ادبیات

گشتی در معروف‌ترین نمایشنامه‌های شکسپیر | تقابل شور و عقل

ویلیام شکسپیر به‌زعم بسیاری از آن‌ها که اهل ادبیات اند، یکی از قله‌های ادبیات جهان در طی قرون متمادی است. اگر گروهی از کُره‌ای دیگر به زمین آیند و بخواهند شاهکارهای ادبیات انسان از اول تا کنون را با خود نزد کارشناسان‌شان ببرند، بدون‌شک لااقل یک اثر از شکسپیر میان آن شاهکارها خواهد بود. برای آن‌ها که چندان با شکسپیر آشنایی ندارند و قصد کرده‌اند که از این پس مروری بر آثار شکسپیر داشته باشند، در این نوشتار به معرفی 9 تا از معروف‌ترین نمایشنامه‌های شکسپیر خواهم پرداخت. البته که کتاب‌های شکسپیر همه نمایشنامه نیستند، لیکن اکثرشان نمایشنامه اند. در ضمن آن‌چه که در ادامه می‌آید معروف‌ترین نمایشنامه‌های شکسپیر است و نه بهترین نمایشنامه‌ها. مقوله‌ی «بهترین» با «معروف‌ترین» متفاوت است. آن‌ها که در ادامه معرفی می‌شوند نسبت به سایر آثار شکسپیر بیش‌تر پیرامون‌شان بحث وجود داشته، بیش‌تر تفسیرشان کرده‌اند، بیش‌تر روی صحنه رفته‌اند، فیلم بیشتری درباره‌شان ساخته شده و خلاصه آن‌که شناخته‌شده‌تر هستند.

معروف‌ترین نمایشنامه‌های شکسپیر

ازآن‌جا‌که معیاری عینی برای تعیین معروف‌ترین نمایشنامه‌های شکسپیر وجود ندارد، رتبه‌ای که هر یک از نمایشنامه‌های زیر دارند تقریبی است:

9- آنتونیوس و کلئوپاترا

سِر توماس نورث مدتی بود که کتاب پلوتارک – مورخ یونانی – با عنوان «زندگی بزرگان روم و یونان» را به انگلیسی بازگردانده‌بود. در این مدت شکسپیر این کتاب را خوانده بود و درصدد بود که با برداشت‌هایی که خود از آن کرده نمایشنامه‌هایی بنویسد. حاصل کار دو نمایشنامه‌ی «تراژدی قیصر» و «آنتونیوس و کلئوپاترا» بود. نمایشنامه‌ی آنتونیوس و کلئوپاترا از شاعرانه‌ترین و عاشقانه‌ترین نمایشنامه‌های شکسپیر است. نمایشنامه روایت‌گر عشق یک فرمانروا به ملکه است. آنتونیوس یکی از فرمانروایان سه‌گانه‌ی روم است و ممالک شرقی را تحت تسلط دارد. در جریان سفر-اش به مصر با کلئوپاترا آشنا می‌گردد و آشناشدن همان و دل‌باختن همان. در این بین در روم جنگ داخلیِ ناشی از شورش «پمپئوس» درمی‌گیرد و او می‌باید به روم بازگردد. هرچه کلئوپاترا التماس می‌ورزد که آنتونیوس نرود اما او نمی‌پذیرد، لیکن قول می‌دهد که بازگردد. اما حق با کلئوپاترا است، چراکه بازگشت آنتونیوس به روم آغازِ پایان رابطه‌ی شیرین‌اش با کلئوپاترا است.

این نمایشنامه هم در مجموعه‌آثار شکسپیر که زنده‌یاد پازارگادی ترجمه کرده وجود دارد و هم ترجمه‌ای مجزا از آن توسط «محمد اسلامی ندوشن» صورت گرفته‌است.

