رافائل سانتسیو، به ایتالیایی Raffaello Sanzio، از بزرگترین هنرمندان تاریخ است و علیرغم عمر کوتاهاش، آثاری آنچنان ارزشمند آفریده که نظیرشان نیامده و بهاحتمال قریببهیقین پس از این هم نخواهد آمد. بسیاری از آثار رافائل، بهویژه آثار متأخری مثل مدرسهی آتن یا حتی شمایلنگاریهای «مدوناها» آثاری اند که مثل سایر نقاشیهای رنسانس با مضمون مذهب، اما با بازگشت به سنت یونان و روم باستان و زمینیکردن این مضامین و با تأکید بر اومانیسم نقش شدهاند و استادانه مذهب را از امری قدسی و دورازدسترس بشر، به میان بشر آوردهاند و جانی تازه و کالبدی نو به آن بخشیدهاند. در ادامه، ضمن مرور زندگینامهی رافائل، با جزئیات بیشتری به این موضوعات خواهیم پرداخت و با بهترین نقاشیهای رافائل که البته از بهترین نقاشیهای سبک رنسانس و حتی از بهترین و معروفترین نقاشیهای جهان اند، آشنا خواهیم شد.
نگاهی به بیوگرافی رافائل و آثار مهم و معروفاش
رافائل در 6 آپریل سال 1483 در شهر اوربینو (Urbino) ایتالیا زاده شد. او پسر جیووانی سانتی (Giovanni Santi) و ماگیا باتیستا سیارلا (Magia di Battista Ciarla)، که در سال 1491 یعنی زمانی که رافائل فقط 8 سال داشت درگذشت، است.
پدر رافائل گرچه مهارتی همتراز پسرش نداشت، هنرمند درباری بوده و دستی در هنر نقاشی و فرهنگ بهطورکلی داشته و بهویژه روابطی با دربار، جریان هنری شهرش و سرشناسان آن داشتهاست؛ شهری که تحت حکومت پادشاهی، هنردوست بوده و در آن زمان به یکی از مراکز فرهنگی ایتالیا تبدیل شده بود. از همین رو بود که پدر توانست رافائل را از همان اوان کودکی، ولو بهشکلی ابتدایی، با نقاشی و فلسفهی غالب آن زمان، یعنی جریان رنسانس، آشنا کند و تحت جو هنرمندپرور آن زمان، زمینه را برای گامنهادن در مسیری که تا آخر عمر پیش گرفت فراهم سازد. البته ظاهراً رافائل علاوه بر پدرش، از آموزشهای افراد دیگری مثل تیموتئو ویتی (Timoteo Viti) که خود او هم نقاش دربار اوربینو بوده بهره گرفتهاست.
جیووانی سانتی که بعد از مرگ همسرش بار دیگر ازدواج کرده بود، در سال 1494 یعنی زمانی که رافائل یازدهسال داشت، درگذشت و پس از آن رافائل تحت سرپرستی یکی از بستگاناش به نام بارتولومئو (Bartolomeo) که یک کشیش بود قرار گرفت؛ در حالیکه تا پیش از شروع زندگی مستقل، با نامادریاش، که رابطهی چندان خوبی با او نداشت و حتی درگیر دعوی قضایی با رافائل شده بود، زندگی کرد.
یکی از مهمترین عواملی که باعث شهرت رافائل از زمان حیات خودش تا کنون شده، این است که او توانست خیلی زود و زمانی که تنها حدود 17 سال داشت به درجهی استادی برسد و نقاشیهای همتراز نقاشان بزرگ خلق کند. او آموزش نقاشی را، صرفنظر از آموزشهای پدرش، در کارگاه استادی بهنام پروژینو (Perugino) شروع کرد، زمانی که تقریباً 12 سال داشت، و ظرف مدت 5 سال آنقدر پیشرفت کرد که در دسامبر سال 1500 بهعنوان یک استاد در نقاشی دیوار محراب بارونچی (Baronci altarpiece) کلسیای سنت نیکلاس تولنتینو (Saint Nicholas of Tolentino) همکاری کرد؛ اثری که بهعنوان اولین اثر مستندشدهی رافائل شناخته میشود. هر چند در حالحاضر جز پارههایی از این اثر باقی نمانده و تنها کپی کارشده از روی نقاشی رافائل که بعد از او کشیده شده وجود دارد.
