فوتبال و روان انسان پست | من هوادار هستم پس پست ام

تا تاریخ بوده و هست، اکثریت انسان‌ها روانی پست و زبون داشته و دارند. تنها عده‌ای معدود بوده‌اند که به‌سبب کرده‌های‌شان مجاب کرده‌اند دیگران را که آن‌ها را والا خوانند و روان‌شان را شریف انگارند. به مردمان زیستنده در دنیای امروز اگر بنگریم، نیک می‌توانیم دریافت که بیش از 95 درصدشان پست اند و ذلیل اند و روانی تُهی و سطحی دارند. فوتبال، به وضوح، تمام این ماجرا را نشان‌مان می‌دهد؛ اما چگونه؟ این موضوعی است که در ادامه در باب آن بحث خواهم داشت.

روان انسان پست چگونه است؟

انسان پست ویژگی‌هایی خاص دارد، خصوصیاتی که منحصر به خود اوی اند. اگر فرض گیریم که انسان‌ها فردیتی دارند، می‌بینیم که انسان پست فردیت‌اش را در پس پشت جمع پنهان می‌کند و یارای آن ندارد که از خود تنهای‌اش چیزی گوید و چیزی نشان دهد. او در چنته افتخاری ندارد، لیکن در دنیای قدرت‌ها از برای ابراز قدرت درصدد توسل‌جستن به «دیگری» یا «دیگران» است. وجود تهی‌اش بسی زود پر می‌شود اگر بتواند دیگری یا دیگرانی را پیدا کند و به او یا آن‌ها بچسبد و از به مقام رسیدن‌شان شاد گردد و از سقوط‌شان اندوهگین.

انسان پست هیچ به‌دنبال آن نیست که خود تنها‌ی‌اش در دنیا به آن‌چه که می‌توان بالای‌اش نامید دست یابد. او به‌دنبال یک زندگی معمولی پر از لذت و خالی از درد است، همین.

انسان پست برخلاف انسان والا به معمولی‌بودن افتخار می‌کند و با شانه‌بالاانداختن ادعا می‌کند از غیرمعمولی‌بودن فراری است. انسان پست عاشق جمع است و بسی خوش‌حال می‌شود اگر او را در جمعی با هم‌فکران‌اش اندازند و او یارای آن داشته باشد که در آن جمع سخن گوید و بحث کند و بخندد و کری بخواند و خلاصه «لذت ببرد».

فوتبال و انسان پست

چند بازیکن و مربی و مدیر و داور در وسط استادیوم هستند، 50 الی 100 هزار نفر روی صندلی‌های کنار استادیوم و چندین میلیون در پشت تلویزیون‌ها و سایت‌های پخش آنلاین. یکی از بازیکنان، که به‌سبب فوتبالیست‌شدن‌اش به موفقیت و ثروت و شهرت و محبوبیت رسیده و از فرط غرور و تکبر صرفاً مردم را به چشم هوادار نگاه می‌کند – هواداری که از برای او نه یک انسان که یک انسان هوادار است -، گل می‌زند و به‌ناگاه هزاران نفر در استادیوم و میلیون‌ها انسان در پشت تلویزیون‌ها و سایت‌های پخش آنلاین به هوا می‌پرند و سر از پای نمی‌شناسند.

فوتبال و روان انسان پست
هواداران باشگاه نورنبرگ در سال 1978

اکثرشان در آن لحظه خویشتن را خوش‌حال‌ترین فرد روی زمین می‌دانند، بالخاصه آنان که خود را «هوادار» آن بازیکن می‌نامند، یا «فلانی فن». آن کسی که خود را فنِ آن گل‌زننده می‌داند پس از زدن گل توسط بازیکن محبوب‌اش، بسی حس غرور می‌کند و در درون‌اش این احساس می‌جوشد که «من چقدر خوب ام که طرفدار این بازیکن ام».

فنِ گل‌زننده پس از اتمام بازی با دوستان‌اش کری می‌خواند و در شبکه‌های اجتماعی به بحث می‌پردازد. او آن شب از خوش‌حال‌ترین انسان‌های تاریخ است و توگویی که او بوده در زمین بازی گل زده و توانسته قدرت‌اش را به رخ دیگران کشد.