8- طوفان

طوفان نمایشنامه‌ای کوتاه اما بسیار مشهور است. داستانی جالب دارد و البته که پیام‌هایی هم در دل‌اش هست. پرسپرو همراه با دختر-اش میراندا در جزیره‌ای دورافتاده زندگی می‌کنند، اما آن‌ها روزگاری جلالی داشته‌اند. پرسپرو دوکِ میلان بوده، اما از بد روزگار از برادر-اش خیانت دیده و حتی برادر-اش قصدِ قتل او را داشته‌است، لیکن چون میان مردم محبوب بوده، او را نکشته بل همراه با دختر-اش در قایقی قرار-اش داده و بی‌راهنما وِل کرده‌است [برادر پرسپرو به کمک حاکم ناپل این کار را انجام می‌دهد و از این رو پرسپرو نه‌تنها برادر بل حاکم ناپل را نیز دشمن خود می‌انگارد و درصدد انتقام از او برمی‌آید]. آن‌ها به جزیره آمده‌اند و سال‌هاست که در آن جزیره زندگی می‌کنند.

بهترین نمایشنامه‌های شکسپیر
شکسته‌شدن کشتی بر اثر جادوی پروسپرو | اثر جورج رامنی

در نمایشنامه‌ی طوفان چیزی به نام «سحر و جادو» واقعیت دارد و بر روابط علی و معلولی تأثیر می‌گذارد. جزیره‌ی آن‌ها توسط جادوگری جادو شده‌است، اما دراین‌بین پرسپرو هم با برخی اشباح در ارتباط است و از طریق آن اشباح طوفانی راه می‌اندازد و این‌جاست که قصه‌ی نمایشنامه‌ی طوفان شکلی متفاوت به خود می‌گیرد و پیش می‌رود.

طوفان را اگر خواندید با ترجمه‌ی ابراهیم یونسی بخوانید.

7- تاجر ونیزی

آنتونیو تاجری مسیحی است که در ونیز زندگی می‌کند. او از بزرگ‌ترین تاجران ونیز است و برو و بیایی دارد. هم‌هنگام تاجری دیگر در ونیز هست که شایلاک نام‌اش است. این دو از بزرگ‌ترین تاجران ونیز اند و البته که رقابتی میان‌شان برقرار است. اما یهودی رباخوار است و بر طبق اخلاقِ عرف، انسان خوبی نیست، این در حالی‌ست که آنتونیو به فقیران کمک می‌کند، رباخوار نیست و خلاصه انسان خوبی‌ست. این آنتونیو افزون بر آن‌که از این شایلاک خوش‌اش نمی‌آید، در کل رابطه‌ای مناسب با یهودیان ندارد و هیچ حس‌اش نسبت به یهودیان مناسب نیست. این‌جاست که برخی گفته‌اند که این نمایشنامه‌ی شکسپیر رگه‌هایی از یهودی‌ستیزی در-اش هست! جالب آن‌که در آلمانِ نازی روی خوشی به این نمایشنامه نشان داده می‌شد. اساساً یهودیان در انگلیسِ آن زمان چندان جایی نداشتند. حتی در ونیز ایتالیا هم می‌باید لباس‌شان طوری می‌بود که از مسیحیان – که غالب مردم بودند – متمایز می‌شدند.

بهترین نمایشنامه‌های شکسپیر
شایلاک و دختر-اش جسیکا | اثر ماوریتزی گاتلیب

به هر حال، این آنتونیوی بخشنده آن‌قدر مال‌اش را بخشیده که روزی که به مال‌اش نیاز است هیچ در بساط ندارد. ماجرا از این قرار است که این آنتونیو رفیقی ناب به نامِ بسانیو دارد. این بسانیو دختری را دوست دارد و قرار است به خواستگاری‌اش رود. این دختر تازگی پدر-اش را از دست داده، اما پدرش فردی ثروتمند است و درصورتی‌که بسانیو با آن دختر ازدواج کند پول زیادی نصیب‎اش می‌شود. شکسپیر طوری برای‌مان تعریف می‌کند که انگار بسانیو نه‌آن‌که چشم به ثروت دختر داشته باشد بل واقعاً عاشق‌اش است. بسانیو می‌خواهد به شهر دختر برود اما پول ندارد و از این رو روی می‌آوَرَد به آنتونیو. در آن زمان آنتونیو آه در بساط ندارد و تصمیم می‌گیرد که به نزد شایلاک برود. شایلاک ابتدا گله می‌کند که این همه فحش می‌دهی و در میدان شهر تف می‌اندازی بر من، اکنون پول می‌خواهی؟ آنتونیوی یهودستیز می‌گوید همواره فحش‌ات می‌دهم، حالا هم اگر پول می‌خواهم نه به‌عنوان دوست بل به‌عنوان دشمن به من پول بده.

