چرا ونگوگ گوشش را برید؟
آنهایی که نامشان با هنر عجین است، کم حاشیه پیرامون زندگیشان نبودهاست. در میان هنرمندان اما نقاشها حاشیههای بیشتری دارند. واقعاً هر چه در طی تاریخ بگردید، میبینید که کمتر نقاشی وجود دارد که زندگیاش حواشی پرسروصدا نداشتهاست. ونگوگ از نقاشان بزرگ تاریخ است و او نیز همچون بسیاری از نقاشان زندگیاش فرازونشیبها داشته و ماجراهای عجیب در آن رخ دادهاست. بریدن گوش ونگوگ یکی از همین ماجراها است. بحثهای زیادی پیرامون این که چرا ونگوگ گوشش را برید در گرفته و مقالات و کتابهای زیادی در این راستا نگاشته شدهاند. میخواهیم در ادامه مروری مختصر بر کلیتِ بحثهایی که در مورد علت بریدن گوش ونگوگ صورت گرفتهاند داشتهباشیم.
چرا ونگوگ گوشش را برید ؟
در اینکه گوش ونگوگ بریده شده تردیدی وجود ندارد و همه بر این واقعه صحه گذاشتهاند، حتی نامهی دکتری که ونگوگ را بعد از بریدن گوش به نزد او بردند وجود دارند. دوم اینکه تقریباً قطعی است که در تاریخ 23 دسامبر سال 1888 گوش ونگوگ بریده شده و این هم تا حد زیادی قطعی است که باوجودیکه در آن دوران ونگوگ و پل گوگن با هم زندگی میکردند، درست همان شبی که گوش ونگوگ بریده شده گوگن پیش ونگوگ نخوابیده و شب را در هتل سر کردهاست.
فارغ از مقدمه، چنانکه در بالا اشاره کردم، بحثهای متعددی در باب اینکه چرا ونگوگ گوشش را برید صورت گرفتهاند، ولیکن نتیجهای قطعی حاصل نشدهاست. میخواهیم مروری بر روایتهای شاخص پیرامون این ماجرا داشتهباشیم:
1- تنبیهِ از پس گناه
فوریهی سال 1888 بود که ونگوگ به «آرل» رفت تا فضایی بهتر – پُرنورتَر – برای نقاشیکشیدن داشتهباشد. او در آرل خانهای کوچک کرایه کرد، خانهای که اتفاقاً نقاشیاش را هم کشیده و با نام «خانهی زرد» نزد اهالی هنر معروف است. مدتی بعد پل گوگن، که آن زمان شهرتی بیشتر از ونگوگ داشتهاست، به درخواست تئو – برادر وینسنت ونگوگ – همخانهی وینسنت در خانهی زرد میشود، دقیقاً بهتاریخ 23 اکتبر و دقیقاً 2 ماه قبل از بریدهشدن گوش ونگوگ.
روزهای نخست همخانهبودنِ این دو نابغهی نقاشی بسیار خوب گذشتهاست و آن دو با هم نقاشی کشیدهاند، غذا خوردهاند، قدم زدهاند و خلاصه آنکه زندگیشان مشترک بودهاست. رفتهرفته اما – بر طبق شواهد – گوگن افکار خود را جدا از ونگوگ دیده و متوجه شده که نمیتواند با این نقاش زندگی کند. گوگن اتفاقاً در همین دوران به یکی از دوستان نقاشاش نامه نوشته و گفتهاست «فعلاً اینجا هستم، اما هر لحظه آمادهی رفتن ام». موعد رفتن گوگن فرا رسیده و این موعد دقیقاً 23 دسامبر 1888 بودهاست. وقتی گوگن به ونگوگ گفته که قصد ترک او را دارد، انگار که ضربهای بزرگ به ونگوگ زدهاست. ونگوگ نتوانسته این ماجرا را هضم کند و زمانی که بعد از شام گوگن خانهی زرد را ترک کرده که در تاریکی قدم بزند، وینسنت با تیغی در دست پشت سر او راه افتادهاست. در این بین، گوگن صدای پای وینسنت را شنیده و برگشته و وینسنت را با تیغی در دست دیدهاست.
