کوبیسم چیست؟ | راهنمای سبک نقاشی کوبیسم
کوبیسم (Cubism) یا حجمگرایی یکی از معروفترین و تأثیرگذارترین جنبشهای هنری در هنر مدرن است. کوبیسم بهعنوان یک جنبش هنری آوانگارد در زمان شکلگیریاش، در حدود یک قرن پیش، توانست با ایجاد تغییرات بنیادی در نقاشی، و در پی آن سایر هنرها، راه را برای جنبشهای بعدی باز کند. برای بیشتر ما کوبیسم تداعیگر آثار نقاشی پابلو پیکاسو (Pablo Picasso) است و شاید برای بسیاری از افرادی که با این سبک شگفتانگیز آشنایی ندارند، معادل مجموعهای از خطوط، بهسبک نقاشیهای کودکان باشد که ارزش قرارگرفتن در جایگاهی که برایشان قائلاند را ندارند. این درحالیست که کوبیسم نهتنها یک سبک هنری که شیوهای نو در نگرش به جهان است و آشنایی مختصری با آن کافیست تا به ارزش آثاری که در قالب کوبیسم ارائه شدهاند پی ببریم.
در این نوشتار نگاهی به سبک نقاشی کوبیسم خواهم داشت و ضمن معرفی این سبک و ویژگیهای آن نگاهی به چند نمونه از آثار نقاشی کوبیستی خواهم داشت.
کوبیسم چیست؟
کوبیسم اگرچه اصطلاحیست که برای اولین بار برای آثار نقاشی ژرژ براک (Georges Braque) و پابلو پیکاسو و بعدها سایر هنرمندانی که بهسبک آنها دست به آفرینش اثر هنری زدند استفاده شد، محدود به هنر نمیشود.
هنرمندان کوبیست تلاش میکنند سوژه را تا جای امکان ساده کنند تا بتوانند با بررسی تمامی اجزای آن پی به واقعیت و ماهیتاش ببرند. درنهایت هنرمند کوبیست سعی میکند دریافت خود از ماهیت سوژه را بهشکلی تصویر کند که تمامی جوانب آن در یک نگاه دیده شود.
بهتعبیری در کوبیسم هنرمند تلاش میکند ادراک (conception)، یا آنچه را که شناخته، تصویر کند و نه دریافت (perception)، یا آنچه را که دیده. بههمینعلت است که بعد از بررسی سوژه از زوایای گوناگون، در زمانهای متفاوت و در شرایط نوری مختلف، ادراک خود از آن را بهشکلی تصویر میکند که بهصورت یک تصویر جامع و فراگیر مقابل چشمان مخاطب قرار گیرد و بتواند آن ادراک را به او هم انتقال دهد.
بهبیاندیگر در کوبیسم هدف این نیست که سوژه را در یک لحظه از زمان و در یک نورپردازی واحد، درست مثل گرفتن عکس از سوژه، نشان دهیم. این شیوهی نقاشیکردن، یعنی نقاشی رئالیستی، همانطور که در نوشتار مربوط به معرفی «بهترین نقاشیهای امپرسیونیسم» گفتم، با اختراع دوربین عکاسی بهتدریج محبوبیت خود را از دست داد و بهتدریج هنرمندان و بهویژه نقاشان، بهفکر پیداکردن روشهایی نو برای تصویر و انتقال احساساتشان افتادند.
همین رویکرد باعث تغییر مفهوم سنتی از پرسپکتیو در کوبیسم شد، چرا که کوبیستها نمیتوانستند با پرسپکتیو سنتی تمامی ابعاد سوژه را تصویر کنند و از سویی اصلاً قصد استفاده از آن پرسپکتیو را هم بهعلت فریبندهبودناش نداشتند. در این باره در ادامه بیشتر توضیح خواهم داد.
تاریخچهی کوبیسم
1- مبدع کوبیسم
بسیاری پابلو پیکاسو را بنیانگذار کوبیسم میدانند، اما بسیاری دیگر براینباورند که پیکاسو و ژرژ براک هر دو با اشتراک نظرات و تجربههای خود توانستهاند این سبک نقاشی را ابداع کنند. حقیقت این است که براک بعد از چند بار حضور در استودیوی سزان (cezanne) و آشنایی با سبک نقاشی منحصربهفردش در سال 1908 به استودیوی پیکاسو رفت، با او آشنا شد و این دوستی و آشنایی سرآغاز شکلگیری یکی از مهمترین جنبشهای هنر معاصر و بهزعم بسیاری از منتقدان اولین جنبش هنر انتزاعی شد.