شایلاک می‌گوید به شرطی پول می‌دهم که اگر بازپس ندهی هر عضوی از بدن‌ات را که بخواهم قطع کنم. آنتونیو می‌پذیرد، اما بسانیو چون عاقبت کار را خوش نمی‌بیند اعتراض می‌کند؛ لیکن دست‌آخر شرط شایلاک پذیرفته می‌شود. از پسِ پذیرشِ این شرط و خواستگاری‌رفتنِ بسانیو، ماجراهایی جدید پدید می‌آید!

تاجر ونیزی را زنده‌یاد پازارگادی در مجموعه‌ی دوجلدی‌اش ترجمه کرده، اما جز آن می‌توانید این نمایشنامه را با برگردانِ ابوالحسن تهامی هم بخوانید.

6- هیاهوی بسیار برای هیچ

عمده‌ی نمایشنامه‌های شکسپیر کمدی اند، ولی واقعاً به‌گمان‌ام نباید یک ژانر را برای تمامی‌شان انتخاب کرد. گاه نمایشنامه‌های شکسپیر تلفیقی از تراژدی و کمدی اند. نمایشنامه‌ی هیاهوی بسیار برای هیچ اما از آن‌هاست که واقعاً از ابتدا تا انتها کمدی اند.

شاهزاده آراگون و برخی از همراهان‌اش پس از جنگ برای خوش‌گذرانی به «مسینا» – شهری در سیسیلِ ایتالیا – می‌آیند. حاکم مسینا یعنی لئوناتو دختری دارد به نام هیرو و برادرزاده‌ای به نام بئاتریس. این بئاتریس دختری شر و شور و شیطان است، اما برعکس او هیرو از آن دختران خجالتی و با حیا و ساکت. یکی از همراهان شاهزاده آراگون یعنی کلودیو دل می‌بازد به هیرو و شاهزاده چون این را می‌فهمد به کلودیو می‌گوید آیا راضی است که هیرو را برای او خواستگاری کند و این‌چنین می‌شود که قرار ازدواج بین کلودیو و هیرو گذاشته می‌شود. در این بین یکی دیگر از همراهان شاهزاده یعنی بندیک از مدت‌ها قبل که هرازگاهی به مسینا می‌آمده‌اند با بئاتریس کل‌کل می‌کرده و این بار هم در حال کل‌کل است.

شاهزاده و کلودیو می‌گویند کاش می‌شد این دو پسر و دختر شیطان هم با هم ازدواج کنند. از این رو نقشه‌ای می‌چینند که به کمک حاکم مسینا و دختر-اش هیرو کاری کنند که بندیک فکر کند بئاتریس دوست‌دار-اش است و بئاتریس نیز بر این تصور رود که بندیک عاشق‌اش است. نقشه‌شان می‌گیرد و این دو عاشق هم می‌شوند، اما یکی دیگر از همراهان شاهزاده یعنی دون‌جان آدمی خبیث است و از شاهزاده و کلودیو خوش‌اش نمی‌آید. او درصدد برمی‌آید که ازدواج کلودیو و هیرو را بر هم زَنَد، از این رو نقشه‌ای می‌چیند … .

هیاهوی بسیار را با ترجمه‌ی عبدالحسین نوشین بخوانید.

5- شاه لیر

شاه لیر از نگاه‌ام به همراه مکبث و هملت سه نمایشنامه‌ی برتر شکسپیر هستند، اما واقعاً نمی‌توان انکار کرد که اتللو و رومئو و ژولیت مشهورتر از این شاه‌لیر اند و ازآن‌جا‌که نوشتارمان پیراومون معروف‌ترین نمایشنامه‌های شکسپیر است، آن دو نمایشنامه یعنی اتللو و رومئو و ژولیت به همراه هملت سه‌نمایشنامه‌ی نخست این فهرست هستند.