رافائل همچنین در همان سالها اثری مثل رستاخیز مسیح (Resurrection of Christ) را که ظاهراً بین سالهای 1499 تا 1500 کار شده، خلق کرد.
رافائل علاوهبراین، بین سالهای 1501 تا 1503 سفارشی مهمتر از سفارش قبلی گرفت و از سوی بانویی بهنام لئاندرا باگلیونی (Leandra Baglioni) مسئول نقاشیای با مضمون تاجگذاری باکره برای نمازخانهی اودی (Oddi Chapel) در کلیسای خانوادگی سن فرانچسکو (church of San Francesco) شد.
تاجگذاری باکره یا تاجگذاری مریم مقدس یکی از محبوبترین موضوعها بین هنرمندان از قرون وسطی تا رنسانس و حتی بعد از آن است. تاجگذاری باکره اشاره به گذاشتن تاج بر سر مریم مقدس به دستان مسیح است و علاوه بر این عناصر که وجه مشترک تقریباً تمامی نقاشیها با این مضمون اند، عناصر دیگری مثل روحالقدس در قالب یک کبوتر و فرشتههایی که همراه این سه، در آسمان جشن گرفتهاند دیده میشوند.
نقاشی تاجگذاری باکره (The crowning of the Virgin) بین سالهای 1501 تا 1504 و البته در بعضی منابع بین سالهای 1502 تا 1504 با رنگ روغن روی چوب، در ابعاد حدود 26*16 سانتیمتر کشیده شدهاست. این تابلو در سال 1797 به پاریس انتقال داده شده و در آن زمان روی بوم منتقل شد و درحالحاضر در موزهی واتیکان در واتیکان نگهداری میشود.
رافائل در سال 1504 یکی از بهترین و معروفترین آثارش یعنی ازدواج باکره (The Marriage of the Virgin) که با نام لو اسپوسالیزیو، به ایتالیایی Lo Sposalizio، هم شناخته میشود، کشید. این اثر که بهوضوح تأثیرپذیرفته از آثار اهدای کلید به سنت پیتر (The Giving of the Keys to St. Peter) و همچنین ازدواج باکره (Marriage of the Virgin) کار استادِ رافائل، پروژینو است، ازدواج مریم و جوزف را تصویر میکند و در آن بیشتر و بهتر از نقاشیهای قبلی رافائل شاهد استفاده از عناصر اصلی هنر رنسانس، بهخصوص تأکید بر پرسپکتیو و معماری، هستیم.
نکتهی قابلتوجه دیگر این است که بعضی از کارشناسان بین تقدم و تأخر دو تابلوی ازدواج باکره اثر رافائل و پروژینو اختلاف نظر دارند و عدهای بر این باورند که رافائل از این تابلوی استادش اثر نپذیرفتهاست. هر چه باشد، تابلوی رافائل از نظر فرم، ترکیببندی، پویایی، رنگبندی، پرسپکتیو، توجه به جزئیات و موارد اینچنینی بهمراتب ظریفتر، استادانهتر، دقیقتر و درمجموع بهتر از ازدواج باکرهی پروژینو است.
به هر صورت رافائل از نظر تکنیک و در ابتدای آموزش از نظر ترکیببندی، رنگبندی و سایر عناصر تصویر بسیار شبیه به استادش کار میکرده تا جایی که در طول تاریخ، چنین شباهتی بین کار استاد نقاشی و هنرجو کمتر دیده شده و آثار رافائل، همان نقاط قوت و ضعفی را دارند که آثار پروجینو دارند، گرچه بعدها نقاشیهای رافائل بهویژه از نظر عناصر تصویر و مضمون پیشرفت میکنند و به برتری قابلتوجهی نسبت به نقاشیهای استادش میرسند.
