بولرو | دوست‌داشتنی‌ترین موسیقی‌ای که شنیده‌ام

بولرو راول

بولرو تا کنون زیباترین موسیقی‌ای است که شنیده‌ام. در هر حالتی که باشم این شاهکارِ آفریده‌ی موریس راول می‌تواند بر من تأثیرگذار باشد و کاری کند که مقداری از هستن خارج شوم، اندوه احساس نکنم و آه نکشم از این که چرا موجودی زنده هستم.

نکته‌ی جالب دیگر این‌که این بولروی فوق‎العاده عمدتاً تکرار یک قطعه است، اما این تکرار هیچ خسته‌کننده نمی‌شود، سهل است عطش گوش‌دادن را در انسان بیشتر می‌کند. آیا این غیر از تکرار زندگی است و نباید آن را با تکرار زندگی قیاس کنیم؟ کامو که در افسانه‌ی سیزیف به‌هنگام توضیح‌دادن پیرامون پوچی به تکرار هم اشاره می‌کند، دست‌آخر به این نتیجه می‌رسد که زندگی بیشتر را خواهان است و به‌صراحت کمیت زندگی را ارجح می‌داند بر کیفیت آن. آیا فارغ از بحث‌های او در مورد آزادی پوچ و ربط‌دادن‌اش به خواستنِ زندگی بیشتر، او طرحی شبیه به بولرو راول را در ذهن نداشته‌است؟ کامو برآن است که پوچی آینده را از بین می‌برد و این البته افزایش‌دهند‌ه‌ی آزادی آدمی‌ست. انسان پوچ‌گرا درگیر آینده نیست بل هر آن در لحظه‌ی حال است. زندگی از برای او توالیِ لحظه‌های حال است:

پوچی این نکته را برای‌ام روشن می‌سازد: فردایی وجود ندارد. از این پس، این را دلیل آزادی کامل خود می‌دانم. [آلبر کامو، اسطوره‌ی سیزیف، برگردان مهستی بحرینی، تهران، نشر نیلوفر،1393، ص 75]

او دست‌آخر به این نتیجه می‌رسد که:

… آن‌چه اهمیت دارد بهتر زیستن نیست بلکه بیشتر زیستن است. [پیشین، ص 77]

فراموش نکنید که کسی دارد این‌سان بر بیشتر زیستن تأکید می‌کند که در صفحات پیشینِ همین کتاب گفته بود:

… صورت ظاهر در هم می‌ریزد. از خواب برخاستن، تراموای، چهار ساعت کار در اداره یا کارخانه، ناهار، تراموای، چهار ساعت کار، شام، خواب و دوشنبه، سه‌شنبه، چهارشنبه، پنج‌شنبه، جمعه و شنبه، با همین روند ادامه دارند. این راه در بیش‌تر مواقع، به‌آسانی دنبال می‌شود. تا این‌که روزی «چرا» سربرمی‌دارد و ماجرا در خستگی‌ای که نشان از شگفتی دارد آغاز می‌شود» [پیشین، صص 26-25].

من پیش‌تر پیرامون بدبینی فلسفی در کتاب افسانه سیزیفِ آلبر کامو نوشته‌ام. پیشنهاد می‌کنم مطالعه‌اش کنید==> بدبینی فلسفی در کتاب افسانه سیزیف.

بولرو را در زیر با اجراهای مختلف بشنوید تا ببینید که تکرار چگونه می‌تواند گاهی نه نخواستنی بل بسیار خواستنی باشد.قابل‌ذکر است که بولرو در سال 1928 آفریده شده و در نوامبر همان سال برای نخستین بار اجرا شده‌است. می‌گویند راول به سفارش  ایدا روبینشتاین – بالرینِ روسی – بولرو را ساخته‌است.

این نکته را هم اضافه کنم که بولرو ابتدا با صدای بسیار پایین آغاز می‌شود و هرچه جلوتر می‌رود صدا هم افزایش می‌یابد؛ تو گویی راول برآن بوده که به ما بگوید من هراندازه که تکرار را بیشتر حس کردم، با انرژی و شور و شوق بیش‌تری پیش رفتم، این در حالی است که در عرفِ عام هراندازه تکرار بیش‌تر شود ملال هم بیش‌تر می‌شود و توقع این است که صدا هم پایین‌تر آید!

همچنین بخوانید: بهترین موسیقی‌های کلاسیک