شاه‌لیر پیچیده‌تر از عمده‌ی نمایشنامه‌های شکسپیر است. حکایت شاهی به نام لیر است که در سال‌های پایانی عمر-اش می‌خواهد قدرت و ثروت‌اش را بین سه دختر-اش تقسیم کند. از آن‌ها می‌خواهد تعریف‌اش کنند، اما دختر سوم و مجرد-اش چون انسانی صادق و دل‌پاک است مجیزگویی نمی‌کند و همزمان دو دختر دیگر که متأهل هستند و همسران‌شان هر یک به‌واسطه‌ی قدرتِ لیرشاه دوک سرزمینی شده‌اند، با مجیزگویی و چاپلوسی مخِ شاه را کار می‌گیرند و ثروت و قدرتی از آن خود می‌کنند. نصیبِ آن دختر دل‌پاک هم چیزی نیست جز طردشدن از کاخ!

کوردیلیا در دربار شاه لیر | اثر سر جان گیلبرت
کوردلیا در دربار شاه لیر | اثر سر جان گیلبرت

مدتی کوتاه پس از این ماجرا بدون هیچ مراسمی دختر مجرد را – با نام کوردلیا – به شاهزاده‌ی فرانسه می‌دهند، اما از خوشِ روزگار شاهزاده‌ی فرانسه دلباخته‌ی کوردلیا است و او را ملکه‌ی فرانسه می‌کند!

آن دو دختر متأهل با همکاری همسران‌شان درصدد اند که در روزهای پایانی عمر پدر، رفته‌رفته قدرت او را کم کنند تا خود به طور کامل قدرت را در اختیار گیرند. فی‌المثل به شوالیه‌های اطراف شاه می‌گویند که به شاه بی‌اعتنایی کنند. رفته‌رفته شاه می‌فهمد که هم دختر بزرگ‌تر و هم دختر کوچک‌تر خیرِ او را نمی‌خواهند و این‌جاست که درمی‌یابد که دلسوز او نه این دخترانِ چاپلوسِ سیاه‌دل بل آن دختر راست‌گوی پاک‌دل بوده‌است.

آن هنگام که لیرشاه دختر-اش کوردلیا را طرد می‌کند، لرد کنت که از نزدیکان شاه است خشمگین می‌شود و از این رو شاه او را هم طرد می‌کند، اما در همین اثنا – یعنی زمان‌هایی که شاه فهمیده کوردلیا دختر دلسوز او بوده – است که لرد کنت با ظاهری متفاوت وارد کاخ شده و باری دیگر از نزدیکان شاه می‌شود. هم‌هنگام یکی از اشراف یعنی گلوستر دچار دسیسه‌ای از سوی فرزندان‌اش می‌شود. ادموند فرزند نامشروع گلوستر است و چون نسبت به ادگار فرزند مشروع گلوستر کمتر میان مردم محبوب است، درصدد برمی‌آید که توطئه‌ای بچیند تا محبوبیت ادگار هم میان مردم و هم نزد گلوستر از بین برود. ماجرای نمایشنامه‌ی شاه‌لیر به این ترتیب پیش می‌رود.

بهترین نمایشنامه‌های شکسپیر
شاه لیر و دلقک در توفان | اثر ویلیام دایس

این نمایشنامه سرشار از جملات قصار است. باوجودی‌که واقعاً تمامی نمایشنامه‌های شکسپیر خواندنی اند و نثری شیرین دارند، این نمایشنامه از نگاه‌ام از لحاظ نگارش جزو سه نمایشنامه‌ی برتر است. بارها آن را اجرا کرده‌اند و البته چندین فیلم سینمایی هم از روی آن ساخته‌اند.

4- مکبث

مکبث از مشهورترین و البته بهترین نمایشنامه‌های شکسپیر است. در طی تاریخ بسیار روی صحنه‌اش برده‌اند، فیلم‌ها از آن ساخته‌اند و تفسیرها بر آن نوشته‌اند. تراژدیِ مکبث روایت‌گر ناجوانمردبازیِ مکبث و همسر-اش بانو یا لیدی مکبث برای رسیدنِ مکبث به قدرت است. در جنگی که اسکاتلند دارد، مکبث با سردار بانکو دلاوری‌ها می‌کنند و حین بازگشت از جنگ چند ساحره سر راه‌شان قرار می‌گیرند و به مکبث وعده‌ می‌دهند که او خان کادور و سپس پادشاه خواهد شد [خانِ کادور مقامی کم‌تر از پادشاه است]، به بانکو نیز این وعده را می‌دهند که شاهان دیگر از نسل او خواهند بود. این پیش‌گویی‌ها برای مکبث و بانکو بسیار عجیب جلوه می‌کنند. در همین حین است که پیامی از سوی شاه – که شاهی متواضع و مهربان تصویر می‌شود – آورده می‌شود مبنی بر این‌که مکبث خان کادور شده‌است. نخستین پیش‌گویی صحت پیدا می‌کند و این وسوسه در دل مکبث ایجاد می‌شود که او شاه هم خواهد شد!