درواقع حتی اگر بتوانیم پیکاسو را مبدع کوبیسم بدانیم، نمیتوانیم تأثیر بسیار زیاد براک بهطور مستقیم و سزان بهطور غیرمستقیم بر شکلگیری این جنبش را نادیده بگیریم. همکاری و دوستی پیکاسو و براک بین سالهای 1908 تا 1914 آنقدر عمیق و درهمتنیده بوده که حتی متخصصان هم در تشخیص آثار بعضی از آثار مربوط به آن دوران این دو بهاشتباه میافتند.
پیکاسو در تعریف فاکتورهای اصلی کوبیسم تحتتأثیر چند عامل بوده که کارهای پل سزان از یک سو و مجسمهها و صورتکهای قبیلهای آفریقایی از سوی دیگر از همه مهمتر بودهاند. این سزان بود که با کنارگذاشتن بُعد، روی به نقاشی دوبعدی سوژهها آورد و بعد از قرنها دست از تلاش برای بُعدنمایی برداشت. از طرفی این صورتکهای آفریقایی بودند که درنهایت سادگی و بهقول پیکاسو تنها با دو چشم، یک دماغ و یک دهان روی یک سر میتوانستند احساس را انتقال دهند.
2- اصطلاح کوبیسم
اصطلاح کوبیسم برای اولین بار در حدود سال 1907 توسط منتقد هنری فرانسوی لوئیس واکسل (Louis Vauxcelles) بهکاربرده شد. هم او بود که پیشتر ضمن نوشتن انتقاداتی بر آثار هنرمندان فرانسوی در حدود سال 1905 و بعد از برگزاری نمایشگاهی در سالن مشهور پاییز در پاریس به آنها لقب فو (fauves)، بهمعنی وحشی، را دارد و باعث شد جنبششان بهنام فوویسم شناخته شود.
واکسل با دیدن نقاشیهای براک پی برد که آنها فرم را بهشکلی انتزاعی کردهاند که گویی نقاشی مجموعهای از مکعبهای چیدهشده کنار هم است و بههمینخاطر به آنها لقب کوبیسم را دارد. واکسل این لقب را بعد از دیدن آثار براک که در سال 1908 در گالری دانیل هنری کانویلر (Daniel-Henry Kahnweiler) برگزار شد، بر این سبک گذاشت. بعدها کوبیستها بر همین اساس به دو دستهی کوبیستهای کانویلر و کوبیستهای سالن، که در ادامه بیشتر دربارهی آنها توضیح خواهم داد، تقسیم شدند.
3- کوبیسم تحلیلی و کوبیسم ترکیبی
معمولاً در بررسی تاریخچهی کوبیسم آن را به دو و گاهی به سه دوره تقسیم میکنند. آنان که کوبیسم را به دو دوره تقسیم میکنند آن را بین دو بازهی زمانی 1910 تا 1912 و 1912 تا 1919 تحت عناوین کوبیسم تحلیلی (Analytic Cubism) و کوبیسم ترکیبی (Synthetic Cubism) بررسی میکنند. ویژگیهای اصلی کوبیسم تحلیلی، که آن را کوبیسم هرمتیک (hermetic) هم مینامند، غیرقابلتشخیصبودن اشیای تصویرشده، استفاده از رنگهای محدود و نقاشی از طبیعت بیجان و ویژگیهای اصلی کوبیسم ترکیبی نزدیکترشدن فرمها به واقعیت، استفادهی بیشتر از رنگها و استفاده از تکنیک کلاژ هستند.
