در باب سخنان انگیزشی و پیامبران موفقیت
عناصر آمریکایی در ایران بهوفور پیدا میشوند، در کشوری که یکی از ستیزندههای آمریکا است، حال تصور کنید که در سایر کشورهای جهان که عمدتاً زیر یوغ آمریکا هستند این عناصر تا چه حد پیدا میشوند. خودیاری، خودبهینگی، خودسازی و هرچه که میخواهید ناماش را بگذارید یکی از این عناصر است. امروز که درحال نگاشتن این واژگانام، چندین وبینار پیرامون «رسیدن به موفقیت» و اینگونه چیزها برگزار شدهاند، چند صد یا شاید چند هزار نفر در لایوهای اینستاگرامیِ کسانی که رؤیای موفقیت میفروشند شرکت کردهاند، صدها یا شاید هزاران نفر در همین یک روز پادکستهای موفقیت و خودیاری و خودسازی را خریدهاند و احتمالاً راضی هم بودهاند، صدها نفر کتابهای الکترونیکیِ خودیاری و خودسازی و مدیریت زمان و موفقیت را از کتابفروشیهای اینترنتیای که بازار کتاب را هم در انحصار درآوردهاند – از جمله فی..بو – خریداری کردهاند و زیر پستهای این کتابها در حال بحث اند! انضمامیترینِ این افراد هم بهتازگی در اینستاگرام دنیایی برای خود آفریده و با تبلیغاتِ نامحسوسی که کرده حدود 2 میلیون نفر را گردِ خود آورده و پندشان میدهد و ازشان «حال خوب» و «موفقیت» میخواهد! در ادامه بسیار موجز نگاهی انتقادی به سخنان انگیزشی و موفقیت و این موارد خواهم داشت.
خودبهینهسازی بهمثابهی چشمبستن بر سیستم
هگل در پدیدارشناسی روح پس از آنکه در باب ارباب و بنده بحث میکند، شروع میکند به تفسیر یک سری از موقعیتهای تاریخی ذیل همین بحث. در بحثاش در دوران یونان باستانِ پس از شکست آتن از اسپارت، به رواقیگری میرسد. او میگوید رواقیگری با بُردن آزادی و سعادت به درون ذهن آدمی و فارغکردن آدمی از جامعه و خصوصاً جامعهی سیاسی در همان ابتدا شکستخورده است. نیک اگر بنگریم سخنان هگل معنایشان این است که رواقیگری راه را از برای بردگی باز میکند و البته که بردگی نیز اگر نتواند راه به جایی بَرَد به رواقیگری سوق داده میشود. حال که شرایط در بیرون از ذهنمان از برای رسیدن به آزادی و سعادت مهیا نیست چه بهتر که به درون ذهنمان برویم و فارغ شویم از آنچه که در بیرون در حال رخدادن است!
به زبان خود هگل:
آزادی در اندیشه فقط اندیشهی محض را برای حقیقت خود-اش دارد، حقیقتی که بدینسان کاری به آنچه در زندگی پیش میآید ندارد؛ بنابراین فقط مفهوم حقیقت است و نه خود حقیقت زنده؛ زیرا ذات چنین حقیقتی فقط اندیشه به طور کلی یا محض صورت است که جدا از بهخودقائمی چیزها به خویشتن خود برگشتهاست. [هگل، پدیدار شناسی جان، برگردان باقر پرهام، تهران، نشر کندوکاو، ذیل فلسفهی رواقی]
نقاشی زیر را ببینید:
این نقاشی یکی از نقاشیهای Ambrogio Lorenzetti از سرینقاشیهای دیواریاش پیرامون حکومتهای خوب و بد است. او در این نقاشیها درصدد است که نشان دهد حکومت خوب و حکومت بد چه تأثیرات خوب و بدی میتوانند بر زندگی مردمانشان بگذارند. نقاشی بالا نقاشیای است که نشاندهندهی حکومت خوب است. خانمی حاکم روی اسب است و مردم هم همه به کاروبارشان مشغول اند. عدهای میرقصند و عدهای میکارند، عدهای تجارت میکنند و خلاصه حال همهشان خوب است. بسیاری از آنان که در فلسفهی سیاسی صاحب اندیشه هستند یا لااقل مطالعاتی دارند تصدیق میکنند که مبانی اندیشه در دولتها و حکومتها تا چه حد بهشکل انضمامی خود را در زندگی روزمرهی مردمان جلوهگر میشود. این اندیشه را ارسطو بهشکل جدی بیان کرد و هگل نیز البته با آن موافق بود.
