معرفی کتاب گفت‌وگویی درباره‌ی نسبی‌انگاری، مطلق‌انگاری و ورای آن‌ها

کتاب گفت‌وگویی درباره‌ی نسبی‌انگاری، مطلق‌انگاری و ورای آن‌ها

خوشبختانه در سال‌های اخیر کتاب‌ها پیرامون نسبی‌گرایی – چه در چارچوب فلسفه‌ی قاره‌ای و چه در چارچوب فلسفه‌ی تحلیلی – در ایران زیاد شده‌اند. این کتاب‌ها عمدتاً ترجمه‌ای هستند، اما همین گامی بسیار عالی از برای آشنایی بیش‌ترِ علاقه‌مندان به فلسفه در ایران به فلسفه‌ی روز دنیاست – فراموش نکنیم که تا همین چند سال پیش، عمده‌ی کتاب‌های فلسفی هنوز کتاب‌های فلسفه‌ی کلاسیک بودند! یکی از کتاب‌هایی که پیرامون نسبی‌انگاری است و در سال‌های اخیر به فارسی ترجمه شده، کتاب گفت‌وگویی درباره‌ی نسبی‌انگاری، مطلق‌انگاری و ورای آن‌ها اثر مایکل کراوس است. این کتاب را آقای حسین امیری‌آرا – که قطعاً نقشی مثبت در باکیفیت‌تر شدن کتاب‌های فلسفی در سال‌های اخیر داشته – ترجمه کرده‌است.

کتاب گفت‌وگویی درباره‌ی نسبی‌انگاری، مطلق‌انگاری و ورای آن‌ها تقریباً داستان‌گونه است. 4 دانشجوی سابق در کشور هند دور هم جمع می‌شوند و در مورد معرفت‌شناسی با هم بحث می‌کنند. یکی از آن‌ها نسبی‌انگار است، دیگری مطلق‌انگار، سومی هواخواه این است که این دو دیدگاه با هم جمع شوند و چهارمی خواهان فراتر رفتن از این دیدگاه‌ها است.

واقعیت این است که این کتاب عمدتاً برای کسانی که تازه با دنیای فلسفه آشنا شده‌اند مناسب است. عمده‌ی استدلال کسی که طرفدار نسبی‌انگاری است این است که هر چیزی زمینه‌ای دارد، یا آن‌گونه که آقای امیری‌آرا ترجمه کرده‌اند، چارچوب مرجعی دارد و تمامی هستی‌ و چیستی‌اش را از آن چارچوب مرجع می‌گیرد. همین وجود چارچوب مرجع از گزاره‌ها، نفر نخست را به نسبی‌انگاری سوق می‌دهد. نفر دوم که مطلق‌انگار است هیچ استدلالی از برای این‌که چرا مطلق‌انگار است به دست نمی‌دهد، شاید چشم دارد به این قضیه‌ی به‌اصطلاح بدیهی که یا این است و یا آن. او می‌گوید گزاره یا درست یا نادرست، اما هیچ نمی‌گوید چرا گزاره‌ای یا درست یا نه درست، احتمالاً – چنان‌که گفتم – پیش‌فرض دارد آن قضیه را.

دو نفر دیگر نیز یکی درصدد است که از هر طریقی این دو دیدگاه – نسبی‌گرایی و مطلق‎انگاری – را آشتی دهد و آخری درصدد است که از این دو فراتر رود.

فصول کتاب گفت‌وگویی درباره‌ی نسبی‌انگاری، مطلق‌انگاری و ورای آن‌ها

این چهار نفر در چهار روز با هم بحث می‌کنند و به تبع همین چهار روز، نویسنده چهار فصل از برای کتاب‌اش تعیین کرده‌است. عناوین فصول کتاب به قرار زیر اند:

  • روز نخست: نسبی‌انگاری در برابر مطلق‌انگاری
  • روز دوم: آشتی‌دادن نسبی‌انگاری و مطلق‌انگاری
  • روز سوم: شاخه‌های مطلق‌انگاری و نسبی‌انگاری
  • روز چهارم: ورای نسبی‌انگاری و مطلق‌انگاری

آیا کتاب گفت‌وگویی درباره‌ی نسبی‌انگاری، مطلق‌انگاری و ورای آن‌ها ارزش مطالعه دارد؟

واقعیت این است که همواره سعی‌‌ام بر آن‌ بوده که کتاب‌هایی معرفی کنم که گمان می‌کنم برای علاقه‌مندان به فلسفه مفید اند، لیکن این کتاب کم‌تر از سایر کتاب‌هایی که معرفی کرده‌ام به دل‌ام نشسته‌است. در کل کتاب بدی نیست، اما عالی هم نیست. داستان آن به‌شدت مصنوعی است. نویسنده ناتوان بوده از این که یک پیرنگ منطقی برای کتاب ایجاد کند. همچنین در مکالمه‌ی این 4 نفر نیز به‌شدت نقص وجود دارد. از باب مثال، نفر نخست در حال صحبت است که نفر دوم سخن او را قطع می‌کند و می‌گوید: «و؟»