وینسنت از شرم سر پایین انداخته و خیلی سریع به خانه بازگشتهاست. اینکه بعد از این واقعه و در آن شب چه اتفاقی افتاده دقیقاً مشخص نیست، اما عدهای بر این باور هستند که وقتی که وینسنت به خانه بازگشته – در حدود ساعت 10 شب – تیغ را برداشته و گوش خود را بریدهاست. او سپس گوشاش را برداشته و به maison de tolerance رفتهاست، فاحشهخانهای که در نزدیکی همان خانهی زرد قرار داشتهاست. میگویند ونگوگ وارد شده و گوشاش را به دست زنی به نام راشل [Rachel] داده و به او گفتهاست که «این را همیشه نگه دار».
در این زمان، گوگن در هتلی اقامت کرده و در همانجا خوابیده است. فردا وقتی گوگن از هتل خارج شده و به سمت خانهی زرد آمده پلیس را جلوی خانه دیده و نزدیک که شده ابتدا فکر کرده که ونگوگ خودکشی کردهاست، اما پس از آن دیده که خودکشیای در کار نیست و وینسنت گوشاش را بریدهاست و بعد او را به بیمارستان بردهاند.
عدهای میگویند ونگوگ خود را تنبیه کردهاست. ونگوگ کسی بوده که در طی 2 ماه زندگی با گوگن فهمیده که با او زندگی طعمی بهتر دارد و رنگاش زندهتر از قبل است. او فهمیده که بعد از مدتها زندگی بیروح، در طی این مدت با گوگن زندگی بهتری داشته و حتی حس نقاشیکشیدن در او متفاوت بوده، اما او – وینسنت ونگوگ – خود با دست خود کاری کرده که گوگن از پیش او برود و از همین رو درصدد برآمده که برای تنبیه گوش خود را بِبُرد.
عدهای گفتهاند اینکه ونگوگ برای تنبیه خود-اش تصمیم به بریدن گوش کرده ناشی از افکار مذهبیاش بودهاست. او این داستان را در ذهن داشته که پیتر پس از خیانت یهودا به مسیح گوش یک سرباز رومی را بریدهاست.
اینکه آیا واقعاً ونگوگ با بریدن گوشش قصد تنبیه خود را داشته یا نه قطعی نیست اما یکی از روایتهاست.
2- خودآزاریِ از پسِ خودخواهی
بریدن گوش نوعی خودآزاری محسوب میشود، اما روایت دوم از اینکه چرا ونگوگ گوشش را برید میگوید که این خودآزاری در واقع ناشی از خودخواهی بیش از حد بودهاست. یکی از ونگوگشناسان معاصر، مارتین بیلی، در کتابی که چند وقتی است چاپ کرده ادعا کردهاست که بریدن گوش ونگوگ بهدستِ خود-اش درست است، اما علت آن نه علاقهی ونگوگ به گوگن و ترک خانهی ونگوگ توسط گوگن بلکه ترس ونگوگ از قطعشدن حمایتهای برادر-اش بودهاست.
احتمالاً میدانید که تئو برادر ونگوگ در آن زمان حامی اصلی ونگوگ بوده و اتفاقاً امروز نامههای ونگوگ به تئو منابعی عالی برای زندگی ونگوگ محسوب میشوند. بیلی در کتاباش ادعا میکند که همان شب 23 دسامبر، تئو برای برادراناش از جمله وینسنت نامه فرستاده و در مورد ازدواج صحبت کردهاست. او به مادر نامه نوشته و از او اجازه خواسته و سپس برای برادراناش نامه ارسال کرده و بهنوعی به آنها اعلام کرده که بهزودی ازدواج خواهد کرد.
دراینبین، وینسنت بیش از آنکه از ازدواج برادر-اش خوشحال شود، درگیر هراس شدهاست، هراس از اینکه مبادا با ازدواج تئو حمایتهای او هم قطع شوند و سر ونگوگ بیکلاه بماند. البته ترس ونگوگ فقط برای قطعشدن حمایتهای مالی نبوده بلکه او بیمِ آن داشته که ازدواج تئو رابطهی ناب و صمیمی این دو برادر را خراب کند.
