترین بازیگر نقش مکمل مرد در جشنوارههای اسکار، گلدن گلوب و کن سال 2009 شد.
18- نقطهضعف
فیلم نقطهضعف بهکارگردانی محمدرضا اعلامی بیتردید یکی از بهترین فیلمهای سیاسی ایرانی است. این فیلم، که اولین تجربهی کارگردانی محمدرضا اعلامی است، در سال 1362 براساس رمانی بهنام «اشتباه» اثر آنتونیوس ساماراکیس ساخته شده و فیلمنامه، کارگردانی، موسیقی متن و بازی حسین پرورش از مهمترین نقاط قوت آن هستند.
داستان فیلم نقطه ضعف به نقشهای میپردازد که از طرف یک مقام ارشد سازمانی امنیتی برای بهدستآوردن اطلاعات از یک مظنون طراحی شدهاست. مأموران اجرای نقشه در طول فیلم آن را مو به مو اجرا میکنند و اگرچه به نظر میرسد این نقشه هیچ نقطهضعفی ندارد، در انتها خلاف آن ثابت میشود.
حسین پرورش برای بازی در این فیلم در دومین جشنوارهی فیلم فجر برندهی جایزهی سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد شد و در کنار او جمشید هاشمپور، محمد ابهری و جواد گلپایگانی هم نقشآفرینی کردهاند.
19- حق رأی
شاید در نگاه نخست باورنکردنی بهنظر برسد، اما تا حدود 100 سال پیش زنان در کشورهای بهاصطلاح پیشرفتهای مثل انگلستان یا آمریکا حق رأی نداشتند و جنبش حق رأی زنان در اوایل قرن بیستم بود که در نهایت به احقاق این حق برای زنان انجامید. فیلم حق رأی یا سافراجت، بهانگلیسی Suffragette، بهکارگردانی سارا گورون، که پیشتر در نوشتار بهترین فیلمهای فمنیستی هم به آن نگاهی داشتهایم، به همین موضوع میپردازد.
در حدود سال 1912 جنبش حق رأی زنان در بریتانیا پا گرفت. این جنبش در قالب گروهی بهنام «سافرجت» که املین پنکهرست تأسیساش کرد، شکل گرفت و اعضای آن دست به اعتراض و اقدامات عملی برای دستیابی زنان به حق رأی زدند. در فیلم اگرچه به شخصیت پنکهرست پرداخته میشود، اما تأکید بر ماجرای زنی کارگر است که در ابتدا بهعنوان نمایندهی جنبش در محل کار-اش شروع به فعالیت میکند و بعدها جدیتر و قویتر هدفش را دنبال میکند. او مانند سایر اعضای گروه سافرجت از سوی همسر و خانوادهاش طرد و توسط دولت بازداشت میشود و تنها برای دستیابی به حق رأی از فرزندانش دور میماند.
این فیلم در بریتانیا ساخته و اکران شده و مریل استریپ، هلنا بونهام کارتر، کری مولیگان، ناتالی پرس و آن ماری داف در آن ایفای نقش کردهاند.
20- ژرمینال
ژرمینال، بهفرانسوی Germinal، فیلمی بهکارگردانی کلود بری، براساس مشهورترین رمان امیل زولا ساخته شدهاست. ژرمینال داستان گروهی از معدنکاران در فرانسه در نیمهی دوم قرن نوزدهم است که از شرایط بسیار بد کار و گرسنگی رنج میبرند و همین عوامل آنها را به اعتصاب و شورش علیه معدنداران، سرمایهداران و «شرکت» وامیدارد.
این فیلم در سال 1993 در فرانسه و بهزبان فرانسوی ساخته شده و پیش از آن فیلم دیگری به همین نام در سال 1963 بهکارگردانی ایو الگیره براساس همین رمان ساخته شده بودهاست. ژرار دوپاردیو بازیگر مشهور فرانسوی در فیلم در نقش ماهو، یکی از شخصیتهای کلیدی داستان، بازی کرده و رنو در نقش اتین، میو-میو در نقش خانم ماهو و جودیت هری در نقش کاترین از دیگر بازیگران فیلم ژرمینال هستند.
سخن پایانی
البته که این فیلمها تمامی بهترین فیلم های سیاسی نیستند، بل صرفاً بخشی از آنها هستند. خوشحال میشوم اگر شما هم با من همکاری کنید تا این فهرست کاملتر شود. قسمت نظرات مخصوص پیشنهادهای شماست.
- بیشتر بخوانید: بهترین فیلمهای فمینیستی
- همچنین بخوانید: بهترین فیلمهای فلسفی