به این ترتیب به‎دنبال آن است که نفر نخست سخن‌اش را ادامه دهد. این ماجرا چندین بار اتفاق می‌افتد. البته این صرفاً یکی از عجایب نگارشی این کتاب است؛ لیکن اگر از فرم فارغ شویم، کتاب از لحاظ محتوا حرف‌هایی برای گفتن دارد، به‌ویژه برای آنان که چندان با دنیای نسبی‌انگاری آشنا نیستند. خوبی‌اش این است که نویسنده از برای بحث در باب نسبی‌انگاری صرفاً به دنیای حقیقت و معرفت‌شناسی محدود نمانده، بل وارد دنیای اخلاق و حتی زیبایی‌شناسی نیز شده‌است.

در کل بد نیست این کتاب را تهیه کنید و برای یک بار هم که شده مطالعه‌اش کنید.

بخشی از کتاب گفت‌وگویی درباره‌ی نسبی‌انگاری، مطلق‌انگاری و ورای آن‌ها

چارچوب‌های مرجع و باورها

  • آدام: خب، راست‌اش را بخواهی، نمی‌دانم چه مقصودی از عبارت «چارچوب مرجع» داری. نمی‌فهمم چرا می‌خواهی باورهای هندویی را در لفافه‌ی، به‌اصطلاح، چارچوب مرجع توجیه کنی. برای‌ام روشن نیست.
  • رونی: منظور-ات چیست؟
  • آدام: چرا مثلاً به‌راحتی نگوییم از یک طرف هندوها همگی باورهایی خاص راجع‌به مقدس‌بودن رود گنگ دارند، و از طرف دیگر اذعان کنیم که ما آن باورها را نداریم؟ می‌توانیم یک گام فراتر بگذاریم و بررسی کنیم آیا آن باورها صادق اند یا کاذب و بعد راجع‌به آن‌ها تصمیم بگیریم.
  • باربارا: اوه، متوجه شدم. تو ترجیح می‌دهی به‌جای چارچوب‌های مرجع راجع‌به باورها صحبت کنی.
  • آدام: درست است. به نظر من صحبت از چارچوب‌های مرجع مانع ارزیابی نقادانه‌ی باورها است.
  • باربارا: چرا اینطور فکر می‌کنی؟
  • آدام: خب، وقتی باورها را در قالب، به‌اصطلاح، چارچوب‌های مرجع قرار می‌دهی، انگار آن‌ها را از معرض پرسش‌هایی که به صدق و کذب یا درستی و نادرستی‌شان مربوط اند، دور می‌کنی. من باید بتوانم این نوع سوالات را بپرسم. البته، اگر تمام منظور تو از مثلاً چارچوب مرجع هندویی آن است که به باور آن‌ها رود گنگ واسطه‌ای مقدس برای گذر و تناسخ است، می‌توانم آن نوع سوالات را بپرسم. اما به نظر می‌رسد به اعتقاد تو ایده‌ی چارچوب چیزی بیش از این است، اینطور نیست؟
  • رونی: درست است. چارچوب مرجع یک نقطه‌نظر فراهم می‌کند، یک چشم‌انداز، چشم‌اندازی ک به آن تشخیص می‌دهیم چه چیزهایی را موجود بدانیم. باورهای فردی ما در قالبی ساختار می‌یابد که آن چارچوب‌های مرجع فراهم می‌کنند. این که چطور میان اشیاء جهان تمیز دهیم و چطور آن‌ها را مقوله‌بندی کنیم، به چارچوب‌های مرجع بستگی دارد. بدون وجود چارچوب مرجع حتی نمی‌توانستیم باورهای فردی‌مان را برای خودمان یا هر کس دیگری فهم‌پذیر کنیم. بدون چارچوب‌های مرجع هیچ راهی برای ساماندهی ادراکات یا افکارمان، برای به‌اشتراک‌گذاشتن ایده‌هایمان، برای فهم ارزش‌ها یا سنجش رفتارها نخواهیم داشت. بدون چارچوب‌های مرجع جهت‌گیری نمی‌داشتیم. [مایکل کراوس، گفت‌وگویی درباره‌ی نسبی‌انگاری…، برگردان حسن امیری‌آرا، تهران، نشر کرگدن، 1397، صص 23-25]

مشخصات کتاب گفت‌وگویی درباره‌ی نسبی‌انگاری، مطلق‌انگاری و ورای آن‌ها

  • نویسنده: مایکل کراوس
  • مترجم: حسن امیری‌آرا
  • ناشر: کرگدن
  • تعداد صفحات: 168 صفحه

همچنین بخوانید: معرفی کتاب تردید بابک احمدی