در دولتهای نئولیبرالیستی، با دایر کردن کلاسها و سمینارهای خودیاری و خودسازی درصدد اند که بار همهچیز را به دوش شهروندان اندازند.
اگر وضع مالیات بد است نه مشکل از دولت یا حکومت بل مشکل از خودِ توست. تو میباید باورهایات را باور کنی و عزمات را هم جزم، تا بتوانی به موفقیت که همان ثروت باشد دست یابی. در حکومتهای نئولیبرالیستی سعادت ذیل ثروت یافت میشود و از این رو مقصودشان از سعادت و موفقیت رسیدن به ثروت است. برای رسیدن به ثروت نیز میباید طوری رفتار کنی که درست باب میل حکومتهای نئولیبرالیستی است. میباید عناصر منفی را از خود بزدایی و در رقابتی که با دیگران راه میاندازی بهترین عملکرد را برای حکومت نئولیبرالیستی داشته باشی و دراین بین خود نیز به ثروت برسی!
خودبهینهسازی بهمثابهی خوشبینیِ مفرط در راستای سقوط آزاد
رضایت صرفاً به آنچه که داریم وابسته نیست بل به توقعاتمان نیز وابسته است. راز این که انسان در قرن بیستویکم با این همه امکانات نسبت به انسان دو هزار سال قبل احساس خوشبختی و رضایت بیشتری ندارد نیز همین است. بسیاری از نظرسنجیهایی که در اروپا و آمریکا و شرق آسیا صورت میگیرند نشان از آن دارند که بشرِ امروز چندان راضیتر از گذشته نیست. این از آن روست که این همه امکاناتی که امروز هستند و سدهها و هزارههای پیشین نبودند، درعینآنکه موجبات راحتی و رفاه را فراهم آوردهاند همهنگام موجبات بالا رفتن توقعات را نیز برآوردهاند. از این رو باوجودیکه دارایی بشر امروز بیشتر از پیش است، توقعات او نیز بیشتر است و ازآنجا که رضایت به نسبت دارایی و توقعات وابسته است، بشرِ امروز راضیتر از بشرِ دیروز نیست.
کسی که در سمینارهای خودبهینهسازی و خودیاری و این موارد شرکت میکند، کسی که کتابهای این قبیل میخواند، کسی که پادکستهایی اینچنین گوش میدهد، کسی که مدام در پی جملات انگیزشی و سخنان انگیزشی و این قبیل چیزهاست، توقعاش از زندگی بالا میرود و بالا رفتن توقعات موجب میشود که فرد نهتنها به زندگیای کمرنج راضی نباشد، بل بهدنبال ثروتی بسیار باشد. اغلب موارد این افراد به این ثروت نمیرسند و از این رو بسیار سرخورده میشوند.
افزون بر این، این جهان آن جهانی که این پادکسترها و برگزارکنندههای سمینارها و امثالهم تعریف میکنند نیست بل جهان ناکامیها و جهان رنجِ بسیار است. درصورتیکه توقعمان را در آن پایین نیاوریم ممکن است این جهانِ خطرناک بسیار خطرناکتر شود. شوپنهاور در کتاب سترگاش – جهان همچون اراده و تصور – این قضیه را بهخوبی توضیح دادهاست:
… خوشبینی نهتنها آموزهای غلط که اصلاً آموزهای زیانبار است، زیرا زندگی را بهعنوان حالتی مطلوب و خوشبختیِ آدمی را بهعنوان غایت و هدف آن نشان میدهد. وقتی که مبدأ عمل این باشد، هر کسی اعتقاد پیدا میکند که مشروعترین حق را برای کسب خوشبختی و لذت دارد؛ و اگر – چنانکه معمولاً رخ میدهد – اینها نصیب وی نشوند خود را در معرض بیعدالتی میبیند و در واقع مسیر هستی خود را گم میکند. [آرتور شوپنهاور، جهان همچون اراده و تصور، برگردان رضا ولییاری، تهران، نشر مرکز، 1393، ص 1022]
خودبهینهسازی در راستای خواستآفرینی و درنتیجه رنجآفرینی
وقتی بهدنبال چیزی هستیم یعنی آن چیز را نداریم، چه اگر داشتیماش دنبالاش نبودیم. نداشتن آن چیز برایمان خوشایند نیست چه اگر بود که درصدد فرارکردن از «نداشتن آن چیز» نبودیم. بهدنبال آن چیز بودن نیز معمولاً – نه همیشه – مشقاتی بسیار دارد. میباید زحماتی بکشیم تا به آن برسیم. پس تا اینجای کار از یک سو میباید تبعاتِ منفیِ نداشتن آن چیز را تحمل کنیم و همهنگام تلاشها و سختیهای رسیدن به آن چیز را. حال فرض کنید که به آن چیز نرسیم، بنابراین باید تلخیای دیگر را تجربهکنیم، تلخی سومی را.