با این تعاریف بهسادگی میتوان با نگاه به نقاشیهای دو کوبیست سرشناس، یعنی پابلو پیکاسو و ژرژ براک، بین نقاشیهای دورهی اول و دومشان تمایز قائل شد. مثلاً در نقاشیهای کوبیستی پیکاسو تا اواخر سال 1912 و اوایل سال 1913 بیشتر شاهد استفاده از رنگهای خنثی هستیم و نقاشیهای آن دوران او نسبت به نقاشیهای کوبیستی سالهای بعد، در ظاهر، انتزاعیترند. برای نمونه دو نقاشی کوبیستی زیر از پیکاسو را با هم مقایسه کنید. نقاشی اول بخشی از تابلویی با نام پرترهی آمبرویس ولارد (Portrait de Ambroise Vollard) مربوط به سال 1910 و دورهی کوبیسم تحلیلی و نقاشی دوم با نام بطری، لیوان، گیتار و روزنامه (Bottle of Vieux Marc, Glass, Guitar and Newspaper) مربوط به دورهی کوبیسم ترکیبی و سال 1913 است.
اما از دیدگاهی دیگر داگلاس کوپر (Douglas Cooper)، موخر هنری و مجموعهدار، کوبیسم را به سه دوره یا فاز تقسیم میکند. فاز اول یا کوبیسم اولیه که بین سال 1906 تا 1908 در استودیوهای پیکاسو و براک شکل گرفت و توسعه پیدا کرد، فاز دوم یا کوبیسم عالی مربوط به سالهای 1909 تا 1914 که وجه تمایز آن اضافهشدن خوان گریس (Juan Gris) به جمع پیکاسو و براک است و فاز سوم یا کوبیسم متأخر که کوپر آن را یک جنبش هنری آوانگارد تلقی میکند.
کوبیستها برای اولین بار بهعنوان یک گروه واحد در سال 1911 در پاریس نمایشگاه برگزار کردند. این نمایشگاه که در گالری Salle 41 پاریس دایر شد، بهغیراز پیکاسو و براک شامل آثار هنرمندانی مثل روبر دولونه (Robert Delaunay)، آلبر گلز (Albert Gleizes)، ژان متزینگر (Jean Metzinger) و فرنان لژه (Fernand Léger) هم بود. نقاشهای اخیر بعدها بهعنوان کوبیستهای سالن شناخته، و با بعضی وجوه تمایز از کوبیستهای کانویلر تشخیص داده شدند. در ادامه بیشتر به تفاوتهای این دو گروه میپردازم.
همانطورکه اشاره کردم کوبیسم از تأثیرگذارترین جنبشهای هنری بود و بعدها باعث شکلگیری جنبشهای هنری دیگری مثل کوبو – فوتوریسم یا آیندهنگری حجمی (Cubo-Futurism)، ارفیسم (Orphism)، هنر انتزاعی (abstract art) و نابگرایی یا پوریسم متأخر (later Purism) شد.
4- تفاوت کوبیستهای سالن با پیکاسو و براک
همانطورکه اشاره کردیم کوبیستها از یک نظر به دو گروه کوبیستهای سالن و کوبیستهای کانویلر، که عمدتاً شامل پیکاسو و براک است، دستهبندی میشوند. کوبیستهای سالن از این رو به این نام خوانده میشوند که در نمایشگاههای سالانهی عمومی پاریس که به Salons شهرت داشتند شرکت میکردند، ایندرحالیست که پیکاسو و براک قراردادی انحصاری با فروشندهی آثارشان یعنی دانیل هنری کانویلر داشتند و نقاشیهایشان را در گالری خصوصی او بهنمایش میگذاشتند.
یکی از مهمترین تمایز این دو گروه از کوبیستها در ابعاد تابلوهای آنها بود. کوبیستهای سالن بهطورکلی تابلوهای بزرگتری نسبت به پیکاسو و براک انتخاب میکردند.
تفاوت دیگر کوبیستهای سالن با پیکاسو و براک در انتخاب سوژههای نقاشی بود. پیکاسو و براک بیشتر به نقاشی از طبیعت بیجان و پرترههای تکی میپرداختند و بهطورکلی تابلوهایشان سوژههای شلوغی نداشتند، اما کوبیستهای سالن روی به ترکیببندیهای شلوغ و مناظر شهری وسیع آوردند.