3- گوش ونگوگ و پیمان سکوت
روایتی دیگر در مورد اینکه چرا ونگوگ گوشش را برید وجود دارد که عمر آن زیاد است، اما در سالهای اخیر بیشتر روی آن تأکید میشود. در این روایت باز هم گوگن حضور دارد و اتفاقاً نقش اول ماجرا خود اوست.
سال 2008 کتابی با عنوان «گوش ونگوگ، پل گوگن و پیمان سکوت» منتشر شد. این کتاب را دو کارشناس هنر با نامهای ویلدگانز و کافمن منتشر کردند. آنها در این کتاب با آوردن شواهد مختلف استدلال کردند که ونگوگ گوش خود را نبریده بلکه این کار را گوگن انجام دادهاست.
آنها طبق معمول نوشتهاند که 2 ماه قبل از آنکه گوش ونگوگ بریده شود، یعنی در 23 اکتبر سال 1888، گوگن با ونگوگ همخانه شده و این کار البته بهخاطر اصرار تئو به پُل گوگن بودهاست. روزهای نخست زندگیشان بد نبوده، اما رفتهرفته به کشاکش رسیدهاند و یک روز که درگیریشان بسیار شدت گرفته، گوگن چاقو درآورده و گوش چپ ونگوگ را بریدهاست. بعد از این حرکتِ گوگن، ونگوگ گوش را به نزد راشل بُرده و گوگن هم به خانه نرفته بلکه به هتل رفته و آنجا خوابیدهاست.
فردای این ماجرا که گوگن به خانهی زرد رفته دیدهاست که پلیسها جلوی خانه هستند. به خانه رفته و ونگوگ را در ملحفهای خونین دیدهاست. گوگن را برای بازجویی بردهاند اما او گفته که خودِ ونگوگ احتمالاً گوشاش را بریده و جالب آنکه خود ون گوگ هم تأیید کردهاست.
اما اگر گوگن گوش ونگوگ را بریده، چرا خود ونگوگ تأیید کرده، یعنی تا این اندازه از گوگن میترسیدهاست؟ به عقیدهی نویسندگان آن کتاب، آن دو نقاش از جمله کسانی بودند که در آن دوران خوششان نمیآمده که با پلیس همکاری کنند. آنها توافق کردهاند که بریدن گوش را بهپای خود ونگوگ تمام کنند تا مشکلی برای گوگن ایجاد نشود. اینکه چرا ونگوگ راضی به این کار شده هم ناشی از میلنداشتن برای همکاری با پلیس بوده و هم اینکه یا از گوگن میترسیده یا رگِ غیرت دوستیاش باد کردهاست.
البته ونگوگ پاسخ مثبتی از حرکت دوستانهاش دریافت نکرده، چراکه بعد از این ماجرا گوگن به همه از جمله تئو گفته که ونگوگ مجنون است و به همین خاطر گوشش را بریدهاست.
4- گوش بهمثابهی هدیه
روایت دیگری وجود دارد که بر طبق آن اگر ونگوگ بعد از بریدن گوش به سمت راست در فاحشهخانه رفته، بهخاطر این بوده که از قبل به راشل قول داده هدیهای بزرگ به او خواهد داد. اما ونگوگ پولی نداشت که هدیهای بزرگ بخرد و ازاینرو گوش خود را برید. البته این روایت از همهی روایتهای بالا کمتر منطقی است.
سخن پایانی
جالب است که در بسیاری از وبسایتهای خارجی و حتی چندین کتاب این بحث وجود داشته که آیا گوش ونگوگ بهطور کامل بریده شده یا صرفاً بخشی از آن!
حتی نامهی دکتری که ونگوگ را معالجه کرده دستبهدست شده تا به نتیجهای برای این پرسش برسند!
همچنین بخوانید: بهترین نقاشیهای ونگوگ