این قضیه برای موفقیت نیز برقرار است. آنها که مدام دم از موفقیت میزنند و خواستِ رسیدن به موفقیت را در ذهن و دل انسانها ایجاد میکنند، ابتدا به آنها گوشزد میکنند که آنها موفق نیستند. این جماعت نیز در ابتدا از اینکه موفق نیستند رنج میبرند. سپس کلی سعی میکنند که موفق شوند. این سعیها عمدتاً با رنج و تلاش همراه اند. افزون بر این رنجهای دوگانه، درصورتیکه آن افراد به موفقیت نرسند، که در اغلب مواقع نمیرسند، رنجی دیگر عایدشان میشود، رنجِ نرسیدنِ به مقصود!
خودبهینهسازی بهمثابهی پشتکردن به تاریخ اندیشه
شککردن، یکی از عوامل و درعینحال محصولات تاریخ اندیشه است. باوجودیکه در ابتدا این «شک» بود که فلسفیدن را موجب شد، بسیاری از فلاسفه از آن فارغ شدند؛ با این حال باز هم در اواخر قرن نوزدهم و در قرن بیستم بر «شک» تأکید شد؛ لیکن این جماعتِ «انگیزهدهنده» با سخنان انگیزشی مدام بر باور کردنِ باورها تأکید دارند، بر اینکه هیچ شکی نمیبایند بر باورهایشان داشته باشند!
باورهاتو باور کن!
خودبهینهسازی در راستای بهرهگرفتن از همنوع
زیستن انسانها در این جهان نمیتواند راضیکنندهی تمامی انسانها باشد، چهآنکه خواست تمامیِ انسانها عمدتاً در تضاد با یکدیگر قرار میگیرد؛ اما اغلب آنها که انسانها را به موفقیت سوق میدهد گاه صراحتاً و گاه تلویحاً از آنها میخواهند که از سایر انسانها استفادهی ابزاری کنند. آنها درصدد اند که این جماعتی که به آنها سخنان انگیزشی یا جملات انگیزشی یاد میدهند را ترغیب کنند که به «خود» اهمیتی ویژه دهند و «دیگری» را تا آنجا بپذیرند که به کار هدف آنها بیاید! اصلاً ذات لیبرالیسم و خصوصاً نئولیبرالیسم همین است.
این همه تبلیغاتی که برای تحصیلِ درآمد بیشتر صورت میگیرند، فرضشان گولزدن انسانهای دیگر است؛ فرضشان این است که دیگران را ابزاری برای موفقیت و ثروت خود سازند.
- بیشتر بخوانید: چگونه در برابر تبلیغات از شعور خود دفاع کنیم؟
سخن پایانی
نمیخواستم طولانی بنویسم، وگرنه بسیار بهتر میشد نوشت و استدلال کرد. نکتهی جالبی که در پایان به آن باید اشاره کنم این است که حدود یک سال و نیم پیش از طریق فرم تماس با ما، یکی با ما تماس گرفت و خواستار معرفی بهترین کتابها برای خودشناسی بود. من چند کتاب فلسفی که فکر میکردم ممکن است با موضوع موردنظر او مرتبط باشند برای او معرفی کردم، اما باز پیام داد که کتاب خودشناسی میخواهد و نه کتاب فلسفی. ندانستم مقصود-اش از کتاب خودشناسی چیست. تا اینکه جستوجو کردم و دیدم بله که چه دنیایی برای خود ساختهاند این افراد.
هماکنون در اینستاگرام افراد زیادی مشغول انگیزهدادن به انسانها اند و همزمان دارند جیبشان را میزنند. این افراد – چنانکه در ابتدای این متن گفتم – همه از همکاران آمریکاییشان تقلید میکنند. اما افسوس که بسیاری از انسانها و کاربران شبکههای اجتماعی فریبشان را میخورند و بیش از آنکه خود را موفقیت و ثروت برسند، آنها را ثروتمند میسازند.
- همچنین بخوانید: سهیل سنگرزاده و راز شهرت و موفقیتاش در اینستاگرام