رافائل در ادامهی مسیر زندگی و فعالیتهای هنریاش به شهرهای بزرگتر ایتالیا از جمله سیهنا سفر کرد و دستآخر در سال 1504 به فلورانس (Florence) رسید و بهشدت تحت تأثیر آثار هنری هنرمندان بهنام رنسانس مثل داوینچی (da Vinci)، فرا بارتولومئو (Fra Bartolomeo) و میکلآنژ (Michelangelo) قرار گرفت، از آنها آموخت و افقهایی جدید پیش رویاش گشوده شدند.
از بین این سه نقاش، داوینچی که 30 سال بزرگتر از رافائل است، آثاری مشهودتر بر نقاشیهای او گذاشت، بارتولومئو دوستاش بود و میکلآنژ که تنها 8 سال بزرگتر از رافائل است، رابطهی چندان خوبی با او برقرار نکرد؛ هرچند در پروژهی کلیسای سیستین همکارش بود و وظیفهی نقاشی سقف کلیسا را داشت که به خلق تابلوی مشهور آفرینش آدم یا خلقت انسان منتهی شد.
بین سالهای 1505 تا 1507 او مجموعهای نقاشی خلق کرد که با نام کلی «مدوناها» شناخته میشود و البته که در خلق این نقاشیها متأثر از آثاری مثل مدونا و کودک (Madonna and Child) اثر داوینچی بوده و مطالعه در آثاری مثل این نقاشی او را موفق به آفرینش آثاری مانند مدونا با فنچ طلایی (Madonna del Cardellino)، مدونای دل پراتو (the Madonna del Prato) یا همان مدونا از میئادو (Madonna of the Meadow) و مدونای استرهازی (the Esterházy Madonna)، کردهاست.
مدوناهای رافائل تداعیگر آرامشیاند که نظیرش با چنین کیفیتی در تاریخ نقاشی زیاد نیست و گذشته از این ویژگی، بهلحاظ دستیافتن نقاش به مهارت نشاندادن احساسات پیچیده و غنی در قالب فیگورهایی جدید، استفاده از رنگهایی نو و ترکیببندیهایی خلاقانه درخور توجه هستند.
مطالعات این سالها رافائل را به سطحی جدیدی از نورپردازی رساندند و ابزاری جدید برای القای قویتر احساسات از طریق سایهروشن در اختیارش قرار دادند. او همچنین در فلورانس دست به امتحان ترکیببندیهایی جدید زد و بسیاری از عناصر غیرضروری را که در نقاشیهای قبلیاش دیده میشوند، حذف کرد. او همچنین ترکیببندیهای جدیدی را تحت تأثیر ترکیببندی آثار داوینچی امتحان کرد و بهتدریج در آثارش فیگورهایی انسانگرایانهتر از قبل پدیدار شدند.
در اواخر سال 1508 بود که رافائل برای اجرای یکی از مهمترین سفارشهایاش، یعنی سفارش پاپ ژولیوس دوم (Pope Julius II) به رم رفت و تا پایان عمر کوتاهاش همانجا ماند. در همین شهر بود که رافائل بیشازپیش به شهرت رسید و هنر و مهارتاش زبانزد شد تا جایی که لقب «شاهزادهی نقاشها» را به او دادند.
پاپ ژولیوس دوم رافائل سفارش مجموعهای از نقاشی روی دیوارهای بنایی که خود او ساکناش بود را به رافائل بود. ژولیوس دوم خود مردی هنردوست بود و چنین سفارشی از او چندان دور از عقل نیست، با این وجود بعضی از کارشناسان باور دارند که هدف او از این سفارش رقابت و پیشیگرفتن از اتاقهای پاپ الکساندر ششم (Pope Alexander VI) بودهاست.