خواب‌گردی لیدی مکبث | اثر یوهان هاینریش فوسلی
خواب‌گردی لیدی مکبث | اثر یوهان هاینریش فوسلی

با بازگشت‌اش به خانه، لیدی مکبث از همسر می‌خواهد که دست از شرافتمندانه‌زیستن بشوید و برای رسیدن به مقام پادشاهی هرآن‌چه که نیاز است انجام دهد. وسوسه‌های لیدی مکبث راه را برای مکبث جهت به‌قتل‌رساندن پادشاه هموار می‌کنند. دست‌بر‌قضا همان موقع پادشاه به همراه چند تن از نگهبانان به خانه‌ی مکبث می‌آیند و لیدی مکبث نقشه می‌چیند که مکبث شاه را بکشد. مکبث که مدام مُرَدَد است، سرانجام قبول می‌کند، اما قتل شاه به دست مکبث حوادثی متعددی در پی دارد!

مکبث را بارها ترجمه کرده‌اند، اما من با ترجمه‌ی آقای داریوش آشوری از مطالعه‌اش لذت برده‌ام.

3- اتللو

 اتللو از تراژیک‌ترین نمایشنامه‌های شکسپیر است. در طی تاریخ بارها این نمایشنامه را اجرا کرده‌اند و مخاطبین هم بسیار پسندیده‌اند. لحن جذاب شکسپیر، تضاد شخصیت‌های نیک و بد، تضاد شور و شر و عقل، برآمدن حرکات و کارهای انسان‌ها از شخصیت‌شان و البته کاخ و شاه و سردار و جنگ – عناصر نمایشنامه‌های شکسپیری – همه در این نمایشنامه هم وجود دارند.

دسدمونا دختر زیبارویِ یکی از اعضای شورای شهر ونیز به نام برابانتو است. این دسدمونای نمایشنامه‌ی شکسپیر باوجودی‌که از نجبا است و می‌تواند زندگی‌ای در نهایت جلال و ثروت داشته باشد، شخصیت‌اش به‌گونه‌ای‌ست که نه میل به مادیات بل به معنویات دارد و از این رو میان خواستگارهای‌اش در پی کسی است که آرمان‌ها و ارزش‌ها از نگاه‌اش غیر از آرمان‌ها و ارزش‌های مادی و دنیوی باشند. در این بین، اتللو جوانی سیاه‌پوست و عرب است و مشهور است که سرداری‌ست جنگی. او هرازگاهی به خانه‌ی دسدمونا می‌رود و دسدمونا دل در گرو او دارد.

نمایشنامه‌های شکسپیر
اتللو و دسدمونا در ونیز | اثر تئودور شاسر

اتللو از رشادت‌های‌اش تعریف می‌کند، از دلاوری‌ها، از ماجراهای جنگ و موارد این قبیل. روزی دسدمونا می‌خواهد که اتللو این موارد را کنار بگذارد و از زندگی خود برای‌اش بگوید. اتللو شروع می‌کند به گفتن زندگی‌اش از کودکی تا کنون و بدین شیوه عشق دسدمونا به او افزون‌تر می‌شود. در این بین اتللو به دسدمونا اظهار عشق می‌کند و دسدمونا چون اظهار عشق اتللو را می‌شنود خود نیز عشق‌اش را به اتللو اظهار می‌دارد؛ اما آن‌ها هر دو می‌دانند که نزد پدر دسدمونا آن همسری شایسته است که از نجبا باشد و نه کسی همچون اتللو که از سرزمینی بیگانه آمده و پوستی تیره دارد.

