معرفی کتاب تردید از بابک احمدی

کتاب تردید از بابک احمدی

کسی اگر بخواهد به‌زبان فارسی کتاب یا کتاب‌هایی در باب شکاکیت و نسبی‌گرایی بخواند، خیلی سریع درمی‌یابد که گزینه‌های پیش‌روی‌اش بسیار اندک هستند. همین گزینه‌های اندک نیز عمدتاً از نظرگاه فلسفه‌ی سنتی یا در بهترین حالت فلسفه‌ی تحلیلی به ماجرا نظر انداخته‌اند، این در حالی است که فلسفه‌ی قاره‌ای از نیمه‌های قرن‌بیستم بدین‌سو تا به حد بسیاری در جاده‌ی شکاکیت و نسبی‌گرایی گام برداشته‌است. خوشبختانه در دنیای فلسفه‌ی ایران یک نفر وجود داشته و دارد که در باب فلسفه‌ی قاره‌ای و بالخاصه ستیز این فلسفه با عقل‌گرایی بنویسد: بابک احمدی. یکی از کتاب‌های بابک احمدی در باب شکاکیت و نسبی‌گرایی است که باوجودی‌که عمدتاً با تمرکز بر فلسفه‌ی قاره‌ای نگاشته شده، از عقاید فلاسفه‌ی تحلیلی نیز در آن می‌توان یافت؛ بالخاصه بحث‌ها در باب فلسفه‌ی علم از نظرگاه کوهن و فایرابند. کتاب تردید از بابک احمدی کتابی عالی برای غرق‎شدن در بحث‌ها و نظرها در باب شکاکیت و نسبی‌گرایی است و خوشخبتانه برخلاف بسیاری از کتاب‌هایی که در باب شکاکیت و نسبی‌گرایی نگاشته شده‌اند، نویسنده‌ی کتاب دل در گرو شکاکیت‌ستیزی ندارد و خود (البته از نگاه من) شکاک است؛ هرچند که شکاکیت‌اش را در کتاب چندان بروز نمی‌دهد.
همچون منی وقتی درگیر مطالعه‌ی این کتاب می‌شود، می‌تواند با آن رابطه برقرار کند. این در حالی است که نویسنده‌ی این سطور با مطالعه‌ی چندین کتاب در باب شکاکیت و تاریخ شکاکیت هیچ نتوانسته با آن‌ها، آن‌چنان که باید، رابطه برقرار کند. نویسنده‌ی آن کتاب‌ها از دیدگاهی صرفاً معرفت‌شناختی به ماجرا نگاه کرده‌اند و هیچ نتوانسته‌اند دریابند که آن کس که با شکاکیت درگیر است و حتی در پست‌ترین امور نیز یارای تصمیم‌گیری ندارد و هیچ نمی‌داند که چه درست است و چه غلط، در زندگی‌اش چه مصیبت‌ها که نکشیده و چه درجاها که نزده است.

فصل‌های کتاب کتاب تردید از بابک احمدی

کتاب از درآمدی سه‌صفحه‌ای و البته داستان‌وار برخوردار است و خیلی عالی آغاز می‌شود. نتیجه‌ی این درآمد این است که:

نسبی‌نگری رادیکال فقط در این خلاصه نمی‌شود که بپذیرم هرگز نخواهم تواست تجربه، جهان، فرهنگ و دیدگاه دیگری را بشناسم. حتی این هم نیست که باور کنم حقیقت برای من و دیگری امر واحدی نیست، و حکم یکسان عقل بر ما جاری نمی‌شود. نسبی‌نگری رادیکال این است که حتی در حق خودم نیز ندانم حقیقت کدام است، و نتوانم دریابم که من با حقیقت بازی می‌کنم یا حقیقت با من.

رادیکال‌ترین شکل نسبی‌نگری با شک‌آوری تام، با حاکمیت تردید، یکی است. [بابک احمدی، کتاب تردید، تهران، نشر مرکز، 1393، ص 3.]