هدف پاپ ژولیوس دوم از این سفارش هر چه که بوده، نتیجه مجموعهای از شاهکارهای نقاشیست که به نام کلی Stanza شناخته میشوند و شامل نقاشیهایی مثل The Stanza della Segnatura (بین سالهای 1508 تا 1511) و Stanza d’Eliodoro ( بین سالهای 1512 تا 1514) اند. البته رافائل کار روی بعضی از این نقاشیها را به شاگرداناش سپرده، اما نقاشیهایی مثل دو نقاشی اخیر کاملاً بهدست خود او نقش شدهاند.
دراینبین اتاق The Stanza della Segnatura شامل بهترین نقاشیهای رافائل است و نقاشیهای معروفی مثل مدرسهی آتن و Dispute of the Sacrament جزئی از همین اتاق هستند.
مدرسهی آتن که میتوان آن را معروفترین نقاشی رافائل و حتی یکی از معروفترین نقاشیهای جهان دانست، روی دیوار شرقی این اتاق و در ابعاد 500*770 سانتیمتر نقاشی شدهاست و علاوه بر استفاده از عناصری مثل پرسپکتیو کلاسیک، استفاده از عناصر معماری و مجسمهسازی و انسانگرایی که عناصر قالب آثار رنسانس هستند، از نظر محتوا هم کاملاً نمایشگر تفکر و فلسفهی یونان و روم باستان و گردهمایی بزرگان فلسفهی یونان در مدرسهی آتن است.
یکی از نکات جالب دربارهی نقاشیهای Stanza و بهویژه نقاشی مدرسهی آتن تأثیرپذیری رافائل از هنر میکلآنژ و استفاده از پرترهی او بهعنوان پرترهی هراکلیتوس (Heraclitus) در نقاشی مدرسهی آتن است. میکلآنژ که ظاهراً حتی پیش از ملاقات رافائل دل خوشی از او نداشته، او را به سرقت هنری متهم میکند و حتی بعد از مرگ رافائل در نامهای ادعا میکند که او، یعنی رافائل، هر چه از هنر میدانسته از من به دست آوردهاست!
همان عناصر یعنی معماری و مجسمهسازی انسانگرایانه و پرسپکتیو کلاسیک، تأکید در نقاشی دیگر این اتاق یعنی Dispute of the Sacrament هم دیده میشود؛ نقاشیای که اگرچه مضمونی مذهبی دارد و نیمی از آن مستقیماً به پیکرههای مریم مقدس، مسیح، روحالقدس و حواریون اختصاص داده شده، بخش زمینیاش شامل گفتوگوی زمینیان، شامل بزرگانی مثل ارسطوست، که دربارهی حضور مسیح در عشای ربانی گفتوگو و بحث میکنند.
رافائل در بین دیوارنگارههای وقتگیر آثار ارزشمند دیگری هم خلق کرد که گالاتئا (Triumph of Galatea) و مجموعهی 10 نقاشی که بهنام Raphael Cartoons شناخته میشوند و 7 تا از آنها باقی مانده، از مهمترین این آثار هستند.
در نقاشیهایی مثل گالاتئا مثل نقاشی مدرسهی آتن، شاهد فاصلهگرفتن بیشازپیش رافائل از محتوای مذهب و تلاشی جسورانه برای خلقی آثاری سکولارتر هستیم و همین ویژگی این قسم آثار رافائل را حائز توجه ویژه از لحاظ پیشرفت هنر رنسانس و هنر بهطورکلی در بستر تاریخ میکند تا جایی کارشناسان بسیاری اثری مثل گالاتئا را از بهترین نمونههای تداعی روح دوران کلاسیک یونان و روم باستان در نقاشی رنسانس میانگارند.
نقاشی گالاتئا به سفارش آگوستینو چینگی (Agostino Chigi) بهعنوان یک دیوارنگاره برای ویلا فارنسینا (Villa Farnesina) در رم کشیده شده؛ ویلایی در حومهی این شهر که بین سالهای 1506 تا 1510 متعلق به بانکدار متمولی بوده و بهخاطر نقاشیهایی مثل همین نقاشی و سایر نقاشان رنسانس آن زمان شهرت دارد.