این است که درصدد برمی‌آیند که پنهانی ازدواج کنند، لیکن رابطه‌ی پنهانی‌شان برای مدتی طولانی پنهان نمی‌ماند و خبر به گوش پدر می‌رسد. او گلایه می‌کند و دست‌آخر شکایت می‌کند از اتللو. مدتی بعد عده‌ای به قبرس – که آن زمان جزئی از ونیز بوده – حمله می‌کنند و به رشادت‌های اتللو نیاز می‌شود. سران ونیز او را می‌خوانند تا هم به شکایت پدر دسدمونا رسیدگی شود و هم آن‌که او را مأمور کنند که سربازانی جمع کند و به قبرس برود و خطر را دفع کند. سخنرانی می‌کند در دادگاه و دل همه را می‌رباید و اوضاع به‌شکلی پیش می‌رود که پدر دسدمونا با اکراه می‌پذیرد که این دو با هم ازدواج کنند.

اتللو و دسدمونا ازدواج می‌کنند و این زوج همراه با سربازانی و چند افسر دیگر به قبرس می‌روند. تا به قبرس می‌رسند بدون آن‌که جنگی شکل گیرد خطر رفع می‌گردد. اما ماجرایی منفی سربرمی‌آوَرَد. کاسیو شخصی است که دوستی نزدیکی با اتللو دارد. او پیش و پس از ازدواج رفیقِ شفیق اتللو است و اتللو اعتمادی بسیار به او دارد. این اعتماد چنان است که گاهی پیام‌های عشقی‌اش را به کاسیو می‌گوید تا او به نزد دسدمونا رفته و پیام را به او بگوید، چه‌آن‌که کاسیو زبانی چرب داشته و در سخن‌گفتن مهارت دارد.

اما مردی مُسِن به نام ایاگو به دلایلی نه با اتللو سر سازگاری دارد و نه با کاسیو، از این رو درصدد برمی‌آید که میانه‌شان را بر هم زَنَد. این مرد فکر می‌کند به جای آن‌که در مأموریت‌ها کاسیو نقش دوم را داشته باشد، او می‌باید این نقش را داشته باشد و از این رو سخت از این کاسیو متنفر است. همچنین در این توهم است که اتللو با زن‌اش رابطه دارد و از این رو از اتللو هم بد-اش می‌آید. کارهای منفیِ این ایاگویِ بد سیرت موجب می‌گردند که میانه‌ی اتللو و کاسیو خراب شود و البته اتفاقاتی بسیار بد رخ دهند.

اتللو در مجموعه‌آثاری که زنده‌یاد پازارگادی از شکسپیر ترجمه کرده وجود دارد و افزون بر این به‌صورت مجزا می‌توانید آن را با ترجمه‌ی م.ا.به‌آذین هم بخوانید. زنده‌یاد عبدالحسین نوشین هم این نمایشنامه‌ی شکسپیر را سال‌ها پیش به فارسی برگردانده‌است.

2- رومئو و ژولیت

از غمگین‌ترین نمایشنامه‌های شکسپیر همین رومئو و ژولیت است. پایان این نمایشنامه را برخی از آن‌ها که خصوصاً در قرن هفده در انگلیس اجرای‌اش می‌کردند تاب نمی‌آوردند و از این رو تغییر-اش می‌دادند. رومئو و ژولیت حکایت عشق پسر و دختری با همین نام‌ها است. این دو از بخت بد در شرایطی دل به یکدیگر باخته‌اند که میان خانواده‌های‌شان کینه‌ای دیرین برقرار است و ماجرای نمایشنامه هم براساس همین کینه پیش می‌رود. درصورتی‌که دو خانواده کینه‌ای از یکدیگر نمی‌داشتند، راهب مجبور نمی‌شد که مایعی به ژولیت بدهد که 42 ساعت بخوابد و برای دیگران «مُرده» جلوه کند تا رومئو بیاید و او را ببرد و با هم فرار کنند. مایع عمل می‌کند، اما رومئو به دلیلی به این هدف که ژولیت را ببرد نائل نمی‌گردد و این‌جا رفته‌رفته قصه غمگین‌تر از آن‌چه که بود می‌شود.

نمایشنامه‌های شکسپیر
آخرین بوسه‌ی رومئو به ژولیت | اثر فرانچسکو هایز

رومئو و ژولیت را بارها اجرا کرده‌اند و چندین فیلم از روی آن ساخته‌اند و چندین نفر هم به فارسی آن را برگردانده‌اند. افزون بر آن‌که این نمایشنامه‌ی عاشقانه در مجموعه‌نمایشنامه‌های شکسسیر با برگردان زنده‌یاد پازارگادی موجود است، فؤاد نظیری، ابوالحسن تهامی، محسن گودرزی، علی اصغر حکمت و چندین نفر دیگر آن را به فارسی برگردانده‌اند. فؤاد نظیری جز این نمایشنامه، دیگر نمایشنامه‌های شکسپیر را هم به فارسی برگردانده‌است.