این قضیه از برای طرفداران یک باشگاه یا یک تیم ملی فوتبال نیز صادق است و نمی‌توان صرفاً آن را از برای کسانی که خود را «بازیکن‌فن» می‌نامند صادق دانست.

باشگاه‌فن، پس از برد تیم‌اش سر از پای نمی‌شناسد، او معنای زندگی‌اش را از طرفداری و هواداری باشگاه‌اش کسب می‌کند. زمانی که از خرید بازیکن توسط باشگاه صحبت می‌کند می‌گوید: «این بازیکن را اگر بخریم…»، و زمانی که از برد تیم‌اش صحبت می‌کند می‌گوید «خوب بازی کردیم و بردیم و توانستیم به حق‌مان برسیم …» .

فوتبال و روان انسان پست
هواداران باشگاه رئال مادرید

او از موضع اول‌شخص صحبت می‌کند و برد و موفقیت باشگاه را برد و موفقیت خود می‌داند. مغرور است که طرفدار باشگاهی ست که توانسته به پیروزی برسد و مغرورتر است زمانی که باشگاه‌اش به قهرمانی می‌رسد.

این انسان پست از خود هیچ ندارد و تمامی موجودیت‌اش موجودیتی ست آویزان به این و آن و این‌ها و آن‌ها. او هیچ‌زمان غبطه ‌نمی‌خورد که چرا فلان بازیکن تیم‌اش که میلیارد میلیارد پول دریافت می‌کند و میلیون میلیون انسان می‌شناسند-اش و شهرتی خارق‌العاده دارد او نیست؟ او هیچ به‌دنبال آن نیست که هم‌چون آن بازیکن قدرت داشته باشد و هیچ نمی‌گوید چرا آن بازیکن به آن مقام رسیده و او نه! انسان پست اوج افتخار و غرور و خوش‌حالی‌اش این است که بتواند توانایی‌ها و برتری‌های بازیکن مورد علاقه‌اش را به هواداران بازیکن رقیب بشناساند.

فوتبال و روان انسان پست
هواداران غمگین باشگاه منچستریونایتد

نگاهی سطحی در شبکه‌های اجتماعی به هواداران دو بازیکن بزرگ فوتبال، یعنی کریستیانو رونالدو و لیونل مسی، به‌خوبی اثبات‌کننده‌ی قضیه‌ی اخیر است. دسته‌ای هوادار بازیکن پرتغالی هستند و بازیکن رقیب را تمسخر می‌کنند و عده‌ای نیز خویشتن را هوادار بازیکن آرژانتینی می‌دانند و با «کینگ» خواندن او و «ثلطون» خواندن بازیکن رقیب لذت می‌برند. وجود تهی و سطحی و پست این افراد اشباع می‌شود اگر بازیکن مورد علاقه‌شان حرکتی مثبت در زمین بازی یا خارج از زمین بازی انجام دهد.

فوتبال و روان انسان پست
هواداران کریستیانو رونالدو

دو شاه، آن‌هنگام که می‌جنگند، هر یک درصدد آن اند که دیگری را زمین زنند و قدرت‌شان را بر دیگری تحمیل کنند. آن‌ها پس از پیروزی، به ثروت و قدرتی بیش‎تر می‌رسند و در این بین هر آن کسی که از برای آن‌ها بجنگد و یار و یاورشان باشد را به‌مثابه‌ی یک ابزار پست می‌بینند؛ اما جای خنده است که در دنیای امروز دو انسان، با تمام ضعف‌ها و تهی‌بودن‌شان، به‌صرف فوتبال‌بلدبودن، به ثروت و قدرت و محبوبیت و شهرت می‌رسند و در دل خویش آنان که طرفداری‌شان را می‌کنند را از بالا به پایین می‌نگرند و آن‌ها را «هواداران‌ام» صدا می‌کنند.

فوتبال و روان انسان پست
هواداران مسی

انسان پست موجودی ست که با هواخواهی بازیکنان و باشگاه‌های فوتبال موجب رسیدن بازیکنان فوتبال به پول و قدرت و شهرت و محبوبیت می‌شود، اما در این بین خود انسان پست صرفاً موجودی است که لذت نصیب‌اش شده، لذتی از سرِ پست‌بودن – از سر بازیچه‌ی تبلیغات رسانه‌های ورزشی بودن.