کوبیستهای سالن علاقهی بیشتری به بحث با ادبیان، روزنامهنگاران، فیلسوفان و بهطورکلی روشنفکران آن زمان در فرانسه داشتند و همچنین با نوشتن کتابها و مقالههایی به تشریح مبانی تئوریک کوبیسم پرداختند و ارتباط سبکشان را با فلسفه، فیزیک، هندسه و حوزههای دیگر بررسی کردند.
5- فرم در کوبیسم
یکی از اصول مشترک کوبیسم در نقاشی، سادهکردن فرم تاجایامکان و تقلیل به اشکال سادهی هندسی است. کوبیستها براینباور بودند که میتوان سوژهی نقاشی را به اشکال سادهی هندسی مثل دایره، مربع، مثلث و مکعب تبدیل کرد و درعینحال همچنان از عهدهی نمایش ماهیت آنها، آنگونه که هنرمند میخواهد، برآمد.
سادهسازی در کوبیسم در ابتدا آنقدر بود که آنها حتی استفاده از رنگ را هم بسیار محدود و، تلاش کردند با استفاده از حداقل رنگها مفهوم خود را برسانند. آنها علاوهبراین سعی کردند تا میشد از سایهزدن در نقاشی جلوگیری کنند و بهجای ایجاد تصاویری سهبعدی، نقاشیهای دوبعدی خلق کنند که در آنها خط، فرم و رنگ حرف اول را میزدند و در آنها، خلاف گذشته، خبری از حجم نبود. اصطلاح کوبیسم هم بیشتر به فرم این سبک نقاشی اشاره دارد و بنابرنظر بسیاری کارشناسان آنطور که باید گویای ماهیت آن نیست.
6- پرسپکتیو در کوبیسم
از دوران رنسانس و حتی پیش از آن دغدغهی بسیاری از نقاشان این بود که بتوانند روی صفحه یا بوم دو بعدی بهشکلی نقاشی کنند که بیننده با نگاهکردن به آن، سوژه را بهصورت سهبعدی و با توهم حجم ببیند. برای ایجاد توهم حجم از تکنیکهای مختلفی مثل پرسپکتیو، تغییر نور و وضوح در سطوح مختلف تصویر استفاده میشود. هنوز هم که هنوز است بینندههای عام زیبایی یک نقاشی را به همان قدرتاش در ایجاد توهم بُعد و شباهتاش به واقعیت میدانند.
کوبیستها اما، مثل بسیاری از هنرمندان قبل از خود، دیگر بهدنبال بازنمایی دقیق سوژه و واقعگرایی محض نبودند. آنها ایجاد چنین احساسی از حجم را نوعی فریب میدانستند. بهعنوانمثال ژاک ریویر (Jacques Rivière) دربارهی ترسیم دو خط راهآهن بهشیوهی پرسپکتیو سنتی میگوید که در این شیوه خطوط آهن در نقاشی درنهایت به هم میرسند و این درحالیست که درواقع خطوط آهن هرگز همدیگر را قطع نمیکنند.
بهعنوان نمونهای دیگر همهی نقاشها میدانند که برای نقاشی یک لیوان با مقطع دایره، از زاویهی مقابل، باید مقطع آن را بهشکل بیضی ترسیم کنند، درحالیکه این تنها برای تصویر رئالیستی لیوان است. بهعبارت دیگر نقاش عامدانه مخاطب را فریب میدهد تا در او احساسی از طبیعیبودن سوژه را زنده کند، درحالیکه به باور کوبیستها میتوان با شکستن سوژه، اینجا لیوان، آن را از زوایای مختلف نشان داد و مثلاً مقطع آن را به همان شکل دایره نقاشی کرد.
بهطورکلی کوبیستها اعتقاد داشتند که بوم یک سطح دوبعدی است و باید دوبعدی باقی بماند و نباید با استفاده از تکنیکهای بعدنمایی بیننده را فریفت.
آنها براینباور بودند که با این شیوهی نقاشی نمیتوانند برداشتشان از سوژه را آنطور که خود میخواهند به مخاطب انتقال دهند. بههمینعلت بود که سعی کردند سوژه را به اجزای بسیار کوچک بشکنند و با بررسی جزءبهجزء آن، سوژه را بهشکلی نقاشی کنند که ماهیت آن بر مخاطب آشکار شود. آنها بهجای استفاده از مفهوم سنتی پرسپکتیو، زوایای مختلف سوژه را بهشکلی در کنار هم قرار دادند که اگرچه در دید اول دوبعدی بهنظر میآمد، میتوانست زوایای مختلفِ آشکار و پنهان سوژه را در آن بهصورت همزمان دید.