رافائل در اوایل قرن شانزدهم بهعنوان یکی از مشهورترین نقاشان پرتره در رم هم شناخته شد و پرترههایی خلق کرد که از نظر تکنیک و همچنین از بابت ارائهی برداشتهای روانشناسانهی خاص رافائل منحصربهفرد اند. پرترههایی مثل پرترهی لئو دهم با دو کاردینال (portrait of Leo X with Two Cardinals) و همچنین پرترهی یکی از حامیان بزرگ رافائل در زندگی یعنی پاپ ژولیوس دوم (Portrait of Pope Julius II) نمونههایی از بهترین چهرهنگاریهای او هستند.
او در همین سالها، دقیقاً در سال 1514، با خواهرزادهی کاردینال بیبنیا یعنی ماریا بیبنیا (Maria Bibbiena) نامزد کرد؛ هرچند هرگز نه با او و نه با کس دیگری ازدواج نکرد. رافائل همچنین معشوقهای به نام لا فورنارینا (La Fornarina) داشت که از آشنایی تا پایان عمر در زندگی او بود و پرترهی این دختر یکی از مشهورترین پرترههای رافائل بهشمار میآید.
آخرین نقاشی حائز اهمیت رافائل تجلی مسیح (Transfiguration) نام دارد که به سفارش جولیو کاردینال د مدیچی (Giulio Cardinal de’ Medici) پسرعموی پاپ لئون دهم در سال 1517 برای محراب یک کلیسا کار شد و بهعلت مرگ رافائل ناتمام ماند و دستآخر توسط دستیار رافائل یعنی جولیو رومانو (Giulio Romano) تکمیل شد.
رافائل گذشته از شاهکارهای نقاشی در حوزههای دیگری مثل معماری و باستانشناسی هم فعال بود. طرحهای معماری او اگرچه تقریباً هیچکدام بهطور کامل اجرا نشدند و حتی اگر اجرایی شدند، تحت تأثیر طرحهای میکلآنژ دستخوش تغییر گشتند، نمود بارز استعداد درخشان رافائل در طراحی ساختمانهای هنرمندانه و زیبا هستند.
او همچنین از سال 1510 کنترلی گسترده و البته رسمی بر آثار باستانی کشفشده در شهر داشت و پاپ لئون دهم، کاشفان کتیبههای باستانی را ملزم کرده بود که کشفیاتشان را برای مطالعه، تحقیق و بررسی در اختیار رافائل قرار دهند. او حتی قبل از مرگاش طرح تهیهی یک نقشهی باستانشناسی از روم باستان را در سر میپروراند که متأسفانه بهطورکامل اجرایی نشد.
رافائل گذشتهازاین یک کارگاه نقاشی با تقریباً 50 هنرجو دایر کرد و توانست تکنیک و هنرش را به هنرجوهای بااستعدادی مثل جولیو رومانو (Giulio Romano)، فرانچسکو پنی (Francesco Penni) و پولیدورو دا کاراواجو (Polidoro da Caravaggio) منتقل کند؛ شاگردانی که هرچند بعضیشان طی غارت شهر رم در مه 1527 و قطحی و بیماریهای پی آن، مردند یا کوچ کردند، توانستند میراث هنری رافائل را به سایر شهرهای ایتالیا انتقال دهند.
رافائل در 6 آپریل سال 1520 یعنی درست در سالروز تولد 37 سالگیاش، بعد از حدود 2 هفته بیماری درگذشت. این مدت نسبتاً طولانی بیماری این فرصت را به او داد تا کمی به کارهایاش سروسامان دهد، برای معشوقه و خدمتکارش مقرری تعیین کند و وصیتنامه بنویسد. بعد از مرگ، پیکر رافائل در مراسمی باشکوه با حضور جمعیتی پرشمار و مقامهای بلندپایهی مذهبی تشییع شد و بنا به وصیتنامهی خودش در پانتئون به خاک سپرده شد.
همچنین ببینید: معروفترین نقاشیهای جهان