1- هملت

هملت از نگاه‌ام مشهورترین نمایشنامه‌ی شکسپیر است. تراژدی هملت پرسروصدا‌ترین نمایشنامه‌ی شکسپیر بوده و چندین فیلم از روی آن ساخته‌اند. در طی تاریخ بارها آن را روی صحنه برده‌اند و بارها درباب آن تفسیر و نقد نوشته‌اند. هملت بسیار زیباست، پیچیده است، فلسفی‌تر از سایر نمایشنامه‌های شکسپیر است، مونولوگ‌هایی عالی دارد و بارها تماشای‌اش و البته مطالعه‌اش ارزش دارد.

هملت به‌تازگی پدر شاهنشاه‌اش را از دست داده و برادرِ پدر-اش هم جای او را به‌عنوان شاه گرفته و هم با مادر-اش ازدواج کرده‌است. این قضیه خوشایند هملت نیست. شبی نگهبانان قلعه به هملت خبر می‌دهند که شبحی شب‌ها در آن حوالی پرسه می‌زند که بسیار به پدر هملت شبیه است. هملت می‌آید و شبح که پدر هملت است به هملت می‌گوید که او را کشته‌اند. عموی هملت یعنی همین کسی که با مادر هملت ازدواج کرده و جایگاه پادشاهی پدر هملت را تصاحب کرده، پدر هملت را به قتل رسانده‌است. پدر هملت از پسر خود می‌خواهد که انتقام این جنایت را بستاند.

دیوانگی هملت اثر ابی ادوین
دیوانگی هملت اثر ابی ادوین

هملتِ خشمگین، خشمگین‌تر می‌گردد و درصدد برمی‌آید که  انتقام بستاند. اما او شک‌هایی هم دارد. همزمان هملت عاشق دختری به نام افیلیا است. افیلیا دختر یکی از درباریان است و او نیز دل در گرو هملت دارد؛ اما عطش انتقام و البته مشکلات فلسفی‌ای که هملت با آن‌ها درگیر است، رفته‌رفته عشق افیلیا و در کل عشق هملت به زندگی را زائل می‌کنند و کاری می‌کنند که هملت دیگر توجهی به زندگی روزمره نداشته باشد.

کشاکش هملت با عمویِ قاتل، مادر خیانت‌کار و هم‌هنگام کشاکش‌اش با مسئله‌ی مرگ، ماجرای نمایشنامه‌ی تراژیک هملت را پیش می‌برند.

بارها این نمایشنامه را به فارسی برگردانده‌اند، اما من برگردان‌های م.ا.به‌آذین و ادیب‌سلطانی را می‌پسندم.

سخن پایانی

آثار شکسپیر دنیایی جذاب اند. غرق‌شدن در آن‌ها می‌تواند نقطه‌ی عطفی در زندگی باشد، به‌ویژه برای آن‌ها که تا پیش از مطالعه‌ی آثار شکسپیر مطالعه‌ی چندانی نداشته‌اند، چراکه پس از مطالعه‌ی نمایشنامه‌های شکسپیر عاشق کتاب‌خوانی می‌شوند.

در نمایشنامه‌های شکسپیر، جنگ برای تصاحب‌کردن مقام پادشاهی، خیانت، کوچک‌خواندن زنان، سرکش‌بودن برخی شخصیت‌ها، تقابل شخصیت‌ها و البته تقابل شور و عقل از جمله مسائل اساسی هستند.

امیدِ آن دارم که چنان‌چه تا کنون نمایشنامه‌های شکسپیر را مطالعه نکرده‌اید، این نوشتار ترغیب‌تان کند به مطالعه‌ی آن آثار گرانبها و فاخر.

آرش شمسی

هست از پسِ پرده گفت‌وگوی من و تو | چو پرده برافتد، نه تو مانی و نه من
عضو شدن
Notify of
guest
2 دیدگاه
Inline Feedbacks
مشاهده‌ی تمامی دیدگاه‌ها

این‌ها را هم بخوانید