از سوی دیگر، همانطور که اشاره کردم، کوبیستها نمیتوانستند با بهکارگیری پرسپکتیو سنتی به مقصودشان در نشاندادن تمامی زوایای سوژه، در شرایط نوری مختلف، دست یابند. درنتیجه آنها قسمتهای مختلف سوژه را از زوایای مختلف در کنار هم نقاشی کردند تا بتوانند آن را بهطور کامل و دقیق به مخاطب بشناسانند.
بهعنوان مثال در نقاشی زیر که اثر ژرژ براک و مربوط به سالهای 1909 تا 1910 است، نقاش با شکستن ویولون و نقاشیِ قسمتهای مختلف آن، از زاویههای مختلف، سوژه را با دید و سبک جدید تصویر کرده است. با مقایسهی این نقاشی و دو تصویر از یک ویولن از دو زاویهی روبرو و کنار، میتوانیم به موفقیت نقاش در معرفی بهتر این ساز در نقاشی پی ببریم.
در نگاه اول بهنظر میرسد که براک ویولن را از روبرو نقاشی کرده، اما با کمی دقت درمییابیم که او قسمت مارپیچ بالای ویولون و دو تا از گوشیهایاش را از زاویهی بغل کشیده است. همانطورکه در عکس روبرو از ویولن میبینید، با نگاهکردن از روبرو به این قسمت از ویولن چیز خاصی از جزئیات آن دستگیرمان نمیشود، درحالیکه با نگاهکردن از بغل بهتر میتوانیم با شکل و چگونگی قسمت مارپیچی ویولن آشنا شویم.
بهعنوان مثال دیگر، خرک ویولن نه از روبرو و نه از بغل بهخوبی شناخته نمیشود، اما با نگاهکردن به آن از پایین بهخوبی شکل آن را درمییابیم؛ درست زاویهای که براک برای کشیدن خرک ویولون انتخاب کرده است.
در قسمت بالا و چپ ویولن براک یک ظرف را نقاشی کرده و همانطورکه اشاره کردم برای نقاشی دهانهی آن بهجای استفاده از فرم بیضی، کاری که در نقاشی کلاسیک انجام میشود، فرم واقعی ظرف انتخاب شده است. یعنی براک دهانهی ظرف را بهشکلی کشیده که گویی از بالا به آن نگاه کرده است.
7- نگاهی به چند نمونه از تابلوی کوبیستی
تابلوی زیر یکی از آثار خوان گریس و مربوط به سال 1915 است. این تابلو «Fantômas» نام دارد، در دورهی کوبیسم ترکیبی کشیده شده و اکنون در گالری ملی هنر در واشنگتن نگهداری میشود.
دو تابلوی زیر آثار روبر دولونه، نقاشی هستند که به سبکهای کوبیسم، اکسپرسیونیسم و ارفیسم نقاشی کشیده است. این دو نقاشی در سبک کوبیسماند و سمت راستی «برج ایفل» (1911) و سمت چپی «شهر» (1911) نام دارند.
نقاشی زیر با نام «شهر» اثر فرنان لژه و مربوط به سال 1919 است.
تصویر زیر با نام «بازیکنان فوتبال» بخشی اثر آلبر گلز و مربوط به سالهای 1912-1913 است.
تصویر زیر بخشی از تابلویی از ژان متزینگر با نام «مرد و پیپ» و مربوط به سال 1913 است.
تابلوی زیر یکی از تابلوهای مشهور دوره ترکیبی پیکاسو با نام «طبیعت بیجان با کمپوت و شیشه» است و در سالهای 1914 تا 1915 کشیده شده است.
سخن آخر
در این نوشتار به مرور مختصری بر سبک نقاشی کوبیسم داشتم. برای آشنایی بیشتر با این سبک نقاشی میتوانید به نوشتار «10 تا از بهترین نقاشیهای پیکاسو» مراجعه کنید.