پس از درآمدی سه‌صفحه‌ای، فصل نخست کتاب با عنوان نسبی‌نگری آغاز می‌شود. این فصل، چنان‌که از عنوان آن پیداست، در باب نسبی‌نگری بحث می‌کند، هرچند که در بحث شکاکیت نیز به‌کرات عنوان می‌شود. نویسنده در این فصل به کلیت نسبی‌نگری و مخالفان و موافقان در طی تاریخ و به‌خصوص در فلسفه‌ی معاصر می‌پردازد.
فصل دوم با عنوان «نسبیت و فرهنگ» به آن‌چه که نسبی‌نگری فرهنگی‌اش می‌نامند می‌پردازد و عقاید نسبی‌گرایی فرهنگی را معرفی می‌کند. نویسنده از مونتنی آغاز می‌کند و به فلسفه و جامعه‌شناسی معاصر می‌رسد.
فصل سوم کتاب «دنیای انسان دیگر» نام دارد و پیرامون تقابل انسان خردباور غربی با غیرغربی‌ها بحث می‌کند. در این فصل تفاوت اندیشه‌های بومی غیرغربی‌ها با خردآیینی غربی‌ها مطرح می‌شود و مورد بحث قرار می‌گیرد.
فصل چهارم کتاب به سوفسطاییان و شکاکان یونان می‌پردازد. کمتر کتابی در باب شکاکیت و نسبی‌گرایی می‌توان یافت که به سوفسطاییان و شکاکان دوران هلنیستی گریزی نزند و کتاب تردید بابک احمدی نیز مستثنی از این قاعده نیست.
در فصل پنجم شک‌آوری و نسبی‌گرایی در اندیشه‌ی نیچه مورد بحث قرار می‌گیرد. عنوان این فصل «خواست حقیقت از نگاه نیچه» است و فصل خوبی برای بحث در باب نسبی‌گرایی نیچه و در کل حقیقت از نظرگاه نیچه است.
فصل ششم حقیقت و نسبی‌نگری از نظرگاه فوکو را مورد بحث قرار می‌دهد و فصل بعدی نیز پیوستی به همین بحث است.
فصل هشتم به شکاکیت و نسبی‌گرایی در فلسفه‌ی علم امروز می‌پردازد و اینجاست که فلسفه‌ی تحلیلی با قدرت وارد بحث می‌شود. بحث‌ها در این فصل عمدتاً حول عقاید تامس کوهن و پل فایرابند هستند. فصل آخر نیز به کتاب «درباب یقین» ویتگنشتاین و بحث‌های ویتگنشتاین در این کتاب اختصاص دارد. تأویل‌های مختلف و متفاوتی از کتاب درباب یقین شده و همه موافق نیستند که ویتگنشتاین در این کتاب یک شکاک یا نسبی‌گرا است، اما بابک احمدی ویتگنشتاین را در این کتاب شکاک معرفی می‌کند.
آخر نیز به جای مؤخره، متن کوتاهی از داستان‌کوتاه‌های کافکا آورده می‌شود که به‌نوعی می‌توان آن را عقیده‌ی خود نویسنده دانست:

دهکده‌ی بعدی، نوشته‌ی فرانتس کافکا

پدربزرگ‌ام همیشه می‌گفت: زندگی جور گیج‌کننده‌ای کوتاه است. به گذشته که نگاه می‌کنم، زندگی آن‌قدر به‌نظر-ام کوتاه می‌آید که به‌زحمت می‌توانم بفهمم چطور ممکن است مرد جوانی – برای مثال می‌گویم – تصمیم بگیرد به طرف دهکده‌ی بعدی بتازد، ولی نترسد که – گذشته از حوادث بین‌راه – مهلت همین زندگی معمولی خوش و خرم، بارها کوتاه‌تر از آن زمانی باشد که برای چنین سفری لازم است.

این متن کوتاه با ترجمه‌ی علی‌اصغر حداد خواندنی‌تر است:

پدربزرگ من عادت داشت بگوید، زندگی چه کوتاه است. اکنون عمر رفته در خاطر من چنان کوتاه می‌نماید که برای مثال مشکل می‌توانم بپذیرم چگونه یک جوان می‌تواند تصمیم بگیرد با اسب عازم دهکده‌ی مجاور شود، بی آن که در نظر آورد که – صرف‌نظر از اتفاقات ناگوار – حتی طول یک زندگی عادی و خوب و خوش هم برای چنین سفری ابداً کافی نیست. [فرانتس کافکا، داستان‌های کوتاه کافکا، برگردان علی‌اصغر حداد، تهران، نشر ماهی، 1388، ص 211.]

این متن کوتاه دلالت دارد بر ناتوانی بشر در رسیدن به حقیقت به‌سبب محدودیت‌هایی که دارد و همانطور که باز هم می‌بینیم، نویسنده اذعان می‌دارد که شکاک است یا به‌قول خود-اش در قسمت درآمد، نسبی‌نگر رادیکال است، یعنی کسی است که نمی‌داند اوست با حقیقت بازی می‌کند یا حقیقت است که با او.

مشخصات کتاب تردید

  • نویسنده: بابک احمدی
  • نام کتاب: کتاب تردید
  • ناشر: مرکز
  • تعداد صفحات: 281 ص